تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
If you're late once more you're getting the boot.
دیدگاه
٠

اگه یه بار دیگه دیر بیای اخراجی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He was anxious to mend the rift between the two men.
دیدگاه
٠

وی برای بهبود اختلاف بین آن دو مرد هیجان زده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Efforts to heal the rift between the two countries have failed.
دیدگاه
١

تلاش ها برای بهبود اختلافات میان این دو کشور ناموفق بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
His actions only deepened the rift between himself and the majority of Congress.
دیدگاه
١

اقدامات او تنها موجب تشدید اختلافاتش با عمده اعضای مجلس گردید.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The stream had cut a deep rift in the rock.
دیدگاه
١

جریان آب رودخانه باعث ایجاد شکافی در صخره شده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
A bequest of the surplus is called residuary.
دیدگاه
٠

به سهم الارثی که در وصیت نامه ذکر نشده است، مابقی ارث میگویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
As you can imagine, the bequest has caused a deep rift between them.
دیدگاه
٠

همونطور که انتظار می رفت، ارثیه باعث اختلاف شدیدی مابین آن ها گردید.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Regrettably, I must leave failure as a bequest to Earth.
دیدگاه
٠

با نهایت تاسف، باید شکست را به عنوان میراثی برای زمین به جای بگذارم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
In his will he made a substantial bequest to his wife.
دیدگاه
٠

وی در وصیت نامه ی خود، سهم الارث قابل توجهی برای همسرش به جای گذاشت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He received a bequest under his grandmother's will.
دیدگاه
٠

او ارثیه ای بنابه وصیت مادربزرگش دریافت کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The library has received a generous bequest from a local businessman.
دیدگاه
٠

به این کتابخانه یک ارثیه سخاوتمندانه از یکی از تجار محل رسیده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Several people were still working on the residue caught between their teeth.
دیدگاه
٠

چندین نفر هنوز مشغول پاک کردن دندان هایشان از ذرات نشسته روی آن هستند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Drain and rinse with cold water to remove residue.
دیدگاه
٠

آب شست وشو را تخلیه کنید و سپس با آب سرد بشویید تا مواد باقی مانده پاک گردد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The residue went to her granddaughter.
دیدگاه
٠

ماترک غیر موصی به نوه اش واگذار شد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Do you know how to conjugate the verb "seek"?
دیدگاه
٠

آیا میدانید که فعل speak چگونه صرف میشود؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
In the interests of conservation, stiletto heels are not permitted in the house.
دیدگاه
٠

برای داشتن یک گفتگوی سالم، پوشیدن کفش پاشنه بلند در خانه ممنوع است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The contract contains a confidentiality clause.
دیدگاه

قرارداد شامل بندی است که محرمانه بودن آنرا ذکر می کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
This last clause is a thinly-veiled threat to those who might choose to ignore the decree.
دیدگاه

آخرین بند ( این قانون ) ، یک تهدید آشکار برای کسانی است که شاید تصمیم بگیرند از دستورات پیروی نکنند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
A clause in the contract had been left purposely vague.
دیدگاه
٠

یکی از بندهای قرارداد از روی قصد، مبهم باقی مانده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The mushroom development of technology will pave the way for improving our economy.
دیدگاه
٠

توسعه روزافزون فناوری، مسیر رشد اقتصادی ما را هموار خواهد ساخت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The mushroom cloud over Hiroshima is a horrific image of war.
دیدگاه
٠

ابر انفجار در فراز آسمان هیروشیما، تصویر دلهره آوری از جنگ بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She got herself in hot water with the authorities.
دیدگاه
٠

او خودش را در مخمصه ای با مسوولین قرار داد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Some of the discoveries were in deep water.
دیدگاه
٠

برخی از این اکتشافات در اعماق آب ها بودند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The company is in deep water over their refusal to reduce prices.
دیدگاه
١

شرکت به خاطر امتناع از کاهش قیمت ها، در وضعیت دشواری قرار گرفته است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Having lost her passport, she is now in deep water.
دیدگاه
٠

به خاطر گم کردن گذرنامه، روزگارش سیاه شده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
A great ship asks deep water.
دیدگاه

کشتی بزرگ، دریای عمیقی می طلبد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it.
دیدگاه
٠

حرفه ی بازیگری، مقداری افتخار را به همراه خواهد آورد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
There was considerable kudos attached to being on the advisory board.
دیدگاه
٠

بودن در هیئت مشاوره، افتخار بسیار بزرگی به همراه داشت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
I wish he'd quit bothering me with his pesky questions.
دیدگاه
٠

ای کاش دیگر با این سوال ناخوشایند مرا اذیت نکند

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
We can curb juvenile delinquency by education.
دیدگاه
٠

از طریق آموزش می توانیم جلو بزهکاری نوجوانان را بگیریم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
There is a high rate of juvenile delinquency in this area.
دیدگاه
٠

میزان بزهکاری نوجوانان در این منطقه بسیار بالا می باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She was having a romantic liaison with her husband's best friend.
دیدگاه
٠

او رابطه نامشروع عاشقانه با بهترین دوست شوهرش دارد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
We are hoping to establish better customer liaison.
دیدگاه
٠

امیدواریم کا ارتباط بهتری با مشتریان برقرار کنیم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He blamed the lack of liaison between the various government departments.
دیدگاه
٠

وی عدم وجود ارتباط بین سازمان های مختلف دولتی را مورد انتقاد قرار داد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Heart gets cold and love gets tired,it's inevitable when you experience love.
دیدگاه
٠

زمانی که عشق را تجربه کردید، به طور ناگذیر دل سرد می شوید و از شدت عشق کاسته می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
How did your expectations jibe with the reality?
دیدگاه
٠

چگونه توقعاتتان با واقعیت مطابقت دارد؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Your statement doesn't jibe with the facts.
دیدگاه
٠

اظهارات شما با واقعیت مغایر است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Her story didn't jibe with the witnesses'account.
دیدگاه
٠

حرف های او با اظهارات شاهدین تناقض داشت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Dublin city is currently like a tinderbox just waiting to explode.
دیدگاه
٠

شهر دوبلین هم اکنون همچون انبار باروتی است که منتظر ( جرقه ای برای ) انفجار است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The area is a tinderbox that could again plunge the country into civil war.
دیدگاه
٠

این منطقه به انبار باروتی تبدیل شده است که می تواند دوباره کشور را به جنگ داخلی سوق دهد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He was a drummer in a rock band.
دیدگاه
٠

او در یک گروه راک، طبل زن بود. او طبل زن یک باند راک بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
You displease your father when you don't obey him.
دیدگاه
٠

اگر از پدرت اطاعت نکنی، او را ناراحت می کنی

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Glaring colours displease the eye.
دیدگاه
٠

رنگ های درخشان، چشم را اذیت می کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Not wishing to displease her, he avoided answering the question.
دیدگاه
٠

چون نمی خواست او را ناراحت کند، از پاسخ دادن طفره رفت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He'd do anything rather than displease his parents.
دیدگاه
٠

او به جای ناراحت کردن والدینش، هر کاری را برای آنها انجام میدهد،

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Lam, who was also the firm's Beijing managing partner, practices in all areas of contentious and non-contentious IP, with a particular emphasis on consumer electronics and telecommunications.
دیدگاه
٠

در این جمله lam اسم شخصه و جیم زدن نیست.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Popular realizations of MPI standard are CHIMP and LAM and so on.
دیدگاه
٠

در اینجا LAM نوعی استاندارده و جیم زدن نیست

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He misses the camaraderie of the Bar and the exhilaration of forensic battle in the exalted courts.
دیدگاه
٠

او دلتنگ صمیمیت کانون وکلا و شور و نشاط نبرد قانونی در دادگاه عالی شده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Aunt Millie went with her as chaperone, and kept her secret.
دیدگاه
١

عمه میلی به همراه او به عنوان ملازم رفت و راز او را مخفی نگه داشت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Colosseum is a landmark documentary that will answer these questions.
دیدگاه
٠

کلوسیوم به عنوان مستندی جلوه گر است که تمام این سوالات را پاسخگو خواهد بود.