jibe

/ˈdʒaɪb//dʒaɪb/

معنی: تطبیق کردن
معانی دیگر: (عامیانه) با هم توافق داشتن، با هم خواندن، (بادبان های جلو و عقب کشتی) از یک سو به سوی دیگر چرخاندن، جهت بادبان ها را ناگهان عوض کردن، جهت کشتی را عوض کردن (تا اینکه بادبان ها نیز جهتشان عوض شود)، سو چرخی کردن، رجوع شود به: gibe، ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن بادبان، موافقت کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jibes, jibing, jibed
(1) تعریف: to move a sail or boom to the other side while sailing before the wind.

(2) تعریف: to steer a sailing vessel so that a sail moves in such a way.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause (a sail or boom) to move to the other side of a vessel sailing before the wind.
اسم ( noun )
• : تعریف: the action of jibing.
اسم و ( noun, verb )
• : تعریف: variant of gibe.

جمله های نمونه

1. these accounts don't jibe
این حساب ها با هم نمی خواند.

2. Her story didn't jibe with the witnesses'account.
[ترجمه زباری] حرف های او با اظهارات شاهدین تناقض داشت.
|
[ترجمه گوگل]داستان او با گزارش شاهدان همخوانی نداشت
[ترجمه ترگمان]داستان او به حساب شاهدها گوش نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Your statement doesn't jibe with the facts.
[ترجمه زباری] اظهارات شما با واقعیت مغایر است.
|
[ترجمه گوگل]گفته شما با واقعیات همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان]اظهارات شما با واقعیت حرف نمی زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What he says does not jibe with what others say.
[ترجمه گوگل]آنچه او می گوید با گفته های دیگران همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان]چیزی که او می گوید به حرف دیگران گوش نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How did your expectations jibe with the reality?
[ترجمه زباری] چگونه توقعاتتان با واقعیت مطابقت دارد؟
|
[ترجمه گوگل]انتظارات شما چگونه با واقعیت مطابقت داشت؟
[ترجمه ترگمان]انتظارات شما از واقعیت چگونه بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His report did not jibe with the facts.
[ترجمه گوگل]گزارش او با واقعیت ها همخوانی نداشت
[ترجمه ترگمان]گزارش او با واقعیات به گوش نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What you see in movies doesn't always jibe with reality.
[ترجمه گوگل]آنچه در فیلم ها می بینید همیشه با واقعیت همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان]چیزی که در فیلم ها می بینی همیشه با واقعیت حرف نمی زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Greg's jibe about the dress being like a shroud rankled.
[ترجمه گوگل]جيب گرگ در مورد اينكه لباس شبيه كفن است، به هم خورد
[ترجمه ترگمان]شوخی گرگ در مورد لباسش مثل کفن کردن کفن و دفن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That jibe about Alison was mean and contemptible.
[ترجمه گوگل]این حرف در مورد آلیسون پست و تحقیرآمیز بود
[ترجمه ترگمان]اون jibe که در مورد آلیسون بود بدجنس و پست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. During the years when the elephant jibe was rife, microbial genetics was at the forefront of molecular biology.
[ترجمه گوگل]در طول سال‌هایی که جیب فیل رواج داشت، ژنتیک میکروبی در خط مقدم زیست‌شناسی مولکولی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]در طول سال ها که این طعنه بیداد می کرد، ژنتیک میکروبی در صف مقدم زیست شناسی مولکولی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If the Dole jibe rings true now, Dole himself must share the blame.
[ترجمه گوگل]اگر صدای Dole در حال حاضر درست باشد، خود Dole باید در این تقصیر سهیم باشد
[ترجمه ترگمان]اگر jibe دول تمردان به حقیقت پی ببرد، خودش باید خودش را سرزنش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was a jibe that nearly became a prophecy, though Cambridge were left with more of a one-horse race.
[ترجمه گوگل]این یک جبه بود که تقریباً به یک پیشگویی تبدیل شد، اگرچه کمبریج با یک مسابقه بیشتر یک اسب باقی ماند
[ترجمه ترگمان]این a بود که تقریبا به یک پیشگویی تبدیل شد، هر چند که کمبریج بیشتر از یک مسابقه اسب دوانی با اسب باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His jibe was greeted with howls of laughter as Mr Smith savaged Mr Major during the emergency debate on the economy.
[ترجمه گوگل]هنگامی که اسمیت در جریان بحث اضطراری در مورد اقتصاد، آقای میجر را وحشیانه کرد، از صدای او با زوزه های خنده استقبال شد
[ترجمه ترگمان]وقتی آقای اسمیت به آقای می جر در بحث های اضطراری بر روی اقتصاد حمله کرد، این طعنه و تمسخر او مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The numbers don't jibe.
[ترجمه گوگل]اعداد به هم نمی زنند
[ترجمه ترگمان]این شماره ها شوخی نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He succeeded to jibe her attention.
[ترجمه گوگل]او موفق شد توجه او را جلب کند
[ترجمه ترگمان]موفق شد که توجه او را به خود جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تطبیق کردن (فعل)
fit, match, reconcile, tally, compare, check, collate, jibe

انگلیسی به انگلیسی

• gibe, mock; fit, be in agreement; change direction, shift back and forth (nautical)
a jibe is a rude or insulting remark about someone.
if one account or claim jibes with another, it agrees with it; used in informal american english.

پیشنهاد کاربران

این کلمه هم اسم است و هم فعل. با در نظر گرفتن این دو نقش دستوری، پنج مورد معنایی برای این لغت طبق دیکشنری زیر وجود دارد. دو معنی اول همان دو معنی لغتی است که دیکته ی آن در انگلیسی آمریکایی gybe است. یک معنا در آمریکای شمالی کاربرد دارد. و دو معنای باقیمانده چه در انگلیسی آمریکایی و چه در انگلیسی بریتانیایی برای کلمه ی jibe یا gibe، ( دو دیکته متفاوت از یک کلمه با یک معنا ) بکار می روند.
...
[مشاهده متن کامل]

New Oxford American Dictionary ⬇️
1. ( US spelling of gybe, v - intr. & tr. ) change course by swinging the sail across a following wind.
مسیر قایق را با چرخاندن بادبان به سمت وزش باد تغییر دادن.
Example: 👇
They gybed/gibed, and the boat turned over.
تغییر مسیر با چرخش بادبان به سمت وزش باد، موجب واژگونیِ قایق شد.
2. ( n ) an act or instance of gybing.
عمل یا نمونه ای از تغییر مسیر قایق با چرخش بادبان به سمت وزش باد.
Example: 👇
The cutter had lost all four foremost men by the violent gybe of a boom. ( Herman Melville )
به دلیل چرخش ناگهانی و تندِ تیرک بادبان به سمت وزش باد، چهار مرد در قایق کوچک تلف شده بودند.
3. ( North American English, informal, v - intr. ) be in accord; agree.
تطبیق داشتن؛ موافق بودن؛ همسو بودن؛ همخوانی داشتن
Example: 👇
The verdict does not jibe with the medical evidence.
این حکم با شواهد پزشکی همخوانی ندارد.
4. ( Also gibe, v - intr. ) make insulting or mocking remarks, jeer.
توهین کردن؛ تمسخر کردن؛ سرکوفت زدن؛ استهزا کردن؛ طعنه زدن؛ لُغُز خواندن
Example: 👇
Some cynics in the media might jibe.
ممکن است برخی بد بین ها در رسانه ها توهین کنند ( استهزا کنند؛ طعنه بزنند؛ تمسخر کنند ) .
5. ( n ) an insulting or mocking remark; a taunt.
اظهارات توهین آمیز یا تمسخر آمیز ؛ ریشخند؛ سرکوفت؛ استهزا؛ طعنه
Example 1: 👇
a cruel jibe about her mistakes.
طعنه ای بی رحمانه ( ظالمانه ) در مورد اشتباهاتش
Example 2: 👇
NICK: … They wouldn't know what you were talking about.
JOHNNY: Julia would.
NICK: Might. But the old man's a terror, Johnny. Honestly, you don't know.
JOHNNY: Enough of your jibes, Potter. You answer to me for your slurs on a Seton.
* Holiday - a play by Philip Berry
نیک: اونا نمی فهمن تو درباره ی چی حرف می زنی.
جانی: جولیا می فهمه.
نیک: ممکنه ( شاید ) . اما جانی، پیرمرد [پدر جولیا، همسر آینده جانی] وحشتناکه. باهات رو راست باشم، نمیدونی چه خبره ( با چه خانواده ای داری وصلت می کنی ) .
جانی: پاتر، تکه پرانی کافیه ( توهین به اندازه کافی کردی ) . جواب سؤال من رو با ناسزاگویی به یکی از اعضای خانواده استون دادی.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری

jibe
همخوانی داشتن
His report did not jibe with the facts.
حرف های توهین کننده و مسخره آمیز ( برای خراب کردن کسی زده میشه )
an unkind or offensive remark about somebody. Ox
کوچک کردن - تحقیر کردن - احمقانه جلوه دادن

بپرس