تاریخ
١ سال پیش
متن
To assert this is to denigrate the effectiveness of the police.
دیدگاه

برای اثبات این، باید توانمندی پلیس را زیرسوال ببری.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I didn't intend to denigrate her achievements.
دیدگاه
١

قصد من خدشه دار کردن دستاوردهایش نبود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You shouldn't denigrate people just because they have different beliefs from you.
دیدگاه
١

نباید کسی را به دلیل داشتن عقاید مذهبی متفاوت تحقیر کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The higher the interest rate, the greater the financial risk - which, of course, cuts both ways.
دیدگاه
٠

هر چقدر نرخ بهره بیشتر باشد، خطرپذیری مالی بیشتری خواهد داشت، که صد البته، مثل شمشیر دو لبه ست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I gazed up at the withering contrail.
دیدگاه
٠

به رد دود جت که در حال پخش شدن بود خیره ماندم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's just not part of my constitution to complain about small things.
دیدگاه
٠

این در مرام و نهاد من نیست که درباره ی مسائل پیش پا افتاده غر بزنم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's always had a strong constitution.
دیدگاه
٠

او همیشه از یک بنیه قوی برخوردار بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He's a kind of intellectual superman.
دیدگاه
١

او به نحوی یک ابرمرد در حوزه اندیشه می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Intellectual pretension was never one of his vices.
دیدگاه
١

تظاهر به اندیشمندی هرگز از خصیصه های وی نبوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She considered everyone her intellectual inferior.
دیدگاه
١

او همه مردم را از لحاظ فکری پایین تر از خودش تصور می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Happy birthday to an attractive,intellectual,sophisticated and all round splendid person.
دیدگاه
١

تولدت مبارک! ای تو که فردی جذاب، خردمند، روشن فکر و تماماً با شکوه هستی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
"On the broad canvas of presidential trade policy, Obama's decision is unexceptional, " says Doug Irwin, a trade historian at Dartmouth College.
دیدگاه
٠

داگ اروین، تاریخ شناس تجارت دانشگاه دارتموث اذعان کرد: "

تاریخ
١ سال پیش
متن
But it couldn't have been easy being Billy Ripken either, an unexceptional major league infielder craning his neck for notice while the press swarmed around Hall of Famer and elder brother Cal.
دیدگاه
٠

اما بیلی ریپکین بودن هم آنقدر نمی توانست کار ساده ای باشد، توپ زن لیگ برتری بدون استثنا که گردن خود را برای دیدن اخطاریه کج کرده بود و در حالیکه خبرن ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
At the time, I thought it normal and unexceptional .
دیدگاه
٠

یک زمانی تصور می کردم که یک قضیه عادی و معمولی است

تاریخ
١ سال پیش
متن
The rest of the summer was unexceptional.
دیدگاه
٠

بقیه روزهای تابستان خیلی عادی گذشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a hard-working, if unexceptional, student.
دیدگاه
٠

اگر نگوییم که یک شاگرد بی نظیر است، خیلی سخت کوش است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Since then, Michael has lived an unexceptional life.
دیدگاه
٠

از آن زمان بود که مایکل یک زندگی معمولی را ادامه داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She rose, threw one withering look at Cranston and followed the others out.
دیدگاه
١

او از جای برخاست، نگاهی تحقیر آمیز به کرانستن ون انداخت و به دنبال سایرین خارج شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Rotten had also adopted an increasingly withering view of his colleagues.
دیدگاه
١

راتن نیز دیدگاه به شدت تحقیر آمیز نسبت به همکارانش اتخاذ کرده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I gazed up at the withering contrail.
دیدگاه
١

به دود جت که در حال پخش شدن بود خیره ماندم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The daily firings produced by the withering economy offered loopholes of opportunity for a young man who kept his eyes open.
دیدگاه
١

اخراج های روز به روز ناشی از اقتصاد رو به زوال، روزنه ای از فرصت را برای جوانی باز نمود که همیشه در کمین نشسته بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A withering look from his wife silenced him.
دیدگاه
١

نگاه تحقیر آمیز همسرش، او را ساکت کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He made a withering attack on government policy.
دیدگاه
١

او حمله ( انتقاد ) حقارت آمیزی به سیاست دولت اعمال کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She reserved her most withering scorn for journalists.
دیدگاه
١

او اهانت آمیزترین متلک هایش را برای روزنامه نگاران نگه می دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The old values are withering away in a new society.
دیدگاه
١

ارزش های باستانی در جامعه کنونی در حال زوال تدریجی هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
As John approached at full tilt he saw a queue of traffic blocking the road.
دیدگاه
١

همانطور که جان با سرعت بالا نزدیک شد، مشاهده کرد که صف ترافیک جاده را مسدود کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Should he dash off a few writs?
دیدگاه
٠

نباید او به سرعت چند خط دیگر بنویسد؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Excuse me, I must dash off now.
دیدگاه
٠

ببخشید، باید الان سریعاً بروم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He dashed cold water on his face.
دیدگاه
٠

آب سرد را روی صورتش پاشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Accordingly, break traditional idea manacle, blend in world market as soon as possible, accelerate open model economy grows, the economic progress to impoverished area is all in all.
دیدگاه
٠

در نتیجه، قید و بندهای ایده های سنتی را در هم بشکنید، در تجارت جهانی در حداقل زمان ممکن بپیوندید، رشد اقتصادی مدل باز و توسعه اقتصادی مناطق فقیررا تس ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
Take the taste of manacle for the first time.
دیدگاه
٠

برای اولین بار طعم اسارت را بکشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
But as a result of traditional idea manacle, a lot of places appeared a variety of incommensurate reaction.
دیدگاه
٠

اما به دلیل قید و بند ایده های سنتی، بسیاری از مناطق، واکنش های نامناسب مختلفی بروز داده اند

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a homicidal and delusional sociopath, she said.
دیدگاه
٠

او گفت که او مردی قاتل و روان آزاری متوهم بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The mirrors all round the walls give an illusion of greater space.
دیدگاه
٠

آیینه های چیده شده در سرتاسر دیوارها، توهمِ فضایی بزرگ تر را القا می کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They suffer from the illusion that they cannot solve their problems.
دیدگاه
١

آنها این توهم را داشتند که دیگر نتوانند مشکلات خودشان را حل کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Deafness or tinnitus may or may not be associated.
دیدگاه
٠

ناشنوایی و وزوز گوش دو حالتی هستند که ممکن است مرتبط باشند یا خیر.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She has tinnitus and he has one good ear, one bad.
دیدگاه
٠

خانمش وزوز گوش دارد و خودش یک گوش خوب و یک گوش معیوب دارد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Another sign of danger is tinnitus, a condition usually characterized by a ringing in the ear after listening.
دیدگاه
٠

از دیگر علائم خطر، صدای وزوز گوش است، یعنی وضعیتی که با صدای وزوز درون گوش بعد از شنیدن صدا رخ می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He brought off his speech with ease.
دیدگاه
٠

با خاطری آسوده توانست که سخنرانی خود را با موفقیت به اتمام برساند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The lifeboat brought off most of the shipwrecked sailors.
دیدگاه
٠

قایق نجات اغلب دریانوردان کشتی شکسته را نجات داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They will bring in a parliamentary bill.
دیدگاه
٠

آنها لایحه مجلس را ارائه خواهند کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He had had the foresight to bring in the washing before the rain started.
دیدگاه
٠

او پیش بینی خوبی داشت که قبل از شروع بارندگی، لباس های شسته را به داخل آورد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't cast out the foul water till you bring in the clean.
دیدگاه
٠

آب آلوده را خالی نکنید تا زمانی که آب سالم اورده باشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
دیدگاه
٠

ای کاش از فرهنگ جامع جملات آنلاین مان بهره ببرید تا به طور روزانه پیشرفت کنید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was mass hysteria when the band came on stage.
دیدگاه
٠

هنگامی که گروه نوازندگی وارد صحنه شدند، هیجانی همگانی به وجود آمد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Unnecessary anxiety has been caused by media hysteria and misinformation.
دیدگاه
٠

آشفتگی بی موردی به موجب هیجانات رسانه ها و اطلاع رسانی غلط به وجود آمده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The crowd moved aside to let the leaders get by.
دیدگاه
٠

جمعیت کنار رفتند تا رهبران گیر نیفتند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Security Account Manager needs to get the boot password.
دیدگاه
٠

مدیر حساب امنیتی باید رمز راه انداز را داشته باشد. Get the boot در این جمله اصطلاح اخراج نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Who do you think will get the boot when the company lays off employees?
دیدگاه
٠

به نظرتان وقتی شرکت تعدیل نیرو کند چه کسانی اخراج خواهند شد؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was a disruptive influence, and after a year or two she got the boot.
دیدگاه
٠

او نفوذی مخرب بودو سرانجام بعد از یکی دو سال اخراج گردید.