superego

/ˈsuːpəreɡoʊ//ˈsuːpəreɡəʊ/

معنی: وجدان، ابر خود، شخصیت اخلاقی
معانی دیگر: (روان شناسی) فراخود، ابرمن، فروید شخصیت اخلاقی، نفس اماره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: superegos
• : تعریف: in psychoanalysis, the part of the psyche that controls behavior by applying learned moral standards to one's impulses and desires.

جمله های نمونه

1. My adolescence was a triumph of the superego over the id.
[ترجمه زباری] دوره نوجوانی من، غلبه اخلاقیات بر هوای نفس بود.
|
[ترجمه گوگل]نوجوانی من پیروزی سوپرایگو بر id بود
[ترجمه ترگمان]دوره بلوغ من، پیروزی خود را بر سر کارت شناسایی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The decline of the superego disturbs the equilibrium to a dangerous degree.
[ترجمه زباری] افول نفس اماره تا درجه خطرناکی، اعتدال را مختل می کند.
|
[ترجمه گوگل]زوال سوپرایگو تعادل را تا حد خطرناکی بر هم می زند
[ترجمه ترگمان]افول ابرمن، تعادل را به درجه خطرناکی از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Finally, the superego again acts as regulator over the tendency towards maximum inclusive fitness.
[ترجمه گوگل]در نهایت، سوپرایگو دوباره به عنوان تنظیم کننده گرایش به حداکثر تناسب اندام فراگیر عمل می کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ابرمن دوباره بعنوان تنظیم کننده بر روی گرایش به حداکثر تناسب جامع عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Under this theory, the superego as a restraint.
[ترجمه زباری] بر اساس این نظریه، فرامن یا نفس اماره به عنوان مهارکننده نقش دارد.
|
[ترجمه گوگل]بر اساس این نظریه، سوپرایگو به عنوان یک مهار کننده
[ترجمه ترگمان]در این تئوری، ابرمن به عنوان محدودیت عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They are superego, ego and ID.
[ترجمه زباری] ( سه جزء فرویدیسم ) شامل فرامن، خودخواهی و نهاد هستند.
|
[ترجمه گوگل]آنها سوپرایگو، ایگو و آی دی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها سوپر ضمیر، ضمیر و ID هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It corresponds approximately to Freud's superego and is the ground for discernibility and difference.
[ترجمه گوگل]تقریباً با سوپرایگوی فروید مطابقت دارد و زمینه ای برای تشخیص و تفاوت است
[ترجمه ترگمان]آن تقریبا مربوط به ابرمن فروید است و زمینه ای برای تفاوت و اختلاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The superego was Freud's term for the conscience -- values and ideals, shame and guilt.
[ترجمه زباری] فرامن اصطلاحی است که فروید درباره هشیاری . . . ارزش ها و ایده آل ها، پشیمانی و احساس گناه به کار برده است.
|
[ترجمه گوگل]سوپرایگو اصطلاح فروید برای وجدان بود - ارزش ها و آرمان ها، شرم و گناه
[ترجمه ترگمان]ابرمن، عبارت فروید برای وجدان، ارزش ها و آرمان های انسانی، شرم و احساس گناه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nevertheless, Freud did detect a providential, protective element in the superego.
[ترجمه زباری] با این وجود، فروید نتوانست عناصر خداشناسانه و حفاظت کننده را در فرامن شناسائی کند.
|
[ترجمه گوگل]با این وجود، فروید یک عنصر مشیتی و محافظ را در سوپرایگو تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، فروید یک عنصر محافظ و محافظ را در ابرمن تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As we saw earlier, it was out of this primal conflict that human societies and the superego first emerged.
[ترجمه گوگل]همانطور که قبلاً دیدیم، از این تضاد اولیه بود که برای اولین بار جوامع انسانی و سوپرایگو ظهور کردند
[ترجمه ترگمان]همان طور که قبلا دیدیم، از این درگیری ابتدایی که جوامع انسانی و ابرمن در ابتدا پدیدار شدند، خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Giddens in particular has pointed to the very varying ways in which Freud used the words id, ego and superego.
[ترجمه گوگل]گیدنز به طور خاص به روش های بسیار متفاوتی که فروید از کلمات id، ego و superego استفاده می کرد اشاره کرده است
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، گیدنز به روش های بسیار متفاوتی اشاره کرده است که در آن فروید از کلمات نهاد، ضمیر و سوپر ضمیر استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They started to talk about the ego, id and superego as if they were physical realities located in the body.
[ترجمه گوگل]آنها شروع به صحبت در مورد ایگو، اید و سوپرایگو کردند که گویی واقعیت های فیزیکی واقع در بدن هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع به صحبت در مورد نفس، نهاد و سوپر ضمیر کردند که گویی واقعیت های فیزیکی واقع در بدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In both manias fusion with the psychic representative of the parental figure - the superego - occurs with comparable consequences.
[ترجمه گوگل]در هر دو شیدایی آمیختگی با نماینده روانی شخصیت والدین - سوپرایگو - با پیامدهای قابل مقایسه رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]در هر دو ترکیب manias با نماینده ذهنی شخصیت والدین، سوپر ضمیر با عواقب آن قابل مقایسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Expressed in terms of individual psychology, the danger was one of dissolution of the painfully acquired superego and corresponding regression in the ego.
[ترجمه گوگل]این خطر که از نظر روانشناسی فردی بیان می شود، خطر انحلال سوپرایگوی دردناک اکتسابی و پسرفت متناظر در ایگو بود
[ترجمه ترگمان]در رابطه با روان شناسی فردی، خطر یکی از منحل کردن سوپر ضمیر و رگرسیون مربوطه در ضمیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The agency implicated in these is clearly not the id, nor simply the ego, but rather the superego.
[ترجمه گوگل]عاملی که در اینها دخیل است، آشکارا نه id، و نه صرفاً ایگو، بلکه سوپرایگو است
[ترجمه ترگمان]سازمانی که در این موارد دست دارد، به روشنی نهاد و نه به سادگی ضمیر، بلکه به جای سوپر ضمیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وجدان (اسم)
breast, conscience, superego

ابر خود (اسم)
superego

شخصیت اخلاقی (اسم)
superego

انگلیسی به انگلیسی

• partially conscious portion of the psyche that represents the conscience and serves to moderate the animalistic impulses of the id (psychoanalysis)
your super-ego is the part of your mind which makes you aware of what is right and wrong, and which causes you to feel guilt when you have done something wrong; a technical term in psychology.

پیشنهاد کاربران

بنا بر نظریه زیگموند فروید، عصب شناس و روان کاو سرشناس اتریشی، شخصیت انسان از سه عنصر تشکیل شده است: نهاد ( اید ) ، خود ( ایگو ) و فراخود ( سوپرایگو ) . این سه عنصر در تعامل با یکدیگر، رفتارهای پیچیده انسانی را به وجود می آورند.
...
[مشاهده متن کامل]

نهاد، تنها مؤلفه شخصیت است که از بدوِ زایش انسان حضور دارد. خود، آن مؤلفه از شخصیت است که مسئول برخورد با واقعیت است. فراخود، آن جنبه از شخصیت است که دربردارنده تمام آرمان ها و استانداردهای اخلاقی و درونی است که ما از پدر و مادر و جامعه کسب می کنیم.
فراخود یا اَبَر - مَن ( پارسی ) یا سوپِر - ایگو ( لاتین ) اوبِر - ایش ( آلمانی ) یا اووِر - آی ( انگلیسی ) شامل دو بخش است: وجدان و خودِ آرمان. فراخود ( ابرمن ) محصول عقده اُدیپ است و از طریق همانندسازی با والدین به وجود می آید. کنش وجدان به دو صورت است: پاداش دادن در برابر رفتارهای اخلاقی و ایجاد احساس گناه در برابر انجام اعمال غیراخلاقی.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Id
superego ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: فرامن
تعریف: در نظریۀ روان کاوی، مولفۀ اخلاقی شخصیت که بازنمود معیارهای جامعه و تعیینکنندۀ معیارهای فرد در ارزش گذاری درست و نادرست است
فرا من
فرا خود ( روانشناسی )

بپرس