brilliantly

/ˈbrɪl.jənt.li//ˈbrɪl.jənt.li/

بطوردرخشان، چنانکه برجسته باشد

جمله های نمونه

1. leaves color brilliantly in the fall
در پاییز برگ ها به طور درخشانی رنگین می شوند.

2. Her article brilliantly demolishes his argument.
[ترجمه موسی] مقاله او به طور ماهرانه استدلال او را از بین می برد.
|
[ترجمه گوگل]مقاله او به طرز درخشانی استدلال او را تخریب می کند
[ترجمه ترگمان]مقاله او به طور درخشانی در مورد بحث با او بحث کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In this new book, Harrison brilliantly disentangles complex debates.
[ترجمه گوگل]در این کتاب جدید، هریسون به طرز درخشانی بحث های پیچیده را از هم جدا می کند
[ترجمه ترگمان]در این کتاب جدید، هریسون مذاکرات پیچیده ای را مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their victory was largely a result of their brilliantly orchestrated election campaign.
[ترجمه علی] پیروزی آنان عمدتا نتیجه مبارزات انتخاباتی درخشان و برجسته آنان بود
|
[ترجمه موسی] پیروزی آنها عمدتا نتیجه مبارزات انتخاباتی سازمان یافته درخشان آنها بود.
|
[ترجمه گوگل]پیروزی آنها عمدتاً نتیجه کارزار انتخاباتی سازماندهی شده درخشان آنها بود
[ترجمه ترگمان]پیروزی آن ها عمدتا نتیجه مبارزات انتخاباتی درخشان آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her diamond necklace glittered brilliantly under the spotlights.
[ترجمه گوگل]گردنبند الماس او زیر نورافکن به طرز درخشانی می درخشید
[ترجمه ترگمان]گردن بند الماس مانندش زیر نور چراغ برق می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She plays the love scenes brilliantly.
[ترجمه گوگل]او صحنه های عاشقانه را فوق العاده بازی می کند
[ترجمه ترگمان]او صحنه های عاشقانه را به نحو درخشانی بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everyone played brilliantly, but Jones was the hero of the hour.
[ترجمه گوگل]همه عالی بازی کردند، اما جونز قهرمان ساعت بود
[ترجمه ترگمان]همه به نحو درخشانی بازی می کردند، اما جونز قهرمان آن ساعت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is a very high quality production, brilliantly written and acted.
[ترجمه گوگل]این یک تولید بسیار باکیفیت است که به خوبی نوشته و اجرا شده است
[ترجمه ترگمان]این یک تولید با کیفیت بسیار بالا است، به طور درخشانی نوشته شده و عمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jonathon can draw brilliantly.
[ترجمه گوگل]جاناتون می تواند به خوبی نقاشی کند
[ترجمه ترگمان]Jonathon می توانند به نحو درخشانی نقاشی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Brokaw solos brilliantly on this album.
[ترجمه گوگل]بروکاو به طرز درخشانی در این آلبوم تکنوازی می کند
[ترجمه ترگمان]تک خوانی brokaw در این آلبوم به صورت درخشانی برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His acting career started brilliantly, then sank into mediocrity.
[ترجمه گوگل]حرفه بازیگری او به طرز درخشانی شروع شد، سپس در حد متوسط ​​فرو رفت
[ترجمه ترگمان]شغل بازیگری او به نحو درخشانی آغاز شد و سپس به حد متوسط تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The orchestra played brilliantly under Previn's baton.
[ترجمه گوگل]ارکستر زیر دست پروین به طرز درخشانی نواخت
[ترجمه ترگمان]ارکستر به نحو درخشانی زیر baton s بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He played brilliantly for the first set but then went rather off the boil.
[ترجمه گوگل]او برای ست اول فوق العاده بازی کرد اما بعداً از نقطه جوش خارج شد
[ترجمه ترگمان]او برای اولین بار به طور درخشانی بازی می کرد، اما بعد از جوش و خروش بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One or two of the players performed brilliantly.
[ترجمه گوگل]یکی دو نفر از بازیکنان عملکرد درخشانی داشتند
[ترجمه ترگمان]یک یا دو بازیکن به نحو درخشانی انجام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• wonderfully, splendidly; radiantly; intelligently

پیشنهاد کاربران

زیرکانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : brilliance
✅️ صفت ( adjective ) : brilliant
✅️ قید ( adverb ) : brilliantly
1. leaves color brilliantly in the fall
برگها به طرز درخشان در پاییز رنگین می شوند.
2. Her article brilliantly demolishes his argument.
مقاله او به طور ماهرانه استدلال او را از بین می برد.
...
[مشاهده متن کامل]

3. Their victory was largely a result of their brilliantly orchestrated election campaign.
پیروزی آنها عمدتا نتیجه مبارزات انتخاباتی سازمان یافته درخشان و برجسته آنها بود.
4. His acting career started brilliantly, then sank into mediocrity.
حرفه بازیگری او به طور درخشان آغاز شد ، سپس در حد متوسط تنزل یافت.
Brilliantly= به طور درخشان، درخشان و برجسته، به طور ماهرانه

. E. g
1 ) to perform admirably/brilliantly/strongly
2 ) One or two of the players performed brilliantly
به طور ماهرانه:
Inside the concert hall, a top orchestra is playing brilliantly.
توی سالن کنسرت، یک دسته نوازندگان درجه یک دارند به طور ماهرانه ای مینوازند.
with brightness; in an extremely intelligent way

بپرس