تاریخ
٢ ماه پیش
متن
What level of profit do you envisage?
دیدگاه
٢

به نظر تو مقدار سود چقدر خواهد بود. مقدار سود را چقدر تخمین می زنی؟

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He writes smug, sanctimonious waffle.
دیدگاه
١

او نوشته های چرت و پرت های مغرورانه و مقدس نمایانه ای می نویسد .

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I wish she'd stop being so sanctimonious.
دیدگاه
٠

ای کاش که دیگه از این مقدس نما بازی دست برداره.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The barb of his wit made us wince.
دیدگاه
٠

حاضر جوابی تند و تیزش، حال ما را گرفت.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He suppressed a wince as motion renewed the pain.
دیدگاه
٠

وقتی حرکت باعث تجدید درد او شد، واکنشی از خود نشان نداد. .

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I still wince at the thought of that terrible evening.
دیدگاه
٠

تا الان هم از فکر کردن به آن غروب وحشتناک، به خود می لرزم.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The compound is finally obtained by precipitation.
دیدگاه
١

به کمک تسریع، بالاخره ترکیب حاصل گردید.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
He is ebullient with enthusiasm.
دیدگاه
١

او سرخوش از شور و ذوق است.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
It needed a calmer appraisal of her situation.
دیدگاه
٠

باید نسبت به موقعیت او ارزیابی ملایم تری انجام می دادی.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
The new appraisal scheme is only a taste of things to come.
دیدگاه
٠

تمهید یک ارزیابی جدید فقط نمونه ای از طرح های آینده می باشد.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
We should make an objective appraisal of his job.
دیدگاه
١

ما باید ارزیابی بی غرضانه ای نسبت به کار او داشته باشیم.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
She has written a major critical appraisal/study of Saul Bellow's novels.
دیدگاه
٠

او یک ارزیابی منتقدانه/مقاله جامعی درباره رمانهای سال بلو به رشته تحریر درآورده است.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
The discerning customer will recognize this as a high quality product.
دیدگاه
٠

یک مشتری با درایت میتواند که این محصول با کیفیت را تشخیص دهد

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
She is incapable of discerning right from wrong.
دیدگاه
٠

او قادر به تمایز بین کار درست و غلط نیست.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He gave me a reluctant assistance.
دیدگاه
٠

به من منشی دادند که با ناخواستگی اورده بودند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Our plane hobbled through the cloud cluster.
دیدگاه
٠

هواپیمای ما از دسته ای از ابرها عبور کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They clustered soldiers at each entry to the fortress.
دیدگاه
٠

آنها در هر یک از درب های قلعه، گروهی از سربازان را قرار دادند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She used her good looks to compensate her lack of intelligence.
دیدگاه
١

او از خوشگل بودنش برای جبران بهره هوشی ناچیزش بهره می برد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Mike could go into a sulk that would last for days.
دیدگاه
٠

مایک ممکن بود طوری قهر کند که روزها طول می کشید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He tensed himself for the jump and landed expertly on the other side.
دیدگاه
٠

او برای پرش، خود را منقبض کرد و به طور ماهرانه ای در آن سمت فرود آمد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She looked up to see that Belle hadn't made it: her legs were dangling into the corridor.
دیدگاه
٠

او در حالیکه پاهایش آویزان در راهرو بودند، بالا را نگاه کرد و متوجه شد که بِل موفق نشده بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Grain by grain and hen fills her belly.
دیدگاه
٠

دانه ای بعد از دانه ای و مرغی که شکم از عزا درمی آورد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
We should make an objective appraisal of his job.
دیدگاه
٠

باید یک ارزیابی بی طرفانه از کارکرد او انجام دهیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Virtually all students will be exempt from the tax.
دیدگاه
٠

می توان گفت که تمام مشغولین به تحصیل از خدمت سربازی معاف خواهند گردید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Children under 16 are exempt from prescription charges.
دیدگاه
٠

کودکان زیر شانزده سال از هرگونه اتهام تجویز دارویی مبرا هستند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The interest is exempt from income tax .
دیدگاه
٠

سود ( بر دارایی ) معاف از مالیات بر درامد می باشند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Men in college were exempt from military service.
دیدگاه
٠

مردان در حین تحصیل دانشگاهی از خدمت سربازی معاف بودند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
School property is exempt from most taxes.
دیدگاه
٠

املاک آموزشی از اغلب مالیات ها معاف هستند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
How can you treat me so flippantly!
دیدگاه
٠

چطور می تونی با این بی تفاوتی با من برخورد کنی.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He answered the reporters'questions flippantly; this cannot be airily explained to your children.
دیدگاه
٠

او به سوالات خبرنگار با بیـخیالی پاسخ داد، این موضوع را نمـی توان به صراحت برای کودکان توضیح داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
'Oh dear,' he said flippantly.
دیدگاه
٠

او با بی خیالی گفت: اوه، عزیزدلم

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
You need special authorization to park here.
دیدگاه
٠

برای پارک ماشین در این مکان نیاز به مجوز ویژه دارید.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Always use a circuit breaker for added safety.
دیدگاه
٠

برای تضمین امنیت، از فیوز خودکار در مدار برق استفاده کنید.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The movie became a box-office record breaker.
دیدگاه
٠

این فیلم رکورد فروش بلیط گیشه را شکست.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
An ensign is a junior officer in the United States Navy.
دیدگاه
٠

افسر پرچمدار یک سرباز تازه ملحق شده به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا می باشد.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Why don't you just pull up all the plants and have done with the idea of having a garden.
دیدگاه
٢

چرا یک دفعه همه گیاهان رو از رییشه در نمیاری تا از این توهم باغبانی ما رو خلاص کنی.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Let's first suppose the second defense line has been destroyed.
دیدگاه
٠

در ابتدا فرض را بر این بگذاریم که دومین خط دفاعی نیز متلاشی شده است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
NATO defense ministers wrap up their meeting in Brussels today.
دیدگاه
٠

وزرای دفاع کشورهای عضو ناتو، امروز اجلاس خود را در بروکسل برگزار کردند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Everyone is tired of their blatant effronteries.
دیدگاه
٠

مردم از دست جنایات خشونت بار آنان به ستوه آمده اند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
I was shocked by the blatant racism of his remarks.
دیدگاه
٠

من از وقاحت صحبت های نژادپرستانه او شوکه شدم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
She was shocked by his blatant sexism.
دیدگاه
٠

او از تبعیض جنسیتی وقیحانه اش شوکه شده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The whole episode was a blatant attempt to gain publicity.
دیدگاه
٠

کل این قسمت ( سریال ) تلاشی بارز برای جذب مخاطب بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Most shops are ignoring the government's edict against Sunday trading.
دیدگاه
٠

بیشتر فروشگاه ها، دستور دولت مبنی بر عدم تجارت در روز یکشنبه را نادیده می گیرند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The emperor issued an edict forbidding doing trade with foreigners.
دیدگاه
٠

امپراتور فرمانی صادر کرد که تجارت با بیگانگان را قدغن اعلام کرده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
They caballed against the emperor's edict.
دیدگاه
٠

آنان بر علیه دستور امپراتور توطئه چیدند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
The king issued an edict that forbid the seizing of neutral vessels.
دیدگاه
٠

پادشاه فرمانی را صادر کرد که توقیف کشتی های بی طرف را ممنوع کرده است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Fiat is Italy's largest industrial conglomerate.
دیدگاه
٠

فیات از بزرگ ترین مجتمع های صنعتی ایتالیا می باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Prices have been fixed by government fiat.
دیدگاه
٠

با یک دستور دولتی، قیمت ها ثابت نگه داشته شدند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
All these plans presuppose that the bank will be willing to lend us the money.
دیدگاه

تمام این طرح ها تضمین خواهند کرد که بانک خواهان قرض دادن پول به ما خواهدبود

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He mumbled in delirium all night.
دیدگاه
١

در تمام شب، زیر لبی هذیان می گفت.