تاریخ
٣ سال پیش
متن
She became more and more neglectful of her responsibilities.
دیدگاه
٠

او بیش از پیش از مسئولیت های خود غافل شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She is neglectful of time.
دیدگاه
٠

او از زمان غافل است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The punishment should be proportionate to the gravity of the offence and the degree of culpability of the offender.
دیدگاه
٠

مجازات باید متناسب با شدت جرم و میزان مقصر بودن مجرم باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The price increases are proportionate to the increases in the costs of production.
دیدگاه
٣

افزایش های قیمت متناسب با افزایش های هزینه های تولید هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The Holy Spirit inspired David to prophetically write these words.
دیدگاه
٠

روح القدس به داوود الهام شد تا این کلمات را به شیوه ای رسالتی ( نبوی ) بنویسد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We were to realize years later how prophetically he spoke on that occasion.
دیدگاه
٠

ما باید سالها بعد متوجه شدیم که او چگونه با آینده نگری در آن مناسبت ( موقعیت ) صحبت کرده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her approximation of the depth of the lake was quite close to the actual figure.
دیدگاه
٢

برآورد ( تخمین ) او از عمق دریاچه بسیار نزدیک به رقم واقعی بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The figures were attained by approximation.
دیدگاه
٣

ارقام با تخمین به دست آمد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Jack would not have hit the boy without provocation.
دیدگاه

جک بدون تحریک به پسر ضربه نمی زد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She claims that Graham attacked her without any provocation.
دیدگاه
١

او مدعی است که گراهام بدون هیچ گونه تحریکی به او حمله کرده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The victim's conduct had involved an element of provocation.
دیدگاه
١

رفتار قربانی شامل یک عامل تحریک آمیز بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The policy is designed to prevent the predominance of one group over another.
دیدگاه
١

این سیاست برای جلوگیری از تسلط گروهی بر گروه دیگر طراحی شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Youth means a temperamental predominance of courage over timidity.
دیدگاه
٠

جوانی به معنای غلبه خلق و خوی شجاعت بر بزدلی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Polling has been heavy since 8 a. m.
دیدگاه
٠

رای گیری از ساعت 8 صبح سنگین بوده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
With a week to go until polling day, the Conservatives are still behind in the polls.
دیدگاه
٠

در حالی که یک هفته به روز رای گیری باقی مانده است ، محافظه کاران هنوز در نظرسنجی ها عقب هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In Darlington, queues formed at some polling booths.
دیدگاه
٠

در دارلینگتون صف در برخی از غرفه های رای گیری ایجاد شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Queues formed even before polling stations opened.
دیدگاه
٠

صف ها حتی قبل از باز شدن شعب اخذ رای تشکیل شد ( شکل گرفت ) .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Enlighten me about your plans for the future.
دیدگاه
٣

برنامه های خود را در آینده برایم روشن کن.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I hope the results of my research will enlighten my colleagues.
دیدگاه
٣

امیدوارم نتایج تحقیقات من همکارانم را روشن سازد ( آگاه کند ) .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The lecture enlightened me about the power of the mind over the body.
دیدگاه
٢

این سخنرانی مرا در مورد قدرت ذهن بر بدن آشنا کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The book contains over fifty scenic views of Cambridge.
دیدگاه
٥

این کتاب شامل بیش از پنجاه منظره تماشایی زیبا از کمبریج است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This is an extremely scenic part of America.
دیدگاه
٣

این یک منطقه بسیار دیدنی از آمریکا است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her fingers were jumping rhythmically, as if in spasm.
دیدگاه
٠

انگشتانش به صورت ریتمیک می پریدند ، انگار که دچار تشنج ( اضطراب ) شده باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I breathe deeply and rhythmically, seeking Buddhist calm.
دیدگاه
٠

من به طور عمیق و به طور منظم نفس می کشم و در طلب آرامش بودایی هستم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She stood, swaying her hips, moving rhythmically.
دیدگاه
٠

او ایستاده بود ، باسن خود را تکان می داد و به طور موزون ( هماهنگ ) حرکت می کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They moved gracefully and rhythmically across the dance floor.
دیدگاه
١

آنها با ظرافت و به طور هماهنگ در کف سالن رقص حرکت می کردند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They danced rhythmically, swaying their hips to the music.
دیدگاه
١

آنها به طور موزون می رقصیدند و باسن خود را با موسیقی تکان می دادند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The drummer beat out a steady rhythm while we marched.
دیدگاه
١

درامر هنگامی که ما را رژه می رفتیم ضرباهنگ ( ریتم ) ثابت را می نواخت ( می زد ) .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was used to the rhythm of his work day, and he felt lost having to rest at home.
دیدگاه

او به نظم روز مره کاری خود عادت کرده بود و احساس می کرد که نیاز به استراحت در خانه را از دست داده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The doctor listened to the rhythm of the patient's heart.
دیدگاه
٥

پزشک به ضربان قلب بیمار گوش داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The reactionary government tried vainly to take the steam out of the protest movement.
دیدگاه
٢

دولت مرتجع بیهوده تلاش کرد تا جنبش اعتراضی را خاموش کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The men are hidebound and reactionary.
دیدگاه

این مردان متحجر و مرتجع هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The reactive tannins precipitate with the protein, and the improved wine can then be separated from the sediment.
دیدگاه
٠

تانن های واکنش پذیر با پروتئین رسوب می کنند و سپس شراب آماده سازی شده را می توان از رسوب جدا کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The police presented a reactive rather than preventive strategy against crime.
دیدگاه

پلیس یک استراتژی واکنشی به جای استراتژی پیشگیرانه علیه جنایت ارائه کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I want our organization to be less reactive and more proactive.
دیدگاه
١

من می خواهم سازمان ما کمتر منفعل و بیشتر فعال باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She was so gravely ill that she was no longer reactive to those around her.
دیدگاه
٠

او آنقدر مریض بود که دیگر نسبت به اطرافیانش واکنشی نشان نمی داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
What you say is partly right.
دیدگاه
١

آنچه شما می گویید تا حدودی درست است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Owls regurgitate partly digested food to feed their young.
دیدگاه
٠

جغدها غذای تا حدودی هضم شده را دوباره تغذیه می کنند تا بچه های خود را تغذیه کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Females may be variably affected by virtue of random inactivation of the X chromosome.
دیدگاه
١

زنان ممکن است به طور متغیر به علت غیرفعال سازی تصادفی کروموزوم X تحت تأثیر قرار گیرند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He that once deceives is ever suspected.
دیدگاه
٠

کسی که یک بار فریب خورده، همیشه غیر قابل اعتماد است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It was an elaborate fabrication to cover up the murder.
دیدگاه
١

این یک جعل ماهرانه برای لاپوشونی قتل بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Of course, it might all be complete fabrication.
دیدگاه
٠

البته ، ممکن است همه اینها دروغ محض باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her story was a complete fabrication from start to finish.
دیدگاه
٠

داستان او از ابتدا تا انتها یک دروغ محض بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His story was a complete fabrication.
دیدگاه
٣

داستان او یک جعل کامل بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They fabricated evidence and threatened witnesses.
دیدگاه
١

آنها شواهدی سر هم کردند و شاهدان را تهدید کردند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
All four claim that officers fabricated evidence against them.
دیدگاه
١

هر چهار نفر ادعا می کنند که این افسران مدارکی را علیه آنها جعل کرده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
exhibited strong cohesion in the family unit.
دیدگاه
٣

همبستگی قوی در کانون خانواده به نمایش گذاشته شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The essay lacked cohesion and needed work to make the ideas tie together.
دیدگاه
٢

این مقاله فاقد انسجام بود و برای ایجاد ایده های هماهنگ نیاز به کار داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
By 1990, it was clear that the cohesion of the armed forces was rapidly breaking down.
دیدگاه
١

تا سال 1990 مشخص شد که انسجام نیروهای مسلح به سرعت در حال از بین رفتن است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Historically, sport has been a cohesive force in international relations.
دیدگاه
٤

از نظر تاریخی ، ورزش یک نیروی سازمان یافته در روابط بین الملل بوده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He skillfully fuses these fragments into a cohesive whole.
دیدگاه
١

او به طور ماهرانه ای این اجزاء را در یک مجموعه منسجم ادغام ( ترکیب ) می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The author skillfully fuses these fragments into a cohesive whole.
دیدگاه
١

نویسنده با مهارت این تکه ها را در یک کلیت منسجم ادغام می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The points you make are fine, but the whole essay lacks coherence.
دیدگاه
٣

نکاتی که به آنها اشاره کرده ای درست هستند، اما کل مقاله انسجام ندارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The points you make are fine, but the whole essay lacks coherence.
دیدگاه

نکاتی که بیان می کنید خوب است ، اما کل مقاله فاقد منطق ( معقولیت ) است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
What kind of stability and coherence do we have?
دیدگاه
١

ما چه نوع ثبات و انسجامی داریم؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There was no coherence between the first and the second half of the film.
دیدگاه
١

همخوانی بین نیمه اول و دوم فیلم وجود نداشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They have struggled to create coherence within the group.
دیدگاه
٢

آنها برای ایجاد همبستگی در گروه تلاش کرده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A common religion ensures the coherence of the tribe.
دیدگاه
٤

یک مذهب مشترک همبستگی ( وحدت ) قبیله را تضمین می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The coherence of his speeches makes note-taking easy.
دیدگاه
٨

شیوایی سخنرانی های وی یادداشت برداری را آسان می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The various elements of the novel fail to cohere.
دیدگاه
٠

عناصر مختلف این رمان با هم همخوانی ندارند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In a convincing essay, the presented arguments cohere; that is, they flow logically and don't contradict each other.
دیدگاه
١

در یک مقاله قانع کننده ، استدلال های ارائه شده با هم مطابقت ( همخوانی ) دارند. یعنی آن ها جریان منطقی دارند و با هم تناقض ندارند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The hot metal plates are pressed together until they cohere.
دیدگاه
٠

صفحات داغ فلزی را با هم فشرده کرده تا زمانی که بهم بچسبند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This system effectively combines several individual laser beams coherently into a single beam in phase.
دیدگاه
٠

این سیستم به طور موثر چندین پرتوی لیزر منفرد را به طور منسجم در یک پرتو واحد در یک فاز متصل می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She spoke concisely, coherently and appropriately.
دیدگاه
٠

او مختصر ، به صورت شیوا و به طور شایسته صحبت کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She could not think coherently.
دیدگاه
٠

او نمی توانست به طور منطقی فکر کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Link sentences within a paragraph coherently.
دیدگاه
١

جملات درون یک پاراگراف را به طور هماهنگ ( یکپارچه ) پیوند دهید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Tourists forget their preconceived ideas as soon as they visit our country.
دیدگاه
٠

گردشگران به محض بازدید از کشورمان ایده های پیش فرض خود را فراموش می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We started from scratch with no preconceived ideas.
دیدگاه

ما از ابتدا و بدون هیچ ایده پیش فرضی شروع کردیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He proceeds to take apart every preconception anyone might have ever had about him.
دیدگاه
٢

او دست به کار می شود ( ادامه میدهد ) تا هر تصور قبلی را که هر کس در مورد او داشته است ، از بین ببرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The narrowness of the government's victory reflected deep division within the Party.
دیدگاه
٠

اختلاف اندک پیروزی دولت منعکس کننده اختلاف عمیق در درون حزب بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We were surprised by the narrowness of our victory.
دیدگاه
٠

ما از اختلاف اندک پیروزی خود شگفت زده شدیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The narrowness of the streets caused many traffic problems.
دیدگاه
٠

باریکی خیابان ها سبب مشکلات ترافیکی بسیاری شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His attitudes show a certain narrowness of mind.
دیدگاه
٠

نگرش های او یک محدودیت ذهنی خاص را نشان می دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
One car narrowly missed hitting the other one.
دیدگاه
١

یک ماشین به سختی از برخورد با ماشین دیگر بازماند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A tragedy was narrowly averted when a lorry crashed into a crowded restaurant.
دیدگاه
٢

با سقوط یک کامیون به یک رستوران شلوغ ، به سختی ( به زحمت ) از یک فاجعه جلوگیری شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
So she walked to limber her muscles.
دیدگاه

بنابراین او راه رفت تا عضلاتش را شل کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I always do a few easy exercises to limber up before a match.
دیدگاه
٠

من همیشه چند تمرین ساده انجام می دهم تا قبل از مسابقه آماده بشوم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The colonel ordered the soldiers to limber up.
دیدگاه
٢

سرهنگ به سربازان دستور داد که نرمش و گرم کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The substitutes are beginning to limber up on the sidelines.
دیدگاه
١

بازیکنان تعویضی در کناره ها شروع به گرم کردن می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You should limber up your wits before the test.
دیدگاه
١

قبل از آزمون باید ذهن خود را تمرین دهید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
a young, limber body
دیدگاه

یک بدن برنا ( جوان ) و انعطاف پذیر

تاریخ
٤ سال پیش
متن
a limber rod
دیدگاه

یک میله دراز

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Derek persuaded me of the feasibility of the idea.
دیدگاه
١

درک من را نسبت به تحقق پذیری ایده متقاعد کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The company undertook an extensive feasibility study before adopting the new system.
دیدگاه
٠

این شرکت قبل از اتخاذ این متد جدید ، یک مطالعه امکان سنجی گسترده را انجام داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The local authority is to carry out a feasibility study into expanding the old stadium.
دیدگاه

مقامات محلی قرار است یک مطالعه امکان سنجی برای توسعه ورزشگاه قدیمی انجام دهند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In these circumstances facile and fallacious deductions about the consequences of having abolished the death penalty were bound to be rife.
دیدگاه

در این شرایط استنباط های ساده و نادرست در مورد عواقب لغو مجازات اعدام بسیار شایع بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Such an argument is misleading, if not wholly fallacious.
دیدگاه
٣

چنین استدلالی ، اگر کاملا نادرست نباشد ، گمراه کننده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His argument is based on fallacious reasoning.
دیدگاه
٣

استدلال وی مبتنی بر دلایل نادرست است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You've unfortunately based your essay on a fallacious argument.
دیدگاه
٥

متأسفانه مبنای مقاله خود را بر اساس یک استدلال غیرمعقول قرار داده اید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This little book represented the culmination of 15 years' work.
دیدگاه
١

این کتاب کوچک نتیجه ی 15 سال کار را نمایان می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The show marked the culmination of months of hard work.
دیدگاه

این نمایش نقطه اوج ماه ها کار سخت را نشان داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This massive autobiographical work was the logical culmination of her long career.
دیدگاه
١

این اثر بزرگ زندگینامه ای حاصل ( نتیجه ) منطقی حرفه شغلی طولانی او بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The space race reached its culmination in the first moon walk.
دیدگاه
٠

مسابقه فضایی در اولین پیاده روی ماه به نقطه اوج خود رسید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The culmination of his career was when he became a principal dancer with the Royal Ballet.
دیدگاه
٠

نقطه اوج حرفه اش زمانی بود که او به یک رقاص اصلی گروه باله سلطنتی تبدیل شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Their summer tour will culminate at a spectacular concert in London.
دیدگاه

تور تابستانی آنها در یک کنسرت دیدنی و جذاب در لندن به اوج خود خواهد رسید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The commencement ceremony was a grand occasion, and a speech by the governor culminated the event.
دیدگاه

مراسم جشن فارغ تحصیلی یک مناسبت باشکوه بود ، و سخنرانی فرماندار منجر به این رویداد شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The long negotiations finally culminated in a treaty.
دیدگاه
٩

مذاکرات طولانی در نهایت به یک معاهده انجامید ( ختم شد ) .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The celebration will culminate in fireworks.
دیدگاه
٨

این جشن با آتش بازی به اوج خود خواهد رسید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Make sure you have a balanced intake of vitamins A, B, C and D.
دیدگاه
١

از مصرف متعادل ویتامین های A ، B ، C و D اطمینان حاصل کنید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The newspaper tries to be balanced in its approach to the news.
دیدگاه
٣

روزنامه سعی می کند در برخورد با خبر بی طرف ( منصف ) باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The panel provided a balanced commentary on the election.
دیدگاه
٠

این هیئت گزارشی منصفانه درباره انتخابات ارائه داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A balanced budget is not easy to achieve.
دیدگاه
٤

دستیابی به بودجه متعادل آسان نیست.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The book gives a balanced account of the war, and the reader is left to decide whether the fight was worth it or not .
دیدگاه
١

این کتاب شرح منصفانه ( عادلانه ) ای از جنگ را بیان می کند و خواننده می تواند تصمیم بگیرد که آیا این جنگ ارزش آن را داشت یا نه.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You can't swallow the promise of financial allocation that you made yesterday.
دیدگاه
٠

شما نمی توانید قول بودجه مالی که دیروز داده اید را انکار کنید ( زیر سیبیلی رد کنید ) .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We have spent our entire allocation for the year.
دیدگاه
٠

ما کل بودجه خود را برای امسال هزینه کرده ایم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The whole question of the allocation of resources will keep under review next week.
دیدگاه
٣

کل سوال در مورد تخصیص منابع هفته آینده بررسی خواهد شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The allocation must be made according to a strict set of criteria.
دیدگاه
١

سهم بندی باید براساس یک مجموعه دقیق از معیارها انجام شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It is ridiculously absurd to believe that the number 13 is unlucky.
دیدگاه
٣

به طور مسخره ای چرت است که باور کنیم عدد 13 بدشانسی می آورد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It is absurd to be discussing compulsory redundancy policies for teachers.
دیدگاه
٠

بحث در مورد سیاست های تعدیل اجباری معلمان بی معنی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
What an absurd thing to say!
دیدگاه
٣

چه حرف مزخرفی برای گفتن است

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I didn't credit that absurd tale.
دیدگاه
٣

من آن داستان احمقانه را باور نکردم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
For most people in the fifteenth century, it was absurd to think the earth might be round.
دیدگاه
٩

برای اکثر مردم قرن پانزدهم تصور اینکه زمین گرد باشد ، احمقانه بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There is a general presumption that the doctor knows best.
دیدگاه
٠

یک پیش فرض ( فرضیه ) کلی وجود دارد که پزشک بهتر می داند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They were angered by his presumption.
دیدگاه
٠

آنها از بی شرمی او خشمگین ( عصبانی ) شدند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There is a strong presumption in favour of the truthfulness of their statement.
دیدگاه
١

یک استدلال ( توجیه ) قوی به نفع صحت گفته های آنها وجود دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Everyone is entitled to the presumption of innocence until they are proved to be guilty.
دیدگاه
٠

تا زمانی که مجرم بودن آنها ثابت نشود ، همه حق فرض ( اصل ) برائت ( ادعای بی گناهی ) را دارند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
On the presumption that the doctor knows best, I took the medicine.
دیدگاه
٠

با استدلال ( استنباط ) به اینکه دکتر بهتر می داند ، من دارو را مصرف کردم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There is a general presumption that fatty foods are bad for your heart.
دیدگاه
٣

یک فرضیه کلی وجود دارد که غذاهای چرب برای قلب شما مضر هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She was tired of people's presumption that it was her husband who was the scientist and not she.
دیدگاه

او از تصور ( برداشت، استدلال ) مردم خسته شده بود که این شوهرش بود که دانشمند بود و نه او.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It's raining, which presumably means that your football match will be cancelled.
دیدگاه
١

باران می بارد ، این یحتمل ( احتمالاً ) به معنای لغو مسابقه فوتبال شما خواهد بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She is aware of the difficulties, presumably?
دیدگاه
٠

لابد او از مشکلات آگاه است؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She's a grown woman; presumably, she can make such decisions herself.
دیدگاه
٠

او یک زن بالغ است. احتمالاً خودش می تواند چنین تصمیماتی بگیرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He hasn't eaten all day and he's presumably hungry.
دیدگاه
١

او تمام روز غذا نخورده و احتمالاً گرسنه است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was nominally in charge of the project.
دیدگاه
١

او به صورت تشریفاتی ( به صورت اسمی ) مسئول این پروژه بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The company could not indicate a person even nominally responsible for staff training.
دیدگاه
٠

این شرکت نمی تواند شخصی را که حتی اسماً ( عنواناً ) مسئول آموزش کارکنان است معرفی کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In Mekinock, farther to the east and south, inundation comes later in the day.
دیدگاه
٠

در مکینوک ، دورتر از شرق و جنوب ، سیل عظیم ( آب گرفتگی ) در اواخر روز رخ می دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Otherwise, inundation would ensue to our dismay.
دیدگاه
٠

در غیر این صورت ، سیلی از ناامیدی به سراغمان خواهد آمد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Study has an intrinsic worth, as well as helping you achieve your goals.
دیدگاه
١

مطالعه دارای ارزش ذاتی است و همچنین به شما در رسیدن به اهداف خود کمک می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There is nothing in the intrinsic nature of the work that makes it more suitable for women.
دیدگاه
٢

در ماهیت اصلی این کار هیچ چیزی وجود ندارد که این کار را برای خانم ها مناسب تر کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The intrinsic worth of the pen is 30 yuan.
دیدگاه
٤

ارزش اصلی این قلم 30 یوان است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There is nothing intrinsically wrong with the idea .
دیدگاه
١

بخودی خود ( اساساً ) هیچ مشکلی با این ایده وجود ندارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Science is seen as intrinsically good.
دیدگاه
٢

علم ذاتاً خوب تلقی می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This subject is intrinsically interesting and worthy of study in its own right.
دیدگاه
١

این موضوع بخودی خود جالب و به نوبه خودش شایسته ( درخور ) مطالعه است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I did not expect the job to be intrinsically rewarding.
دیدگاه
١

من انتظار نداشتم که این کار اساساً ( بخودی خود ) پاداش آور باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Sometimes I wonder if people are intrinsically evil.
دیدگاه
٢

گاهی اوقات من تعجب می کنم که آیا مردم به طور ذاتی شرور هستند؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
When a man speaks or acts with good intention. Then happiness follows him like his shadow that never leaves him.
دیدگاه
٠

وقتی مردی با حسن نیت صحبت می کند یا عمل می کند آنگاه خوشبختی مانند سایه اش او را دنبال می کند که هرگز او را ترک نمی کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The original intention was to record about 80 speakers, divided equally between males and females.
دیدگاه
١

هدف اصلی ضبط حدود 80 سخنران بود که به طور مساوی بین زن و مرد تقسیم شده بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He never had the slightest intention of agreeing to it.
دیدگاه
٠

او هرگز کوچکترین قصدی برای موافقت با آن نداشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her parents were suspicious of the man's intentions.
دیدگاه
٤

پدر و مادرش به اهداف این مرد مشکوک بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We couldn't understand the author's intention in the poem.
دیدگاه
١

ما نتوانستیم منظور نویسنده را در این شعر درک کنیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The intention of the meeting was to consider the resolution.
دیدگاه
٤

هدف این جلسه بررسی این قطعنامه بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She went to college with the intention of studying biology.
دیدگاه
٧

او به قصد تحصیل در رشته زیست شناسی به دانشگاه رفت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She stepped on his foot, but it wasn't intentional.
دیدگاه
٤

او پای او را لگد کرد ، اما این کار عمدی نبود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I suspected that his leaving his wallet at home was intentional and not an act of forgetting.
دیدگاه
١

من حدس زدم که گذاشتن کیف پول او در خانه عمدی بوده است و نه عملی از روی فراموشی.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Come immediately!
دیدگاه
٢

یالا بیا!

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She accidentally swallowed the poison and death was instantaneous.
دیدگاه
٠

او به طور تصادفی سم را قورت داد و مرگ آنی بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Their response was instantaneous.
دیدگاه
٥

واکنش آنها فوری بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Though he slept soundly, he awoke instantly.
دیدگاه
١

اگرچه اوبه خواب عمیقی فرو رفته بود، اما بلافاصله بیدار شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She was used to having her orders instantly obeyed.
دیدگاه

او عادت داشت که از دستوراتش فوراً اطلاعت شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
an inordinate gossiper
دیدگاه

یک شایعه غیرمعمول

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The students seem to get an inordinate amount of homework for their age.
دیدگاه
١

به نظر می رسد که دانش آموزان مقدار زیادی از تکلیف شب را نسبت به سن خود دریافت می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
No one on the team could meet the coach's inordinate demands.
دیدگاه
٥

هیچ کس در تیم نمی تواند خواسته های بی حد و حصر مربی را برآورده کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
One afternoon that spring the weather became inordinately hot, boiling up to midsummer levels.
دیدگاه
٠

یک بعدازظهر در آن بهار هوا بیش از حد گرم شد و تا حد چله تابستان جوش آمد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The BBC must ensure that due impartiality is preserved in its news programmes.
دیدگاه
١

بی بی سی باید اطمینان حاصل کند که بی طرفی لازم ( مناسب ) در برنامه های خبری خود حفظ شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Impartiality is essential to a judge.
دیدگاه
١

انصاف برای یک قاضی واجب است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The broadcasting media are statutorily required to be impartial.
دیدگاه
٠

طبق قانون رسانه های صداوسیمایی ( خبری ) باید بی طرف باشند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He gave an impartial view of the state of affairs in Ireland.
دیدگاه
١

وی دیگاهی بی طرفانه درباره وضعیت امور در ایرلند ارائه داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Reporters must be impartial and not show political bias.
دیدگاه
٢

خبرنگاران باید بی طرف باشند و تعصب سیاسی از خود نشان ندهند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A trial must be fair and impartial.
دیدگاه
١

دادرسی باید عادلانه و بی طرفانه باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The wife of the accused has maintained an impartial stance throughout the trial.
دیدگاه

همسر متهم در تمام مدت دادگاه موضع بی طرفی داشته است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They offer impartial advice on contraception.
دیدگاه
٠

آنها توصیه های بی چشم داشتی را در مورد پیشگیری از بارداری ارائه می دهند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Careers officers offer impartial advice to all pupils.
دیدگاه

افسران مشاغل مشاوره بی چشم داشتی را به همه دانش آموزان ارائه می دهند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His teaching evoked his students' creativity.
دیدگاه
٦

تدریس او خلاقیت دانشجویانش را برانگیخت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The music in this slow passage evokes images of a drowsy summer's day.
دیدگاه
٩

موسیقی در این گذرگاه آرام تصاویری از یک روز خواب آلود تابستان را تداعی می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The documentary offers an insight into the everyday lives of millions of ordinary Russian citizens.
دیدگاه
٠

این فیلم مستند بینشی از زندگی روزمره میلیون ها شهروند عادی روسیه ارائه می دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The family made discreet enquiries about his background.
دیدگاه

خانواده درباره سوابق او پرسشهای محرمانه ای انجام دادند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He assured her that he would be discreet.
دیدگاه
٢

او به او اطمینان داد که با احتیاط رفتار خواهد کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His desk was discreetly placed behind a screen.
دیدگاه
٢

میز کار او به طور نامحسوس پشت یک پرده قرار داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She coughed discreetly to announce her presence.
دیدگاه
٠

او برای اعلام حضور خود با احتیاط سرفه کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Bland, banal music tinkled discreetly from hidden loudspeakers.
دیدگاه
١

موسیقی غیرمعمول و مبتذل، به طور نامحسوس از بلندگوهای مخفی به صدا در آمد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His latest book is a delightful children's tale about talking animals.
دیدگاه
١

آخرین کتاب او یک داستان جذاب کودکان در مورد حیوانات سخنگو است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The hotel is delightfully situated close to the waterfront.
دیدگاه
٠

این هتل به طور چشم نوازی در نزدیکی اسکله واقع شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A doctor who gives away confidential information about patients is not behaving professionally.
دیدگاه
٠

پزشکی که اطلاعات محرمانه ای در مورد بیماران می دهد ، به طور حرفه ای رفتار نمی کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Your medical records are strictly confidential .
دیدگاه
١

سوابق پزشکی شما کاملاً محرمانه است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The affair must be kept confidential.
دیدگاه
٠

این ماجرا باید محرمانه باقی بماند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Revealing confidential information to a rival company could land you in serious trouble with your boss.
دیدگاه

افشای اطلاعات محرمانه برای یک شرکت رقیب می تواند شما را با رئیس خود درگیر مشکلات جدی کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She accused them of leaking confidential information about her private life.
دیدگاه
٣

وی آنها را به درز اطلاعات محرمانه درباره زندگی خصوصی اش متهم کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was their adviser, confidant and father confessor.
دیدگاه
٢

او مشاور ، معتمد و راهنمای معنوی پدر آنها بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her sister was her confidant, the one to whom she told all her secrets.
دیدگاه
٧

خواهرش معتمد ( راز نگه دار ) او بود ، کسی که همه اسرار خود را به او می گفت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
All information supplied will be treated confidentially.
دیدگاه
٠

با کلیه اطلاعات ارائه شده به صورت محرمانه برخورد می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He told me confidentially that he's thinking of resigning next year.
دیدگاه
١

او به من محرمانه گفت که در فکر استعفا در سال آینده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Can I speak to you confidentially?
دیدگاه
١

آیا می توانم با شما خصوصی صحبت کنم؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He confidentially authorized me to act for him while he is abroad.
دیدگاه
٠

او به من به طور مخفیانه ( یواشکی ) اجازه داد که در خارج از کشور برای او کار کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I didn't want to agitate her by telling her.
دیدگاه
٤

نمی خواستم با گفتنش تحریکش کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
All you need to do is gently agitate the water with a finger or paintbrush.
دیدگاه
١

تمام کاری که شما باید انجام دهید این است که به آرامی با انگشت یا قلم مو آب را به هم بزنید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Pour the powder into the solution and agitate it until the powder has dissolved.
دیدگاه
٠

پودر را داخل محلول بریزید و آن را هم بزنید تا پودر حل شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The unions continue to agitate for higher pay.
دیدگاه
١

اتحادیه ها برای دستمزد بالاتر همچنان غوغا به پا می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Many victims of violence have been leading agitators against corruption, as well as high-profile leftist activists.
دیدگاه
٠

بسیاری از قربانیان خشونت ، مخالفان ضد فساد و همچنین فعالان برجسته چپ را رهبری کرده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The riots were the work of political agitators.
دیدگاه

شورش ها کار آشوبگران سیاسی بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Yet, along with journalists, poets, literary figures, and agitators, they do help form opinions.
دیدگاه
٠

با این وجود ، آنها در کنار روزنامه نگاران ، شاعران ، چهره های ادبی و تشویشگران، به شکل گیری نظرات کمک می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Agitators were exciting the people to rebel/to rebellion against their rulers.
دیدگاه
٠

اغتشاشگران مردم را به شورش و طوغیان علیه حاکمانشان برانگیختند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Small shopkeepers carried on a long agitation against the big department stores.
دیدگاه
٠

فروشگاه های کوچک اعتراض عمومی طولانی ای را علیه فروشگاه های بزرگ انجام دادند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The suspect's agitation increased when the officers began to question him about his past.
دیدگاه
٠

وقتی مأموران شروع به سوالات از او درباره گذشته او کردند ، اضطراب ( تشویش ) او بیشتر شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In their most visible work, astronauts will let loose a retrievable satellite carrying a coffin-sized inflatable antenna.
دیدگاه
٠

در مشهودترین کار خود ، فضانوردان یک ماهواره قابل بازیابی را که حامل یک آنتن بادی به اندازه تابوت است ، رها می کنند ( آزاد می سازند ) .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Records shall remain legible, readily identifiable and retrievable.
دیدگاه
٠

اسناد باید خوانا ، قابل شناسایی و قابل بازیابی باقی بمانند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Chinese have long recognized the importance of retrievable reconnaissance satellites.
دیدگاه
٠

مدت هاست که چینی ها به اهمیت ماهواره های قابل بازیابی پی برده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
If we continue to use water at our current rate, our supply will inevitably run out.
دیدگاه
٤

اگر ما همچنان به میزان فعلی خود از آب استفاده کنیم ، تامین برق ( ذخایر ) ما به طور حتم تمام می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Later, he was embarrassed by his inadvertent outburst.
دیدگاه
١

بعداً ، او از فوران خشم ناخواسته خود شرمسار شد ( خجالت کشید ) .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Numerous inadvertent casualties occurred during the battle.
دیدگاه
١

در طول این نبرد تلفات ناخواسته بی شماری رخ داده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This expandable phone system lets you upload unlimited free recordings of your favorite songs or sounds that you can set as your telephone ringer.
دیدگاه
٢

این سیستم تلفنی قابل ارتقا به شما امکان می دهد ضبط رایگان موسیقی و آهنگ های مورد علاقه خود را که می توانید به عنوان زنگ تلفن خود تنظیم کنید را بارگذا ...

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Self expandable steel braided endoprostheses were first used for the treatment of vascular and urological benign strictures, with good clinical results.
دیدگاه
٣

اندوپروتزهای بافته شده از جنس فولاد با قابلیت انبساط برای اولین بار برای درمان تنگی های خوش خیم عروقی و اورولوژی استفاده شدند که نتایج بالینی خوبی دا ...

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The system is expandable to 16 processors, with a maximum of 512MB RAM.
دیدگاه
٢

این سیستم تا 16 پردازنده با حداکثر 512 مگابایت حافظه قابل ارتقاء است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I carried out my duties conscientiously.
دیدگاه
٤

وظایف خود را به طور دقیق ( به طور کامل ) انجام دادم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
People must fill up their questionnaires conscientiously and honestly.
دیدگاه
٢

افراد باید از روی وجدان و صادقانه پرسشنامه های خود را پر کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He kept silent, eating just as conscientiously but as though everything tasted alike.
دیدگاه
٢

او سکوت کرد ، به همان میزان از روی توجه ( دقت ) غذا می خورد اما گویی همه چیز طعم یکسان داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She performed all her duties conscientiously.
دیدگاه
١

او تمام وظایف خود را از روی وظیفه شناسی انجام می داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She discharged all the responsibilities of a minister conscientiously.
دیدگاه
٢

او تمام وظایف یک وزیر را با حس وظیفه شناسی انجام داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Those workers have built many substantial buildings in the recent years.
دیدگاه
١

این کارگران بسیاری از ساختمان های چشمگیر را در سال های اخیر ساخته اند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There are substantial differences between the two groups.
دیدگاه
٤

تفاوت های فاحش بین دو گروه وجود دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The company received a substantial government subsidy.
دیدگاه
١

این شرکت یک یارانه کلان دولتی را دریافت کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The main witness had mysteriously disappeared.
دیدگاه
٢

شاهد اصلی به طرز مرموزی ناپدید شده بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He vanished mysteriously after the close of business on Saturday night.
دیدگاه
٢

او پس از تعطیل شدن کار شنبه شب به طرز مرموزی ناپدید شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Foggy mountains are mysteriously attractive.
دیدگاه
٢

کوه های مه آلود به طرز عجیب و غریبی جذاب هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The lights mysteriously failed, and we stumbled around in complete darkness.
دیدگاه
٢

چراغ ها به طرز اسرار آمیزی از کار افتادند و ما در تاریکی مطلق به همدیگر برخورد کردیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The 7% growth rate is insignificantly below the 8% rate recorded in the fourth quarter of 20
دیدگاه
٢

نرخ رشد 7 درصدی به میزان ناچیزی کمتر از نرخ 8 درصدی ثبت شده در سه ماهه چهارم سال بیستم است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Our budget will only be insignificantly affected by these new cuts.
دیدگاه
٢

بودجه ما فقط به طور جزئی تحت تأثیر این کاهش های درآمد ( حقوق ) جدید قرار خواهد گرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Its returns are insignificantly small compared with the investments.
دیدگاه
٢

بازده آن در مقایسه با سرمایه گذاری ها به میزان ناچیزی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The result shows that energy return scores are insignificantly affected by the sole thickness and hardness for both EVA foams with or without rubber components.
دیدگاه
٢

نتیجه نشان می دهد که دامنه بازگشت انرژی به طور جزئی توسط ضخامت و سختی کف برای هر دو فوم EVA با یا بدون اجزای لاستیکی تأثیر می گذارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He spoke quietly, in halting English.
دیدگاه
٢

او آرام و با مکث انگلیسی صحبت می کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Shyness made the boy speak in a halting manner.
دیدگاه
٢

کمرویی پسر باعث شد که به شکلی با لکنت صحبت کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The police were halting traffic on the parade route.
دیدگاه
٢

پلیس در حال توقف ترافیک در مسیر رژه بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Unsure of her English, she spoke in a halting manner.
دیدگاه
١

او که از انگلیسی صحبت کردن خود مطمئن نبود ، به شکلی با لکنت صحبت کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She stammered out a halting apology.
دیدگاه
٢

او یک معذرت خواهی دست و پا شکسته را با تته پته کردن به زبان آورد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The old man came toward us with a halting gait.
دیدگاه
٢

پیرمرد با یک گام برداشتن لنگان به سمت ما آمد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She spoke haltingly of her deep upset and hurt.
دیدگاه
٢

او با تامل از ناراحتی و صدمه عمیق خود صحبت کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Some of us actually have gainful employment.
دیدگاه
٢

برخی از ما در واقع دارای شغل پرمنفعت هستیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
How does he survive without gainful employment?
دیدگاه
٢

چگونه او بدون شغل سودآور زنده می ماند؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Are you in gainful employment?
دیدگاه
٢

آیا در شغل سودمندی کار می کنید؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Many foreigners were interned for the duration of the war.
دیدگاه
٤

بسیاری از بیگانه ها برای مدت زمان جنگ در داخل کشور پناهنده بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They were incarcerated for the duration of the war.
دیدگاه
٤

آنها در طول زمان جنگ زندانی بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
White walls can give a feeling of spaciousness.
دیدگاه
٣

دیوارهای سفید می توانند احساس فضای باز را ایجاد کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The room's lighting conveys an impression of spaciousness.
دیدگاه
٣

نور اتاق تصوری از فضای دلباز را القا می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Light colours create a feeling of spaciousness.
دیدگاه
٢

رنگ های روشن احساس وسعت ( جا دار بودن ) را ایجاد می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The accommodation is spaciously laid out.
دیدگاه
٤

محل اقامت به طور جادار چیدمان شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There's always a wide selection of delicious meals to choose from.
دیدگاه
٠

همیشه غذاهای خوشمزه و متنوعی برای انتخاب وجود دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He wasn't really happy with his selection of dessert.
دیدگاه
٢

او واقعاً از انتخاب دسر خود راضی نبود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This store has a large selection of vegetables.
دیدگاه
٢

این فروشگاه مجموعه زیادی از سبزیجات دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She is this year's selection for the award.
دیدگاه
١

او امسال منتخب برای این جایزه است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His selection of a tie for work was always done with impatience.
دیدگاه
٩

انتخاب کراوات او برایِ کار همیشه با بی حوصلگی انجام می شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The printer is being selectively marketed in a handful of countries.
دیدگاه
١

چاپگر در تعداد معدودی از کشورها به صورت گزینشی به بازار عرضه می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Scientists warned hunters not to kill other sharks indiscriminately, saying the creatures were crucial to the marine environment.
دیدگاه
٠

دانشمندان به شکارچیان هشدار دادند که کوسه های دیگر را خودسرانه نکشند و گفتند این موجودات برای محیط دریایی بسیار مهم هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Standard cancer drugs indiscriminately kill dividing cells, causing nausea, hair loss, even death.
دیدگاه
٠

داروهای استاندارد سرطان سلولهای در حال تقسیم را یکسره از بین می برند ، باعث حالت تهوع ، ریزش مو ، حتی مرگ می شوند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The police used their batons indiscriminately, bringing down anyone in their path.
دیدگاه
٠

پلیس باتوم های خود را به طور خودسرانه استفاده کرد و هر کسی را که سر راهش قرار داشت پایین کشید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Troops indiscriminately massacred the defenceless population.
دیدگاه
٠

سربازان به طور خودسرانه مردم بی دفاع را به قتل عام رساندند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His religious beliefs made him fundamentally opposed to fighting, even during wartime.
دیدگاه
١

اعتقادات مذهبی وی باعث شد وی اساساً مخالف جنگ حتی در طول زمان جنگ باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Although there are some obvious similarities, the two approaches to teaching are fundamentally different.
دیدگاه
٢

اگرچه چند شباهت مشهود وجود دارد ، اما دو رویکرد آموزش اساساً متفاوت است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Is the central heating functional yet?
دیدگاه
٠

آیا سیستم گرمایش مرکزی هنوز کارایی دارد؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I like objects to be both functional and aesthetically pleasing.
دیدگاه
٠

من دوست دارم اشیا هم کاربردی باشند و هم از نظر زیبایی خوشایند باشند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The mirror is functional yet decorative.
دیدگاه

این آینه کاربردی و در عین حال تزئینی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The human appendix is not a functional organ.
دیدگاه
١

آپاندیس انسان یک اندام کنشی نیست.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
a person who is no longer functional
دیدگاه
٢

شخصی که دیگر وظیفه ای ندارد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His voice had a freshness that would make many tenors under the age of 40 go green with envy.
دیدگاه
٠

صدای او تازگی داشت که باعث می شد بسیاری از خواننده های اپرای زیر 40 سال از حسادت غبطه بخورند ( خشمگین شوند ) .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This wine has a freshness and vitality that appeals to many drinkers.
دیدگاه
٠

این شراب از طراوت و نشاط برخوردار است که مورد توجه بسیاری از مصرف کنندگان نوشیدنی قرار می گیرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The music has a wonderful freshness and vitality.
دیدگاه
١

موسیقی از شادابی و نشاط فوق العاده ای برخوردار است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We guarantee the freshness of all our produce.
دیدگاه
٢

ما تازگی تمام محصولات خود را تضمین می کنیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A thorough brushing helps to freshen up your mouth.
دیدگاه
٠

مسواک زدن کامل به حس شادابی ( طراوت بخشی ) دهان کمک می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I'll just freshen up before dinner.
دیدگاه
٠

من فقط قبل از شام دست و صورتم را می شورم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
That really is a fresh idea!
دیدگاه
٥

این واقعاً ایده نویی ( جدیدی ) است!

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She is taking drugs to increase her fertility.
دیدگاه
٤

او برای افزایش قدرت باروری خود دارو مصرف می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The fertility of women who smoke is half that of non-smoking women.
دیدگاه
٢

قدرت باروری زنان سیگاری نصفِ زنان غیرسیگاری است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The fertility of the soil has been greatly improved by the use of pesticides.
دیدگاه
٥

حاصلخیزی خاک با استفاده از سموم دفع آفات بسیار بهبود یافته است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Producers use artificial insemination to fertilize the eggs. The turkeys grow quickly.
دیدگاه
٠

تولید کنندگان از لقاح مصنوعی برای لقاح ( بارورسازی ) تخمک ها استفاده می کنند. بوقلمونها به سرعت رشد می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
To father a daughter, the man must fertilize his mate with an X carrier.
دیدگاه

برای پدر شدن یک دختر ، مرد باید همسر خود را با یک حامل X بارور کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
When I do fertilize the plants you mention, I use a high-phosphorus fertilizer.
دیدگاه

وقتی گیاهانی را که ذکر کردید کود دهی می کنم ، از کودی با فسفر بالا استفاده می کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It only takes one sperm to fertilize an egg.
دیدگاه
٢

فقط یک اسپرم لازم دارد تا تخمک بارور شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Fertilizer is a substance put on land to fertilize it.
دیدگاه
٠

کود ماده ای است که برای حاصلخیز کردن روی زمین قرار می گیرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He fertilizes his lawn.
دیدگاه
٠

او چمن خود را حاصلخیز می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I feigned sleep when the ticket inspector came round.
دیدگاه
٠

وقتی بازرس بلیط به هوش آمد ، من تظاهر به خواب کردم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He accepted the invitation with feigned enthusiasm.
دیدگاه
٠

وی با شور و شوق متظاهرانه دعوت را پذیرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She responded to his remarks with feigned amusement.
دیدگاه
٠

او به سخنان وی با شیطنت ساختگی پاسخ داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
'A present for me?' she asked with feigned surprise.
دیدگاه
١

هدیه ای برای من؟ او با تعجب وانمود شده پرسید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He feigned disappointment. Secretly, he was mightily relieved.
دیدگاه
٢

او تظاهر به ناامیدی کرد. اما در خفا ، با تمام وجود نفس راحتی کشید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
On campaign finance reform he called for enactment of bipartisan legislation by July
دیدگاه
٠

وی در مورد اصلاحات مالی کمپین خواستار تصویب قانون در هر دو حزب تا ژوئیه شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
For example, the enactment of import quotas, designed to compensate particular industrial supporters, may impose substantial additional costs.
دیدگاه
٠

به عنوان مثال ، تصویب سهمیه واردات ، طراحی شده برای جبران خسارات خاص صنعتگران ، ممکن است هزینه های اضافی قابل توجهی را تحمیل کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
But the enactment fixed a gulf between the people of Athens and their allies.
دیدگاه
١

اما این لایحه فاصله ای بین مردم آتن و متحدان آنها ایجاد کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The main building was also used for the enactment of mystery plays.
دیدگاه
٢

از ساختمان اصلی نیز برای اجرای نمایشنامه های مرموز استفاده شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He applied himself diligently to learning French.
دیدگاه
٣

او با جدیت خود را در یادگیری زبان فرانسه به کار گرفت ( کشید ) .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They worked diligently on the task they had been given.
دیدگاه
١

آنها با سعی و کوشش زیاد روی وظیفه ای که به آنها محول شده بود کار کردند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She shows great diligence in her schoolwork.
دیدگاه
١

او در تکالیف مدرسه پشتکار ( سخت کوشی ) زیادی نشان می دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Diligence is the mother of good luck.
دیدگاه
٢

پشتکار سرچشمه ( منبع ) اصلی خوش بختی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Diligence is the mother of success.
دیدگاه
٢

پشتکار سرچشمه اصلی موفقیت است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Honesty and diligence should be your eternal mates.
دیدگاه
١

صداقت و کوشش باید همدم همیشگی شما باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her success has been so remarkable as to defy explanation.
دیدگاه
٠

موفقیت او بسیار چشمگیر بوده است به گونه ای که از توضیح دادن سر باز می زند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I defy you to prove your accusations.
دیدگاه
٢

من تو را به چالش می کشم تا اتهامات خود را اثبات کنی.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I defy you to tell where I've painted over the scratch on my car.
دیدگاه
١

من شما را به چالش می کشم تا بگویید کجا رنگ روی خراش ماشینم زده ام.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Campaigners have said that they are prepared to defy the law in order to achieve their aims.
دیدگاه
٣

مبارزان گفتند که آنها آماده اند تا برای رسیدن به اهداف خود از قانون نافرمانی کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I defy anyone to disprove the defendant's statements.
دیدگاه

من از هر کسی که اظهارات متهم را رد کند سرپیچی می کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I wouldn't have dared to defy my teachers.
دیدگاه
٦

من جرات نمی کردم از معلمانم سرپیچی کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They believe it is essential to defy convention.
دیدگاه
٤

آنها اعتقاد دارند که سرپیچی از قرارداد ضروری است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He defied them to disprove his testimony.
دیدگاه

او برای انکار شهادت خود از آنها سرپیچی کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She defied her parents by dropping out of college.
دیدگاه
٣

او با ترک تحصیل از والدینش سرپیچی کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She has an aversion to pets.
دیدگاه
١

او نسبت به حیوانات خانگی کراهت دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I've always had an aversion to getting up early.
دیدگاه
٤

من همیشه از صبح زود بیدار شدن متنفر بوده ام.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He has an aversion to opera, so we never listen to it.
دیدگاه
٦

او از سبک اپرا متنفر است ، بنابراین ما هرگز به آن گوش نمی دهیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Since he started working for the bank, he has to wear a suit every day.
دیدگاه
٤

از زمانی که کار برای این بانک را شروع کرده است ، مجبور است هر روز یک کت و شلوار بپوشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The restaurant is amply air-conditioned, since the mercury often creeps north in South Bay.
دیدگاه
٠

این رستوران کاملاً دارای تهویه هوای مطبوع است ، زیرا جیوه اغلب به سمت شمال در خلیج جنوبی می رود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Time spent in acquiring the preliminary concepts will amply repay itself later in terms of understanding, enjoyment and proficiency in mathematics.
دیدگاه
٠

زمان صرف شده برای به دست آوردن مفاهیم اولیه، بعداً از نظر درک ، لذت و مهارت در ریاضیات به طور کامل جبران می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They have been amply rewarded with huge salaries.
دیدگاه
١

آنها به کرات با حقوق زیاد پاداش داده شده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Recent US history has amply demonstrated the risks of foreign intervention.
دیدگاه
٠

تاریخ اخیر ایالات متحده خطرات مداخله خارجی را به وفور نشان داده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He amply fulfilled the weight of expectation that they had placed on him.
دیدگاه

او به اندازه کافی بار سنگین انتظاراتی را که به عهده او گذاشته بودند برآورده کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His moral conduct is amply certificated.
دیدگاه
٠

رفتار اخلاقی او کاملاً تأیید شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I felt that I had been amply repaid for my exertions.
دیدگاه
٠

احساس کردم که به دلیل تلاشهایم به اندازه کافی پول دریافت کرده ام.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She made sure that all the children were amply fed.
دیدگاه
٠

او مطمئن شد که همه بچه ها به اندازه کافی تغذیه می شوند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Thank you. You have amply answered my question.
دیدگاه
٠

متشکرم. شما به سوالات من کاملا پاسخ داده اید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She was suitably impressed with the painting.
دیدگاه
٠

او به طور مطلوبی تحت تأثیر نقاشی قرار گرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The task needs the skills of a suitably experienced engineer.
دیدگاه
٠

این کار به مهارت های یک مهندس با تجربه شایسته احتیاج دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She went home and returned more suitably clad.
دیدگاه
١

او به خانه رفت و با لباس مناسب تری برگشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The prediction of 4 million unemployed now looks horrifyingly realistic.
دیدگاه
١

پیش بینی 4 میلیون بیکار اکنون به طرز وحشتناکی واقع بینانه به نظر می رسد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The prediction that the world would come to an end on that day obviously did not come true.
دیدگاه
٤

بدیهی است که پیش بینی پایان جهان در آن روز به حقیقت نپیوست.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Geologists are becoming increasingly accurate in the prediction of earthquakes.
دیدگاه
٧

زمین شناسان روز به روز ( بیش از پیش ) در پیش بینی زمین لرزه دقیق می شوند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The statistical model predicts that one in ten people will contract the disease.
دیدگاه
٣

نمونه آماری پیش بینی می کند از هر ده نفر یک نفر به این بیماری مبتلا خواهند شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The weather report predicted snow for this afternoon.
دیدگاه

گزارش هواشناسی برای بعد از ظهر امروز بارش برف را پیش بینی کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The film's plot is predictable and the acting is mediocre.
دیدگاه
١

داستان فیلم قابل پیشگویی است و بازیگری آن نیز متوسط است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The snow had a predictable effect on traffic.
دیدگاه
١

برف تاثیر قابل پیش بینی بر میزان ترافیک داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was so predictable that she began to find him dull.
دیدگاه
١

او به قدری قابل پیش بینی بود که او شروع به پیدا کردن او به کندی کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Until recently, winter temperatures were quite predictable in this region.
دیدگاه
٠

تا همین اواخر ، دمای زمستان در این منطقه کاملاً قابل انتظار بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
That the kids would be upset about losing the game was predictable.
دیدگاه
٢

اینکه بچه ها از باخت در بازی ناراحت شوند قابل پیش بینی بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Each team started slowly offensively before catching fire in the final seven minutes of the opening period.
دیدگاه
٠

هر تیم قبل از به هیجان در آوردن بازی در هفت دقیقه پایانی دوره آغازین بازی را به آرامی تهاجمی شروع کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He smelled offensively unwashed.
دیدگاه

او به طور زننده ای بوی حمام نرفتگی ( شسته نشدگی ) می داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He later apologized for speaking offensively about the Queen.
دیدگاه
٠

او بعداً به دلیل سخنان توهین آمیز در مورد ملکه عذرخواهی کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The group who had been shouting offensively opened to let her through.
دیدگاه
٠

گروهی که فریاد معترضانه سر می دادند در را باز کردند تا به او اجازه عبور دهند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It strengthens serving offensiveness, and renews the technique for both catchers and servers, which balances catching and serving techniques and promotes the technique development of vollyball games.
دیدگاه
٠

این سرویس تهاجمی را تقویت می کند ، و تکنیک را برای دریافت کننده ها و توپ زننده ها تجدید می کند ، که باعث تعادل روش های دریافت و سرویس دهی می شود و با ...

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It is a very strong defense with offensiveness, initiative and destructiveness in modern basketball movement.
دیدگاه
٠

این یک دفاع بسیار مستحکم با حالت تهاجمی، ابتکار عمل و ویرانگر در حرکت بسکتبال مدرن است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Part of the offensiveness of the Incarnation has always been its particularity, its actual historical visibility.
دیدگاه
٠

بخشی از تهاجمی بودن تصور همیشه خاص بودن ، نمای واقعی تاریخی آن بوده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Tokyo's obsession with Washington's opinion is generally only equalled by its obliviousness towards Japan's reputation in the rest of Asia.
دیدگاه
١

وسواس توکیو با نگرش واشنگتن به طور کلی تنها با بی اعتنایی نسبت به شهرت ژاپن در سایر آسیا برابر است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The obliviousness property requires that the core banking system should be unaware that a transaction management aspect advises those operations.
دیدگاه
١

ویژگی چشم پوشی دارائی مستلزم این است که سیستم اصلی بانکداری نباید از اینکه یک جنبه مدیریت معامله آن عملیات را توصیه می کند ، بی اطلاع باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There's a reason for Russian obliviousness. Every family had not only victims but perpetrators.
دیدگاه
٠

یک دلیل برای بی اعتنایی روسیه وجود دارد. هر خانواده ای نه تنها قربانی بلکه مجرم ( مرتکبان جرم ) داشته است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Essentially, retaining obliviousness is a matter of using the right type of annotation in the right situations, as discussed in the earlier guidelines.
دیدگاه
١

اساساً ، حفظ فراموشی موضوع استفاده از نوع درست تفسیر در موقعیت های مناسب است ، همانطور که در دستورالعمل های قبلی بحث شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her obliviousness of what was happening in Germany seems extraordinary.
دیدگاه
١

بی خبری او از آنچه در آلمان اتفاق می افتاد غیرعادی به نظر می رسد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Much Government information continues to be filed inaccessibly away at central and local level, often classified as commercially confidential.
دیدگاه
٠

بسیاری از اطلاعات دولت همچنان به صورت غیرقابل دسترسی در سطح مرکزی و محلی ثبت می شوند ، که اغلب به عنوان محرمانه تجاری طبقه بندی می شوند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It can replace the idolatrous and immoral Hindu rites with its own imposing liturgy, and substitute the Cross for the abominable linga.
دیدگاه
١

این می تواند آیین های بت پرستانه و غیراخلاقی هندو را با مراسم مقدس خود جایگزین کند ، و صلیب را جایگزین یک لینگام نفرت انگیز کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The Persians were also idolatrous, so they replaced Babylon's gods with their own.
دیدگاه
٠

ایرانیان نیز بت پرست بودند ، بنابراین خدایان بابل را جایگزین خدایان خود کردند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The tensions within Parliament over the English Church were increased by radical Protestants destroying perceived "idolatrous" religious images in churches during the summer of 164
دیدگاه
٠

تنش های درون پارلمان بر سر کلیسای انگلیس توسط پروتستان های تندرو و تخریب تصاویر مذهبی "بت پرستانه" مشاهده شده در کلیساها در تابستان سال 164 افزایش یا ...

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We can at least remove anything idolatrous from our own personal life.
دیدگاه
٠

ما حداقل می توانیم هر چیز کفر آمیز را از زندگی شخصی خود حذف کنیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Among an unholy, impure, idolatrous generation, we are to be pure and holy, showing that the grace of Christ has power to restore in man the divine likeness.
دیدگاه
٠

در میان نسلی سنگدل ، نجس ، بت پرست ، ما باید پاک و مقدس باشیم ، نشان می دهیم که الطاف مسیح قدرت احیای شباهت الهی را در انسان دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This idolatrous crowd postulates an ideal worthy of itself and appropriate to its nature, that is perfectly understandable.
دیدگاه
١

این جمعیت بت پرست یک ایده آل مناسب برای خود و متناسب با ماهیت خود را فرض می کنند که کاملاً قابل درک است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It strips us of all the illusions and idolatry of the world, to face our basic personal need.
دیدگاه
٠

ما را از شر همه توهمات و بت پرستی های جهان عاری می سازد ، تا با نیاز اساسی شخصی مان روبرو شویم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Their affection for her soon increased almost to idolatry.
دیدگاه
٠

علاقه آنها به او به زودی تقریباً به شیفتگی افزایش یافت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The government-controlled media supported and encouraged idolatry of the supreme leader.
دیدگاه
٠

رسانه های تحت کنترل دولت بت پرستی از این رهبر کبیر را حمایت و تشویق می کردند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Faceted navigation supports this style of querying very well, which is another reason why it is widely used in catalog searching on e-commerce sites.
دیدگاه
٠

منوی چند وجهی این سبک پرسش را به خوبی پشتیبانی می کند ، این دلیل دیگری است که از آن به طور گسترده در جستجوی فهرست در سایت های تجارت الکترونیکی استفاد ...

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Of course, in both enumerative and faceted schemes, it is necessary to take cognizance of new simple subjects.
دیدگاه
٠

البته ، هم در طرح های شمارشی و هم درطرح های چند جانبه، شناختن موضوعات ساده جدید ضروری است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Many Filipinos see the bases as an extension of American colonial rule.
دیدگاه
٢

بسیاری از فیلیپینی ها این پایگاه ها را به عنوان دنباله حکومت استعماری آمریکا می دانند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The extension of the subway will take several months.
دیدگاه
٦

توسعه مترو چندین ماه به طول خواهد انجامید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The pupils disliked the extension of the term.
دیدگاه
٧

دانش آموزان از تمدید این دوره بدشان می آید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The hotel was so wonderful that we decided to extend our stay.
دیدگاه
٥

هتل آنقدر فوق العاده بود که تصمیم گرفتیم اقامت خود را تمدید کنیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Some people arrived late, so we had to extend the meeting.
دیدگاه
٠

برخی افراد دیر رسیدند ، بنابراین ما مجبور شدیم جلسه را کش دهیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You should extend this paragraph by adding more details.
دیدگاه
٦

شما باید این پاراگراف را با افزودن جزئیات بیشتر بسط دهید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The soldiers reported for duty.
دیدگاه
٤

سربازان برای انجام وظیفه خود را معرفی کردند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He has written extensively on the subject.
دیدگاه
٢

او به طور جامع در مورد این موضوع نوشته است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She'd invested extensively in stocks and got her fingers burnt when the market collapsed.
دیدگاه
٢

او سرمایه گذاری زیادی در سهام انجام داده بود و با سقوط بازار سهام انگشتانش را می سوزاند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Corn and cotton are extensively cultivated in this region.
دیدگاه
١

ذرت و پنبه به وسعت زیاد در این منطقه کشت می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He has travelled extensively in Europe.
دیدگاه
٢

او به طور مکرر سفرهای زیادی به اروپا داشته است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Successful applicants will be expected to travel extensively.
دیدگاه
٢

از متقاضیان موفق انتظار می رود که سفرهای زیادی داشته باشند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He has travelled extensively in China, recording every facet of life.
دیدگاه
٣

او به طور مکرر سفرهای زیادی به چین داشته و تمام وجوه زندگی را ثبت کرده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The interior has recently been extensively restored.
دیدگاه
١

فضای داخلی اخیراً در بسیاری از جاها بازسازی شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The new rocket was extensively tested and debugged by the army.
دیدگاه
١

موشک جدید از همه جهات توسط ارتش آزمایش و اشکال زدایی شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We can define burnout as exhaustion.
دیدگاه
١

ما می توانیم از کار افتادگی را به عنوان نوعی خستگی تعریف کنیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They were in a state of exhaustion after climbing the mountain.
دیدگاه
١

آنها پس از صعود به کوه در حالت ناتوانی ( ضعف، بیحالی ) قرار داشتند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She was suffering from physical and mental exhaustion.
دیدگاه
١

او از ضعف جسمی و روحی رنج می برد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He fell silent, with his head bowed in exhaustion.
دیدگاه
١

ساکت شد و سرش از درماندگی خم شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Many runners were suffering from heat exhaustion .
دیدگاه
١

بسیاری از دوندگان از گرمازدگی رنج می بردند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He collapsed with exhaustion.
دیدگاه
٢

از خستگی غش کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He had complained of exhaustion after his gruelling schedule over the past week.
دیدگاه
١

او پس از برنامه زمانی طاقت فرسای هفته گذشته خود از خستگی گله مند شده بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She was taken to hospital suffering from exhaustion.
دیدگاه
١

او از شدت ضعف به بیمارستان منتقل شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Totally exhausted, he tore his clothes off and fell into bed.
دیدگاه
٢

کاملا خسته، لباسهایش را پاره کرد و در رختخواب افتاد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I must get some sleep - I'm exhausted.
دیدگاه
٢

باید کمی بخوابم - خسته شده ام.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The troops were exhausted after months of fierce combat.
دیدگاه
٢

سربازان پس از ماه ها جنگ به شدت خسته شده بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You look exhausted - I hope they're not overworking you.
دیدگاه
٣

به نظر می رسد خسته شده اید - امیدوارم که آنها بیش از حد شما را خسته نکنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
When your heart is getting exhausted to a certain extent,you are too weak to anger.
دیدگاه
٣

هنگامی که قلب شما تا حدی خسته می شود ، شما نسبت به عصبانیت بیش از حد زودرنج می شوید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
After a fairly exhaustive investigation, they were able to put things right.
دیدگاه
١

پس از یک تحقیق نسبتاً جامع ، آنها توانستند همه چیز را درست کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
An exhaustive investigation of the facts proves the contrary.
دیدگاه
٣

بررسی کامل این واقعیت ها خلاف این را ثابت می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This list is by no means exhaustive.
دیدگاه
٥

این لیست به هیچ وجه جامع نیست.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The survey was exhaustively documented.
دیدگاه
١

این نظرسنجی با تمام جزئیات مستند شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He is being exhaustively briefed on such things as rural medicine and trends in the insurance market.
دیدگاه
١

وی درمورد مواردی مانند پزشکی روستایی و گرایش ها در بازار بیمه به طور کامل در جریان است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Every product is exhaustively tested before being sold.
دیدگاه
١

هر محصولی قبل از فروش به طور کامل تست شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Hawley said these costs were scrutinised exhaustively by independent accountants.
دیدگاه
١

هاولی گفت که این هزینه ها توسط حسابداران مستقل به طور دقیق بررسی می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We'll discuss it exhaustively with them at the meeting.
دیدگاه
١

ما در این جلسه به طور کامل با آنها بحث خواهیم کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The army evidently fears that, under him, its activities would be severely circumscribed.
دیدگاه
١

ارتش آشکارا می ترسد که تحت نظر او ، فعالیتهایش به شدت محدود شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
One of the continuing difficulties about Carlisle is the elusiveness of the town wall, and consequently the size of the town.
دیدگاه
١

یکی از دشواری های مداوم در مورد کارلایل ، نامحسوس بودن دیوار شهر و در نتیجه وسعت شهر است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
For all their elusiveness, suicide rates can certainly be correlated with other social and economic indicators.
دیدگاه
٠

علی رغم همه نامحسوس بودن آنها ، میزان خودکشی قطعاً می تواند با سایر شاخص های اجتماعی و اقتصادی ارتباط داشته باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This barrier with strong elusiveness, low transparency and unpredictability has become the very big barrier for developing nations' foreign trade, particularly for China's foreign trade.
دیدگاه
١

این مانع با ابهام فراوان ، شفافیت کم و غیرقابل پیش بینی بودن به سد بزرگی برای تجارت خارجی در حال توسعه کشورها ، به ویژه تجارت خارجی چین تبدیل شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In itself this elusiveness is testimony to just how enormously difficult it is to find practical solutions to Britain's economic problems.
دیدگاه
١

این ابهام به خودی خود گواهی بر این است که یافتن راه حل های عملی برای مشکلات اقتصادی انگلیس بسیار دشوار است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The goal was to use Williams' elusiveness against outside linebackers and strong safeties.
دیدگاه
١

هدف استفاده از گریز ( فرار ) ویلیامز در برابر خط حمله های بیرونی و دفاع های قوی بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
the elusive concept of 'literature'
دیدگاه
٢

مفهوم دشوار ادبیات

تاریخ
٤ سال پیش
متن
That, of all people, the most elusive one should suddenly materialise to help her.
دیدگاه
٢

آن ، از بین همه مردم ، گمراه کننده ترین فرد باید ناگهان برای کمک به او دست یاری دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Attempts to catch the elusive Sirven have undoubtedly been bungled.
دیدگاه
١

تلاش برای گرفتن "سیرون" فراری بدون شک با شکست روبرو شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
For me, the poem has an elusive quality.
دیدگاه
١

برای من شعر از جنبه ( ویژگی ) دشواری برخوردار است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Truth is a notoriously elusive quality.
دیدگاه
٠

حقیقت یک ویژگی آشکار سخت دست یافتنی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The answers to these questions remain as elusive as ever.
دیدگاه
٣

پاسخ به این سوالات مثل همیشه گنگ و مبهم باقی مانده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Further movie roles have proved somewhat elusive for the young actor.
دیدگاه
٣

نقش های بیشتر فیلم برای بازیگر جوان تا حدی سخت دست یافتنی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
an elusive prey
دیدگاه
٠

شکاری سخت دست یافتنی

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He has an elusive appeal for voters.
دیدگاه
٤

او از رأی دهندگان درخواستی مبهم دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Crucially, the deal did not bar Mr Gates from selling to other computer makers.
دیدگاه
٠

اساساٌ ، این معامله مانع فروش آقای گیتس به سایر سازندگان رایانه نبود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Crucially, it is argued, international law lacks the necessary sanctions and hence the definitionally necessary characteristic of enforceability.
دیدگاه
٠

اساساً، استدلال می شود که قانون بین المللی فاقد مجازات های لازم و از این رو ویژگی لازم برای اجرای آن است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Crucially, though, you can see intuitively that totipotency and differentiation seem to be at odds with each other.
دیدگاه
٠

با این حال، قطعاً ، به طور غریزی می توانید بینید که به نظر می رسد قدرت طلبی و تمایز با یکدیگر در تضاد هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Secondly, and crucially, it is not sophisticated exegesis that leads scholars to disbelieve in devils.
دیدگاه
٠

ثانیا ، و مهمتر از همه ، این تفسیر پیچیده ای نیست که دانشمندان را به بی ایمانی به سمت شیاطین سوق می دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Crucially, though, failure has stemmed from the harsh way in which some of the more valuable players have been treated.
دیدگاه
٠

با این حال ، اساساٌ ، شکست ناشی از روش سختی است که در آن با برخی از بازیکنان با ارزش تر برخورد شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
President Nixon created the Environmental Protection Agency, crucially acknowledging environmental stewardship as necessarily a federal task.
دیدگاه
٠

رئیس جمهور نیکسون آژانس حفاظت از محیط زیست را ایجاد کرد و اساساً پذیرفتن نظارت زیست محیطی را لزوماً یک وظیفه فدرال دانست.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Crucially, though, it failed to secure the backing of the banks.
دیدگاه
٢

هر چند، به طور قاطع نتوانست حمایت بانک ها را تضمین کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The future of the company will depend crucially on how consumers respond.
دیدگاه
٠

آینده شرکت قطعاٌ به نحوه واکنش مصرف کنندگان بستگی خواهد داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The work of the intelligence services was crucially important to victory in the war.
دیدگاه
٢

کار سرویس های اطلاعاتی برای پیروزی در جنگ بسیار مهم بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
That guy is very suspicious, his shifty eyes move constantly.
دیدگاه
٠

آن مرد بسیار مشکوک است ، چشمان فریب آمیز او دائماً می جنبد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She regarded him suspiciously, but couldn't find anything shifty about him.
دیدگاه
٠

او با بدگمانی به او نگریست ، اما چیزی مشکوک راجع به او پیدا نکرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There's something shifty about that guy.
دیدگاه
٠

چیزی مرموز در مورد آن مرد وجود دارد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You're looking very shifty. What have you been up to?
دیدگاه
٠

شما خیلی موذی به نظر می رسید چه کاری انجام داده اید؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I didn't trust his shifty expression.
دیدگاه
٠

من به بیان فریب آمیز او اعتماد نداشتم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They lost their way in the shifting sands of the Sahara.
دیدگاه
٠

آنها راه خود را در شن های های متحرک ( جا به جا شونده ) صحرا گم کردند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A witness reported that there had been an accident.
دیدگاه
١

یک شاهد گزارش داد که حادثه ای رخ داده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We heard the report of a rifle in the distance.
دیدگاه
٣

گزارش یک سرقت مسلحانه را از راه دور شنیدیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Did you hear the news report last night?
دیدگاه
٧

آیا گزارش اخبار شب گذشته را شنیدید؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I did a good deal of research on the subject and then wrote up my report.
دیدگاه
١٢

من در مورد این موضوع تحقیق خوبی انجام دادم و سپس مقاله خود را نوشتم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His amazing recovery confounded the medical specialists.
دیدگاه
٠

بهبودی شگفت انگیز وی متخصصان پزشکی را مات و مبهوت کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Recovery after the accident will be a continuous process that may take several months.
دیدگاه
٣

بهبودی پس از حادثه یک روند مداوم خواهد بود که ممکن است چندین ماه طول بکشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Our main objective was the recovery of the child safe and well.
دیدگاه
٠

هدف اصلی ما بهبودی سلامت وتندرستی کودک بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He made a remarkable recovery from a shin injury.
دیدگاه
٠

وی بهبودی چشمگیر از ناحیه آسیب دیدگی استخوان ران داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Aluminium parts, in the main, were all recoverable, requiring only cleaning and minor repairs.
دیدگاه
٠

قسمتهای اصلی آلومینیوم همه قابل بازیافت بودند و فقط به شستشو و تعمیرات جزئی نیاز داشتند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There are various ways of assessing the damages recoverable for such extra expenditure.
دیدگاه
٠

روش های مختلفی برای ارزیابی خسارت قابل جبران برای چنین هزینه های گزافی وجود دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A small minority drop showers of recoverable meteorites on the ground, but most are utterly disrupted in their final explosion.
دیدگاه
٠

بخش کوچکی از رگبار شهاب سنگ های قابل ترمیم را روی زمین می اندازد ، اما اکثر آنها در انفجار نهایی کاملاً متلاشی می شوند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There were 8 6 million tonnes of recoverable coal in the pits, which have already ceased production, according to Boyds.
دیدگاه
٠

به گفته بویدز ، 8 6 میلیون تن زغال سنگ قابل استخراج وجود داشت که در حال حاضر تولید آن متوقف شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Travel expenses will be recoverable from the company.
دیدگاه
٠

هزینه های سفر از شرکت قابل جبران است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She seemed embarrassed for a moment but quickly recovered her poise.
دیدگاه
٠

به نظر می رسید او لحظه ای دستپاچه شده است اما به سرعت جسارت خود را بدست آورد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Six bodies were recovered from the wreck.
دیدگاه
٠

شش بدنه از لاشه هواپیما کشف شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
More than half of this disappears through evaporation or transpiration through plants.
دیدگاه
٠

بیش از نیمی از این مقدار در اثر تبخیر یا تعرق از طریق گیاهان از بین می روند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
An evaporation system is used to dissipate heat from the sun and protect the shuttle's electronics.
دیدگاه
٠

از سیستم تبخیر برای دفع گرمای خورشید و محافظت از وسایل الکترونیکی شاتل استفاده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The soothing, cooling effect is caused by the evaporation of the sweat on the skin.
دیدگاه
٠

اثر آرامش بخش ( تسکین دهنده ) و خنک کننده در اثر تبخیر عرق روی پوست ایجاد می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Differential erosion of the rocks has resulted in the hard rocks being left as peaks separated by deeply eroded valleys and ravines.
دیدگاه
١

فرسایش تفاضلی ( دارای ضریب متغیر ) سنگها منجر به این شده است که سنگهای سخت به صورت قله هایی که توسط دره ها و دره های عمیقا فرسایش یافته از هم جدا شده ...

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Soil erosion was mitigated by the planting of trees.
دیدگاه
٢

با کاشت درختان فرسایش خاک کاهش یافت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Erosion has left the house perched on the very edge of the cliff.
دیدگاه
٢

فرسایش خانه را در لبه صخره قرار داده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Flooding caused erosion of the soil along the riverbank.
دیدگاه

سیل باعث فرسایش خاک در حاشیه رودخانه شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Democrats want to look into the entirety of campaign finance law.
دیدگاه
٠

دموکرات ها می خواهند به کلیت قانون مالیاتی کمپین نگاهی بیاندازند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The film has been shown in its entirety for the first time.
دیدگاه
١

این فیلم برای اولین بار به طور کامل به نمایش درآمده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He inherited the entirety of the estate.
دیدگاه
١

او شش دانگ ملک را به ارث برد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The entire east wing of the building was demolished in the fire.
دیدگاه
١

در هنگام آتش سوزی کل قسمت شرقی ساختمان تخریب شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The entire valley reverberated with the sound of the temple bells.
دیدگاه
١

تمام دره با صدای زنگ های معبد طنین انداز شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Cover the entire device to prevent water penetration.
دیدگاه
١

برای جلوگیری از نفوذ آب ، کل دستگاه را بپوشانید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It was the worst day in my entire life.
دیدگاه
٢

آن روز بدترین روز در تمام زندگی من بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I've wasted an entire day on this.
دیدگاه
٠

من یک روز کامل را برای این کار تلف کردم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The entire plan had to be changed.
دیدگاه
٢

کل طرح باید تغییر می کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I don't know if we have an entire set of wrenches.
دیدگاه

من نمی دانم که آیا ما یک مجموعه کامل آچار را داریم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I was speechless, still trying to assimilate the enormity of what he'd told me.
دیدگاه
٠

من لال شده بودم و هنوز سعی می کردم بزرگی آنچه را که او به من گفته بود هضم کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
People are still coming to terms with the enormity of the disaster.
دیدگاه
٠

مردم هنوز هم با عمق فاجعه کنار می آیند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It makes no sense to belittle the enormity of the disaster which has occurred.
دیدگاه
٠

کوچک شمردن بزرگی فاجعه ای که رخ داده منطقی نیست.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Nobody fully understands the enormity and complexity of the task of reviving the country's economy.
دیدگاه
٠

هیچ کس به طور کامل عظمت و پیچیدگی وظیفه احیای اقتصاد کشور را درک نمی کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I was numbed by the enormity of the responsibility.
دیدگاه
١

من از شدت این مسئولیت بی حس شده بودم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It's difficult to grasp the sheer enormity of the tragedy.
دیدگاه
٠

درک بزرگی فاجعه این تراژدی دشوار است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The enormity of the acts committed by the Nazis during World War II still shocks and sickens us.
دیدگاه
٠

جنایت اعمالی که نازی ها در طول جنگ جهانی دوم مرتکب شده اند ، هنوز ما را شوکه و ناخوش احوال می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Having the right equipment at hand will be enormously helpful.
دیدگاه
٠

داشتن تجهیزات مناسب در دسترس بسیار مفید خواهد بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her work has contributed enormously to our understanding of this difficult subject.
دیدگاه
٠

کار او کمک زیادی به درک ما از این موضوع دشوار کرده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I liked him enormously and was sorry when he left.
دیدگاه
٢

من او را بسیار دوست داشتم و هنگام رفتن متاسف شدم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Standards in health care have improved enormously compared to 40 years ago.
دیدگاه
١

استانداردهای مراقبت های بهداشتی در مقایسه با 40 سال پیش بسیار بهبود یافته است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His English improved enormously because of his association with British people.
دیدگاه
٣

انگلیسی او به دلیل ارتباط با مردم انگلیس بسیار پیشرفت کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was enormously sympathetic when my father died.
دیدگاه
٢

او وقتی پدرم درگذشت بسیار دلسوز بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
As he expected, his endorsement got wide press coverage.
دیدگاه
٠

همانطور که انتظار داشت ، تأیید وی بازتاب گسترده ای در مطبوعات داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
But despite their endorsement in the municipal elections last October, it is not the moderates who hold the balance of power.
دیدگاه
٠

اما علیرغم حمایت آنها در انتخابات شهرداری در اکتبر گذشته ، این اعتدال گرایان نیستند که توازن قوا را حفظ می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His presidential campaign won endorsement from several celebrities.
دیدگاه
٢

کمپین انتخاباتی وی برای ریاست جمهوری مورد حمایت چندین چهره مشهور قرار گرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She's always conspicuous because of her bright clothes and queer hair style.
دیدگاه

او همیشه بخاطر لباسهای روشن و مدل موهای عجیب و غریب خودنمایی می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The advertisements were all posted in a conspicuous place.
دیدگاه

همه این تبلیغات در یک مکان قابل رویت قرار گرفتند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There was a conspicuous landmark ahead.
دیدگاه

یک اثر تاریخی برجسته در جلو دیده می شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I felt very conspicuous in my red coat.
دیدگاه

من در کت قرمز خودم کاملاً انگشت نما شدم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It was an age of conspicuous consumption — those who had money liked to display it.
دیدگاه
١

این یک عصر ( دوره ) مصرف گرایی تجملی بود - کسانی که پول داشتند دوست داشتند آن را به نمایش بگذارند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Its colouring makes it highly conspicuous.
دیدگاه

رنگ آمیزی آن بسیار چشمگیر است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The foreigners were conspicuous in this small Chinese village.
دیدگاه
٢

خارجی ها در این دهکده کوچک چینی انگشت نما بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The difference between this child's talent and that of the other students was conspicuous.
دیدگاه
٤

تفاوت بین استعداد این کودک و سایر دانش آموزان کاملاً مشهود بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her distrust of him was conspicuous.
دیدگاه
٢

بی اعتمادی او به او عیان بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There was a conspicuous lack of emotion shown at the man's funeral.
دیدگاه
٧

در مراسم خاکسپاری این مرد فقدان احساسات آشکار دیده شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She cut a breadth of the silk.
دیدگاه
٠

او پهنای پارچه ابریشم را برید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Who can measure the breadth of a mother's love?
دیدگاه
١

چه کسی می تواند وسعت عشق یک مادر را اندازه گیری کند ( بسنجد ) ؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We were impressed with the breadth of his knowledge on the subject.
دیدگاه
٢

ما از وسعت دانش او در این زمینه تحت تأثیر قرار گرفتیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The road stretched out across the broad valley.
دیدگاه
١

جاده در آن دره وسیع امتداد داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We define education very broadly and students can study any aspect of its consequences for society.
دیدگاه
٠

ما آموزش را بسیار به طور گسترده تعریف می کنیم و دانش آموزان می توانند هر جنبه ای از پیامدهای آن را برای جامعه مطالعه کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His proposals met with a broadly favourable response.
دیدگاه
١

پیشنهادهای وی با استقبال گسترده مطلوبی روبرو شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The term 'business' is here interpreted broadly to include all types of organization in the public and private sectors.
دیدگاه
١

اصطلاح "تجارت" در اینجا به طور گسترده ای تفسیر می شود که شامل انواع سازمانها در بخشهای دولتی و خصوصی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The government has broadly endorsed a research paper proposing new educational targets for 14 - year - olds .
دیدگاه
٠

دولت به طور فراگیر یک مقاله پژوهشی را پیشنهاد کرده است که اهداف جدید آموزشی را برای نوجوانان 14 ساله پیشنهاد می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The President broadly got what he wanted out of his meeting.
دیدگاه
٠

رئیس جمهور به طور کلی آنچه را که می خواست از جلسه خود به دست آورد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Early diagnosis and treatment can usually prevent blindness.
دیدگاه
١

تشخیص و درمان به موقع معمولاً می تواند از نابینایی ( کوری ) جلوگیری کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His blindness is the result of an accident.
دیدگاه
٠

نابینایی او ناشی از یک تصادف است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her blindness of both eyes resulted from a traffic accident.
دیدگاه
٠

نابینایی هر دو چشم او ناشی از یک حادثه رانندگی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She groped blindly for the door handle.
دیدگاه
٠

کورکورانه ( کورمال کورمال ) دستگیره در را گرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Don't just blindly accept what you are told.
دیدگاه
١

فقط آنچه را به شما گفته می شود کورکورانه قبول نکنید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Never copy foreign things blindly or mechanically.
دیدگاه
٠

هرگز موارد خارجی را کورکورانه و بدون فکر کپی نکنید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Sunshine and water are beneficial to living things.
دیدگاه
٣

آفتاب و آب برای موجودات زنده مفید است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This means, the children have to feel, that they acted badly, and they have to feel, that they can also act beneficially, if they make the effort.
دیدگاه
٠

این بدان معنی است که کودکان باید احساس کنند که بد عمل می کنند و احساس کنند که اگر تلاش کنند می توانند به طور سودمند هم عمل کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Thus attempts beneficially the exploration of innovation talents training pattern in our country.
دیدگاه
٠

بنابراین سعی می شود به طور سودمند الگوی آموزش استعدادهای نوآوری را در کشور ما کشف کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Mutually beneficially cooperation has entered into a new period of all-round development.
دیدگاه
٠

همکاری سودمند متقابل وارد دوره جدیدی از توسعه همه جانبه شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
These new agents may be most beneficially combined with chemotherapeutic agents to which melanoma has been refractory in the past.
دیدگاه
٠

این عوامل جدید ممکن است بیشترین ثمربخشی را در ترکیب با عوامل شیمی درمانی داشته باشند که ملانوم در گذشته مقاوم به آنها بوده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was a major beneficiary of the video boom and used his profits to diversify and expand abroad.
دیدگاه
١

او یکی از ذینفع اصلی رونق ویدئو بود و از سود خود برای متنوع سازی و گسترش در خارج از کشور استفاده کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
If the trust is due at once, the beneficiary can claim with priority over other creditors.
دیدگاه
١

اگر اعتماد به یک باره حاصل شود، مکفول له می تواند با اولویت نسبت به سایر طلبکاران مطالبه کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The main beneficiary of it was the agricultural worker and the principal loser the landowner.
دیدگاه
٤

ذینفع اصلی آن کارگر کشاورزی و بازنده اصلی صاحب زمین بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The national theatre will be the main beneficiary of the millionaire's largesse.
دیدگاه
٢

تئاتر ملی ذینفع اصلی فیلم بزرگ میلیونر خواهد بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her husband was the chief beneficiary of her will.
دیدگاه
٤

شوهرش وارث اصلی وصیت نامه او بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was the chief beneficiary of his father's will.
دیدگاه
٣

او مهمترین وارث وصیت نامه پدرش بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Who will be the main beneficiary of the cuts in income tax?
دیدگاه
٢

چه کسی ذینفع اصلی کاهش مالیات بر درآمد خواهد بود؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We're having a benefit to raise money for the children's hospital.
دیدگاه
٠

ما از مزایای جمع آوری پول برای بیمارستان کودکان برخوردار هستیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I hope this advice benefits you in some way.
دیدگاه
٠

امیدوارم این مشاوره به نوعی برای شما سودمند باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The new public swimming pool will benefit the entire community.
دیدگاه
٦

استخر شنای عمومی جدید به نفع کل جامعه خواهد بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Our company provides benefits such as health insurance and paid vacations.
دیدگاه
٢

شرکت ما مزایایی مانند بیمه درمانی و مرخصی استحقاقی ( با حقوق ) را ارائه می دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Exercise provides many benefits for your health.
دیدگاه
١٢

ورزش فواید زیادی را برای سلامتی شما به ارمغان می آورد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Iron deficiency anemia, as evidenced by a high prevalence of low hemoglobin levels, was a widespread problem.
دیدگاه
٠

کم خونی ناشی از فقر آهن ، همانطور که با شیوع بالای سطح هموگلوبین پایین مشهود است ، یک مشکل گسترده ( شایع ) بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Will the prevalence of heroin use increase, decline or become stable?
دیدگاه

آیا شیوع مصرف هروئین افزایش ، کاهش یا پایدار خواهد ماند؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The prevalence of conflict in Gascony during this period reflects the vulnerability of minors to the political ends of their elders.
دیدگاه
١

رواج درگیری در گاسکونی در این دوره نشان دهنده آسیب پذیری افراد زیر سن قانونی از اهداف سیاسی بزرگان آنها است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Consequently, it was forecast that the prevalence of heroin use might also begin to fall from 1988-
دیدگاه
٢

در نتیجه پیش بینی شد که شیوع مصرف هروئین نیز ممکن است از سال 1988 شروع به کاهش کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In inner cities the prevalence of depression among mothers of young children is even greater.
دیدگاه
٢

در شهرهای داخلی، شیوع افسردگی در مادران کودکان خردسال حتی بیشتر است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In fact, East Anglia's sickness prevalence rate is 6 higher than the predicted 18 namely 20
دیدگاه
٢

در حقیقت ، میزان شیوع بیماری East Anglia 6 بیشتر از 18 پیش بینی شده یعنی 20 است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They were very surprised by the prevalence of anti - government sentiments.
دیدگاه
٢

آنها از رواج ( تداول ) احساسات ضد دولتی بسیار متعجب ( شگفت زده ) شدند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Their record on human rights has been justifiably criticized.
دیدگاه
١

سوابق آنها در مورد حقوق بشر به طور قابل توجیهی مورد انتقاد قرار گرفته است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was justifiably proud of his achievements.
دیدگاه

او به حق از دستاوردهای خود احساس غرور می کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The situation can be described, without exaggeration, as disastrous.
دیدگاه
٠

وضعیت را می توان بدون اغراق ، فاجعه بار توصیف کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It would be an exaggeration to say I knew her well-I only met her twice.
دیدگاه
١

اغراق خواهد بود اگر بگویم من او را خوب می شناختم - فقط دو بار با او ملاقات کردم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It would be an exaggeration to say that we were close friends.
دیدگاه

اغراق خواهد بود اگر بگوییم ما دوست صمیمی بودیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There was a degree of exaggeration in his description of events.
دیدگاه
٢

در توصیف او درباره وقایع یک درجه اغراق وجود داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Reports of his drinking have been wildly exaggerated.
دیدگاه
١

گزارش های مربوط به نوشیدن او به شدت اغراق آمیز بوده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They exaggerated the enemy's losses and understated their own.
دیدگاه
٢

آنها در تلفات دشمن اغراق کردند و در مورد ضررهای خود حقیقت را اظهار نکردند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They should be sceptical of exaggerated claims for what such courses can achieve.
دیدگاه
٠

آنها باید در مورد ادعاهای اغراق آمیز در مورد آنچه که چنین آموزه هایی را می توانند کسب کنند، شک داشته باشند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His stories of past glory seem exaggerated, and we find them hard to believe.
دیدگاه
٢

داستان های او درباره شکوه گذشته اغراق آمیز به نظر می رسد و ما به سختی آن ها را باور می کنیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The machine is working erratically - there must be a loose connection.
دیدگاه
٠

دستگاه به صورت نامنظم کار می کند - باید یک اتصال شل وجود داشته باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In her study, books were arranged erratically on chairs, tables and shelves.
دیدگاه
١

در مطالعه وی ، کتابها به صورت نامنظم روی صندلی ها ، میزها و قفسه ها چیده شده بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Police stopped him for driving erratically.
دیدگاه
١

پلیس او را به دلیل رانندگی نابهنجار متوقف کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The house is encircled by a high fence.
دیدگاه
٠

خانه توسط حصار بلندی احاطه شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The senator spoke out against the war with great emphasis and emotion.
دیدگاه

سناتور با پافشاری و احساسات زیادی علیه جنگ صحبت کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The cooking show put a great deal of emphasis on the freshness of ingredients.
دیدگاه
١

نمایش آشپزی تأکید زیادی بر تازگی مواد تشکیل دهنده کرده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This was the most emphatic statement in the President's speech.
دیدگاه
٤

این قاطع ترین سخنان رئیس جمهور بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The plan's success depends on how vigorously the UN will back it up with action.
دیدگاه
٢

موفقیت این طرح به این بستگی دارد که چقدر با قاطعیت سازمان ملل متحد با اقدام از آن پشتیبانی می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
How vigorously will the local companies defend their turf?
دیدگاه
١

شرکتهای محلی چقدر با قدرت از قلمرو خود دفاع خواهند کرد؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She chafed her cold hands vigorously.
دیدگاه
١

او دستان سرد خود را به شدت به هم می مالید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The vegetables in the garden vegetate vigorously.
دیدگاه
٠

سبزیجات موجود در باغ به شدت رشد می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He shook the blankets vigorously to get rid of the dust.
دیدگاه
٠

او برای خلاص شدن از گرد و غبار ، پتوها را به شدت تکان داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We would vigorously oppose such a policy.
دیدگاه
٣

ما شدیداً با چنین سیاستی مخالف خواهیم بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Religious education is poorly and superficially taught in most schools.
دیدگاه
٢

تعلیمات دینی در اکثر مدارس به صورت ضعیف و به طور سطحی آموزش داده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her first pupils all now knew the rudiments of typing.
دیدگاه
٠

اولین دانش آموزان او اکنون همه اصول اولیه تایپ را می دانستند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The rudiment of acupuncture has the basement of modern science theory as mechanical and chemical effect.
دیدگاه
١

مقدمات طب سوزنی دارای زیربنای تئوری علوم مدرن به عنوان اثر مکانیکی و شیمیایی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She learned the rudiments of brick-laying, wiring and plumbing.
دیدگاه
٠

او اصول اولیه ( مقدمات ) آجرچینی، سیم کشی و لوله کشی را آموخت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She helped to build a house, learning the rudiments of brick-laying as she went along.
دیدگاه
١

او در ساخت خانه کمک کرد ، و کارهای ابتدایی آجرچینی را یاد گرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You'll only have time to learn the rudiments of windsurfing in a week.
دیدگاه
١

فقط یک هفته وقت خواهید داشت که اصول اولیه موج سواری را یاد بگیرید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Customers are willing to pay more for prime beef.
دیدگاه
٥

مشتریان مایل به پرداخت هزینه بیشتر برای گوشت گاو اعلی ( ممتاز، درجه یک ) هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Cotton products are one of India's prime exports.
دیدگاه
٤

محصولات نخی یکی از صادرات اصلی هند است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Carbon is the prime constituent of coal.
دیدگاه
٣

کربن ماده اصلی تشکیل دهنده ذغال سنگ است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Sometimes we get mired down with minutia and lose sight of what we really need to be doing.
دیدگاه
٢

گاهی اوقات ما درگیر جزئیات بی اهمیت می شویم و آنچه را که واقعاً باید انجام دهیم فراموش می کنیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The trek through the jungle was full of hazards.
دیدگاه
٠

سفر در جنگل پر از خطرات بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Ice poses the greatest hazard for winter driving.
دیدگاه
٦

یخبندان بیشترین خطر را برای رانندگی در زمستان ایجاد می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Exceptionally dry weather over the past year had cut agricultural production.
دیدگاه
٠

آب و هوای فوق العاده خشک در طی سال گذشته باعث کاهش تولیدات کشاورزی شده بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This type of tree can be exceptionally long-lived.
دیدگاه
١

این نوع درخت می تواند به طور استثنایی عمر طولانی داشته باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
An exceptionally violent cyclone hit the town last night.
دیدگاه
٢

شب گذشته یک گردباد فوق العاده شدید به شهر برخورد کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Some members, such as Dale, have elaborately equipped workshops, where they can make major pieces of furniture from scratch.
دیدگاه
١

برخی از اعضا ، مانند دیل ، کارگاه های آموزشی کاملاٌ مجهزی دارند که در آن می توانند مبلمان اصلی را از ابتدا بسازند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He elaborately devised a new computer.
دیدگاه
١

او به زحمت یک کامپیوتر جدیدی را طراحی کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Shakespeare's plays are often elaborately annotated to make them easier to understand.
دیدگاه
٢

نمایشنامه های شکسپیر غالباً با جزئیات شرح داده می شوند تا درک آنها آسان تر شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Modern choreographers tended to draw eclectically on a variety of musical sources for their works, but some worked closely with contemporary composers.
دیدگاه
١

طراحان رقص مدرن تمایل داشتند که به صورت گلچین شده از منابع موسیقی متنوعی برای کارهای خود استفاده کنند ، اما برخی از آنها با آهنگسازان معاصر همکاری نز ...

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The laser guidance system dramatically increases the likelihood that the missile will strike home.
دیدگاه
٣

سیستم هدایت کننده لیزری به طور چشمگیری احتمال اصابت موشک به خانه را افزایش می دهد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His tone changed dramatically when he saw the money.
دیدگاه
٢١

لحن او با دیدن پول به طرز چشمگیری ( به طور قابل توجهی ) تغییر کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He plays a Russian spy in the comedy drama 'Sleepers'.
دیدگاه
٤

او در درام کمدی 'درخواب فرورفته' نقش یک جاسوس روسی را بازی می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It's the unrelieved drabness of big industrial cities that depresses me.
دیدگاه
٠

این بی نظمی شهرهای بزرگ صنعتی است که من را افسرده می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The firm has achieved a dominant position in the world market.
دیدگاه
١

این شرکت به جایگاه برتر در بازار جهانی دست یافته است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She was the dominant partner in the relationship.
دیدگاه
٥

او شریک اصلی در این رابطه بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His defeat ended American domination of the sport.
دیدگاه
١

شکست وی نفوذ آمریکایی ها را بر این ورزش پایان داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Don't allow your problems to dominate your life.
دیدگاه
٦

اجازه ندهید که مشکلات شما بر زندگی شما غلبه کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The issue of gun control will dominate the next election.
دیدگاه
٠

مسئله کنترل اسلحه در انتخابات بعدی حکمفرما خواهد بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The superpower attempted to dominate over other countries.
دیدگاه
٣

این ابرقدرت تلاش کرد تا بر کشورهای دیگر سلطه یابد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The giant jets that increasingly dominate the world's airways.
دیدگاه
٢

جت های غول پیکری که به طور فزاینده ای بر مسیرهای هوایی جهان تسلط دارند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The strong usually dominate over the weak.
دیدگاه
٥

قوی معمولاً بر ضعیف غالب می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The company has a distinctive logo that makes it well known.
دیدگاه
٧

این شرکت دارای یک آرم ( لوگوی ) متمایز است که باعث شناخته شدن آن می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I distinctly remember asking him not to tell her about the new sales figures. .
دیدگاه
١

به طور واضح به یاد دارم که از او خواسته ام در مورد ارقام جدید فروش به او چیزی نگوید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was a small man, distinctly foreign in appearance.
دیدگاه
٢

او مرد کوچک اندامی بود که از نظر ظاهری به وضوح بیگانه بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He explained quite straightforwardly that there wasn't enough work for us all.
دیدگاه
٣

او کاملاً صریح توضیح داد که کار کافی برای همه ما وجود ندارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Mr Winchester is impressively knowledgeable about all manner of things.
دیدگاه
٥

آقای وینچستر به طور تحسین برانگیزی در مورد همه مسائل آگاه است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
For a cultivated man to be ignorant of foreign languages is a great inconveniece.
دیدگاه
٥

برای یک انسان متمدن بی توجهی به زبان های خارجی ناراحتی بزرگی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He has also called for an acceleration of political reforms.
دیدگاه
٧

وی همچنین خواستار تسریع در اصلاحات سیاسی شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In other words, a scarcity value attaches at present to the possession of a licence.
دیدگاه
٥

به عبارت دیگر ، ارزش کالاهای کمیاب در حال حاضر به داشتن مجوز وابسته است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Scarcity of resources and marketing opportunities Companies are restricted by a shortage of resources from pursuing every identifiable marketing opportunity.
دیدگاه
٣

کمبود منابع و فرصت های بازاریابی شرکت ها به دلیل کمبود منابع در پیگیری هر فرصت بازاریابی قابل شناسایی ، محدود می شوند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Old properties in the town have acquired a scarcity value.
دیدگاه
٥

املاک قدیمی در این شهر ارزش کمیابی پیدا کرده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We will set down the factory administration and goods inspection systems diversely according to different products and requirements.
دیدگاه
٤

ما مدیریت کارخانه و سیستم های بازرسی کالا را با توجه به محصولات و نیازهای مختلف به طور متنوع تنظیم خواهیم کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She said she was not going to attribute blame or seek revenge for what had happened.
دیدگاه
٤

وی گفت که قصد ندارد تقصیرات را به گردن کسی بیاندازد یا انتقام آنچه را که اتفاق افتاده است بگیرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He claimed that he was not exceeding the speed limit.
دیدگاه
٧

او ادعا کرد که از حد سرعت مجاز فراتر نمی رود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The nose wheel is steered conventionally through the rudder pedals from both sides.
دیدگاه
٥

چرخ دنده از دو طرف به طور معمول از طریق پدال های سکان هدایت می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The machines roar incessantly during the hours of daylight.
دیدگاه
٤

در ساعت های روشنایی روز دستگاه ها بی وقفه سر و صدا می کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Their victory was largely a result of their brilliantly orchestrated election campaign.
دیدگاه
٤

پیروزی آنها عمدتا نتیجه مبارزات انتخاباتی سازمان یافته درخشان آنها بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Her article brilliantly demolishes his argument.
دیدگاه
٣

مقاله او به طور ماهرانه استدلال او را از بین می برد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Their bafflement is increased when they find such major changes made.
دیدگاه
٦

سردرگمی ( دست پاچگی ) آنها هنگامی افزایش می یابد که چنین تغییرات عمده ای را تشخیص دهند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The smart money begins to bid for out - of - favor stocks, which at temptingly low bargain prices.
دیدگاه
٤

پول هوشمند شروع به عرضه سهام خارج از سود می کند ، که با قیمت های معامله کننده به طور وسوسه انگیزی پایین است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Intolerant societies are often also among the most technologically backward.
دیدگاه
٥

جوامع متعصب اغلب از نظر فنی از عقب مانده ترین افراد هستند.