manacle

/ˈmænəkl̩//ˈmænəkl̩/

معنی: بند، قید، زنجیر، دست بند، بخو، دستبند زدن، زنجیر کردن
معانی دیگر: غل و زنجیر، (معمولا جمع) باز دارنده، جلوگیر، بازداری کردن، جلوگیری کردن، دست و بال کسی را بستن، دست بند مخصوص دزدان وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a metal fetter like a bracelet, usu. one of a pair linked by a chain, used to shackle the wrists; handcuff.
مترادف: cuff, fetter, handcuff, irons, shackle
مشابه: chain

- The prisoner's wrists bled from the tight manacles.
[ترجمه زباری] مچ دستان زندانی به سبب دست بندها خون آلود شده بودند.
|
[ترجمه گوگل] مچ دست زندانی از مانکن های سفت خون می آمد
[ترجمه ترگمان] مچ های دست زندانی از دست بند به دست امده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something used to confine or restrain.
مترادف: chain, check, curb, leash, restraint
مشابه: fetter, shackle, trammel
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: manacles, manacling, manacled
• : تعریف: to confine or restrain with or as though with handcuffs; fetter.
مترادف: fetter, handcuff, shackle
مشابه: chain, collar, confine, leash, restrain

- The prisoners had been manacled to the dungeon wall.
[ترجمه گوگل] زندانیان را به دیوار سیاه چال برده بودند
[ترجمه ترگمان] زندانیان به او دست بند زده بودند و به دیوار زندان وصل شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They had manacled her legs together.
[ترجمه زباری] آنها پاهای او را به یکدیگر غل و زنجیر کرده بودند.
|
[ترجمه گوگل]آنها پاهای او را به هم چسبانده بودند
[ترجمه ترگمان]پاها را به هم بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His hands were manacled behind his back.
[ترجمه زباری] دستانش را از پشت دست بند زده بودند.
|
[ترجمه گوگل]دستانش پشت سرش قاطی شده بود
[ترجمه ترگمان]دست هایش را پس کمرش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His arm was manacled to a ring on the wall.
[ترجمه زباری] دستانش را با زنجیر به حلقه ای در دیوار بسته بودند.
|
[ترجمه گوگل]دستش به حلقه ای روی دیوار چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]به او دست بند زدند و به او دست بند زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was manacled by the police.
[ترجمه زباری] پلیس به او دست بند زده بود.
|
[ترجمه گوگل]او توسط پلیس اداره می شد
[ترجمه ترگمان]به او دست بند زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A manacle secures them to the Dubrovlag.
[ترجمه گوگل]یک مانکل آنها را به دوبرولاگ ایمن می کند
[ترجمه ترگمان]manacle آن ها را به the می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But as a result of traditional idea manacle, a lot of places appeared a variety of incommensurate reaction.
[ترجمه زباری] اما به دلیل قید و بند ایده های سنتی، بسیاری از مناطق، واکنش های نامناسب مختلفی بروز داده اند
|
[ترجمه گوگل]اما به عنوان یک نتیجه از مدیریت ایده سنتی، بسیاری از مکان ها به نظر می رسد انواع واکنش های نامتناسب
[ترجمه ترگمان]اما در نتیجه تفکر سنتی، بسیاری از مکان ها نسبت به آن واکنش نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The first, of administrative action manacle .
[ترجمه گوگل]اول، مدیریت عملیات اداری
[ترجمه ترگمان]اول، اقدام اجرایی manacle
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Take the taste of manacle for the first time.
[ترجمه زباری] برای اولین بار طعم اسارت را بکشید.
|
[ترجمه گوگل]برای اولین بار طعم مانکل را بچشید
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار مزه manacle of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Accordingly, break traditional idea manacle, blend in world market as soon as possible, accelerate open model economy grows, the economic progress to impoverished area is all in all.
[ترجمه زباری] در نتیجه، قید و بندهای ایده های سنتی را در هم بشکنید، در تجارت جهانی در حداقل زمان ممکن بپیوندید، رشد اقتصادی مدل باز و توسعه اقتصادی مناطق فقیررا تسریع ببخشید، تقریباً همه مواردی است که نیاز دارید.
|
[ترجمه گوگل]بر این اساس، شکستن مدیریت ایده سنتی، ترکیب در بازار جهانی در اسرع وقت، سرعت بخشیدن به رشد اقتصاد مدل باز، پیشرفت اقتصادی به منطقه فقیر در همه است
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، شکستن ایده سنتی manacle، ترکیب در بازار جهانی به محض امکان، تسریع رشد اقتصادی مدل رشد اقتصادی، پیشرفت اقتصادی در مناطق فقیر تماما در همه جا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nothing can manacle me, because I am free.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند من را کنترل کند، زیرا من آزادم
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز از من manacle، چون من آزادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the past, manacle as a result of what get traditional idea. . .
[ترجمه گوگل]در گذشته، مانکل به عنوان یک نتیجه از آنچه که ایده سنتی است
[ترجمه ترگمان]در گذشته، manacle در نتیجه چیزی که ایده سنتی را به دست می آورد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Have a lot of free and easy men, the thing that always does not like to encounter a trouble and get any manacle .
[ترجمه گوگل]مردان آزاد و آسان زیادی داشته باشید، چیزی که همیشه دوست ندارد با مشکلی مواجه شود و هر گونه سر و سامانی پیدا کند
[ترجمه ترگمان]افراد آزاد و آسانی را داشته باشید، چیزی که همیشه دوست ندارد با یک مشکل مواجه شود و از آن استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It makes we realize innovation from inside failing repeatedly, it makes we are flounced off manacle, go exploring uncharted territory.
[ترجمه گوگل]این باعث می‌شود که نوآوری از درون را متوجه شویم که مکرراً شکست می‌خورد، باعث می‌شود که از قاتل فرار کنیم، به کاوش در قلمرو ناشناخته بپردازیم
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که ما نوآوری را از درون شکست به طور مکرر درک کنیم، و باعث می شود که ما به جستجوی یک قلمرو ناشناخته بپردازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dark industry business also should liberate our forestry ideaofthought, change, oftheold-fashioned conceptthatcasts off progressofblock up economy thoroughly manacle.
[ترجمه گوگل]کسب و کار صنعت تاریک همچنین باید ایده جنگلداری ما را از تفکر، تغییر، مفهوم قدیمی که به طور کامل جلوی پیشرفت اقتصاد را می گیرد، آزاد کند
[ترجمه ترگمان]تجارت صنعت تیره نیز باید ideaofthought جنگلداری، تغییر، oftheold و fashioned را آزاد کند و اقتصاد را به طور کامل از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

قید (اسم)
qualification, trouble, assurance, stipulation, bond, provision, shackle, clog, fetter, tie, constraint, reservation, rocker, hamper, bridle, manacle, care for, encumbrance, modality, proviso

زنجیر (اسم)
curb, link, bond, fetter, chain, track, hobble, sling, manacle, catena, tow

دست بند (اسم)
shackle, bracelet, wristlet, wristband, cuff, manacle

بخو (اسم)
fetter, manacle, handcuff

دستبند زدن (فعل)
manacle, handcuff, handfast

زنجیر کردن (فعل)
chain, manacle, enchain, enfetter

انگلیسی به انگلیسی

• handcuff, ring-shaped shackle placed on the wrist to bind or restrain
handcuff, place a manacle on the wrist of; bind, restrain
manacles are metal devices attached to a prisoner's wrists or legs in order to prevent the prisoner from moving easily or escaping.
to manacle someone means to attach manacles to their wrists or legs in order to prevent them moving easily or escaping.

پیشنهاد کاربران

As a verb, "manacle" means to handcuff or fetter someone, restricting their movement or freedom. This term is used to describe the action of putting handcuffs or restraints on an individual, typically in a legal or law enforcement context. Manacled individuals have their wrists or legs secured with manacles to prevent them from moving or escaping. The verb "manacle" can also be used metaphorically to indicate hampering or restraining someone, such as being held back by inhibitions or constraints
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان یک فعل، به معنای دستبند زدن یا به بند کشیدن کسی است که حرکت یا آزادی او را محدود می کند. این اصطلاح برای توصیف عمل دستبند زدن یا محدودیت بر روی یک فرد، معمولاً در زمینه قانونی یا اجرای قانون استفاده می شود. افراد دستبند زده مچ دست یا پاهای آنان بسته می شود تا از حرکت یا فرار جلوگیری شود.
فعل "manacle" همچنین می تواند به صورت استعاری برای نشان دادن ممانعت یا مهار کسی استفاده شود، مانند ایجاد موانع یا محدودیت ها.
They had manacled her legs together.
His arm was manacled to a ring on the wall.
The suspect was manacled by the police officer.
The patient was manacled to the bed during the surgery.
The prisoners of war were manacled and transported to a detention camp.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/manacle
دسبند زدن به دست و یا مچ

بپرس