provocation

/ˌprɑːvəˈkeɪʃn̩//ˌprɒvəˈkeɪʃn̩/

معنی: فتنه انگیزی، انگیزش، انگیختگی
معانی دیگر: تحریک، برانگیزش، خشم، برافروختگی، اغضاب، علت انگیختگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: provocational (adj.)
(1) تعریف: the act of provoking.
متضاد: appeasement

- The leaders reacted to this provocation by launching their own missile strikes in return.
[ترجمه M] رهبران با حملات موشکی خود به این تحریک ( یا تحریک گری ) پاسخ دادن ( یا واکنش نشان دادند
|
[ترجمه گوگل] رهبران به این تحریک واکنش نشان دادند و در مقابل حملات موشکی خود را انجام دادند
[ترجمه ترگمان] این رهبران با پرتاب موشک خود به این تحریک واکنش نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that causes anger or irritation, esp. deliberately.
مشابه: mischief

جمله های نمونه

1. He denies murder on the grounds of provocation.
[ترجمه گوگل]او قتل را به دلیل تحریک انکار می کند
[ترجمه ترگمان]او قتل در زمینه تحریک را انکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She claims that Graham attacked her without any provocation.
[ترجمه موسی] او مدعی است که گراهام بدون هیچ گونه تحریکی به او حمله کرده است.
|
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که گراهام بدون هیچ تحریکی به او حمله کرده است
[ترجمه ترگمان]اون ادعا می کنه که \"گراه ام\" بدون هیچ تحریک به اون حمله کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The victim's conduct had involved an element of provocation.
[ترجمه موسی] رفتار قربانی شامل یک عامل تحریک آمیز بود.
|
[ترجمه گوگل]رفتار قربانی شامل یک عنصر تحریک آمیز بود
[ترجمه ترگمان]رفتار قربانی یک عامل تحریک بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jack would not have hit the boy without provocation.
[ترجمه علی صفدری] جک نمیخواهد پسر را بدون تحریک کتک بزند
|
[ترجمه موسی] جک بدون تحریک به پسر ضربه نمی زد.
|
[ترجمه مصطفی] اگر تحریک آن پسر نبود، جک او را نمی زد.
|
[ترجمه گوگل]جک بدون تحریک پسر را نمی زد
[ترجمه ترگمان] جک \"بدون هیچ تحریک نمی تونست به اون پسر صدمه بزنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He'd fly into a rage at the slightest provocation.
[ترجمه گوگل]او با کوچکترین تحریکی عصبانی می شد
[ترجمه ترگمان]او با کم ترین تحریک به خشم آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At that time I overheated with provocation.
[ترجمه علی صفدری] در آن زمان من با تحریک شدن جوش اوردم
|
[ترجمه گوگل]در آن زمان من با تحریک بیش از حد گرم شدم
[ترجمه ترگمان] اون موقع من با تحریک تحریک شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He would lose his temper at the slightest provocation.
[ترجمه علی صفدری] او کنترل خود را با کوچکترین تحریک از دست میدهد
|
[ترجمه گوگل]با کوچکترین تحریکی عصبانی می شد
[ترجمه ترگمان]او با کم ترین تحریک خشم خود را از دست می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The terrorists can strike at any time without provocation.
[ترجمه گوگل]تروریست ها می توانند در هر زمان بدون تحریک حمله کنند
[ترجمه ترگمان]تروریست ها می توانند بدون تحریک به هر زمانی حمله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The crime was committed under provocation.
[ترجمه گوگل]جنایت تحت تحریک انجام شد
[ترجمه ترگمان] جرمی مرتکب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She flares up at the slightest provocation.
[ترجمه گوگل]او با کوچکترین تحریک شعله ور می شود
[ترجمه ترگمان]او کم ترین تحریک را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She bursts into tears at the slightest provocation.
[ترجمه گوگل]با کوچکترین تحریکی اشک می ریزد
[ترجمه ترگمان]با کم ترین تحریکی می گریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He flares up at the slightest provocation.
[ترجمه گوگل]او با کوچکترین تحریکی شعله ور می شود
[ترجمه ترگمان]او کم ترین تحریک را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He reacted violently only under provocation .
[ترجمه گوگل]او فقط تحت تحریک واکنش خشونت آمیز نشان داد
[ترجمه ترگمان]او به شدت به شدت عکس العمل نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was accused of deliberate provocation .
[ترجمه گوگل]او به تحریک عمدی متهم شد
[ترجمه ترگمان]او به تحریک عمدی متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فتنه انگیزی (اسم)
abetment, seduction, instigation, incitement, provocation

انگیزش (اسم)
incitement, provocation, stimulation, animation, motivation, urge, inanition, fillip, incitation

انگیختگی (اسم)
provocation, motivation

انگلیسی به انگلیسی

• instigation, incitement; stimulation, arousal; annoyance, vexation, exasperation
provocation is a deliberate attempt to make someone react angrily.

پیشنهاد کاربران

۱. تحریک ۲. عصبانیت ۳. عمل تحریک آمیز. امر تحریک آمیز
مثال:
The leaders reacted to this provocation by launching their own missile strikes in return.
رهبران در پاسخ دادن به این عمل تحریک آمیز ، بوسیله ضربات پرتاب موشکهای بالستیکِ خود، واکنش نشان دادند.
✅تحریک
. . .
A few hours later, dozens of Israeli settlers entered the courtyard of the Al - Aqsa Mosque compound under the protection of the Israeli police. In recent years, large groups of ultranationalist Jews have regularly visited the site with police escorts, something the Palestinians view as a provocation
...
[مشاهده متن کامل]

Aljazeera. com@

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : provoke
✅️ اسم ( noun ) : provocation
✅️ صفت ( adjective ) : provocative
✅️ قید ( adverb ) : provocatively
جوسازی
شیطنت امنیتی - سیاسی
provocation ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تحریک گری
تعریف: برانگیختن رفتار خشونت آمیز
provocation ( noun ) = تحریک/تحریک آمیز، محرک
a deliberate act of provocation = یک اقدام تحریک آمیز عمدی
social ambiguous provocation = محرک مبهم اجتماعی
examples:
1 - She bursts into tears at the slightest provocation.
...
[مشاهده متن کامل]

او با کوچک ترین تحریکی زیر گریه می زند.
2 - He'd fly into a rage at the slightest provocation.
او با کوچکترین تحریکی به خشم می آمد.
3 - japanese government denounced deliberate act of provocation of north korea.
دولت ژاپن اقدام تحریک آمیز عمدی کره شمالی را محکوم کرد.

تحریک

بپرس