indiscriminately


معنی: یکسره
معانی دیگر: بدون فرق گذاری، بدون تشخیص، بطور نامشخص

جمله های نمونه

1. The council had been handing out grants indiscriminately, and people were hurrying to get their snouts in the trough.
[ترجمه گوگل]شورا بی رویه کمک های بلاعوض می داد و مردم عجله داشتند تا پوزه های خود را در خروار بیاورند
[ترجمه ترگمان]اعضای شورای بدون استثنا به out اعطا شده بودند و مردم عجله داشتند که snouts را در آبشخور بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Troops indiscriminately massacred the defenceless population.
[ترجمه موسی] سربازان به طور خودسرانه مردم بی دفاع را به قتل عام رساندند.
|
[ترجمه امين] نیروها، بدون فکر، جمعیت بی دفاع را قتل عام کردند
|
[ترجمه مریم] نیروها ( سربازان ) بی هدف تیراندازی می کردند و مردم بی دفاع را قتل عام می کردند.
|
[ترجمه گوگل]نیروها به طور بی رویه جمعیت بی دفاع را قتل عام کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان بدون تبعیض، مردم بی دفاع را قتل عام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They fired indiscriminately into the crowd.
[ترجمه گوگل]آنها بی رویه به سمت جمعیت شلیک کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها بی هدف به میان جمعیت شلیک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Soldiers fired indiscriminately into the crowd.
[ترجمه گوگل]سربازان به طور بی رویه به سمت جمعیت شلیک کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان بی هدف به میان جمعیت شلیک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The soldiers fired indiscriminately into the crowd.
[ترجمه گوگل]سربازان بدون تفهیم به جمعیت شلیک کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان بی هدف شلیک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The police used their batons indiscriminately, bringing down anyone in their path.
[ترجمه موسی] پلیس باتوم های خود را به طور خودسرانه استفاده کرد و هر کسی را که سر راهش قرار داشت پایین کشید.
|
[ترجمه گوگل]پلیس به طور بی رویه از باتوم های خود استفاده کرد و هرکسی را که سر راهشان بود، پایین آورد
[ترجمه ترگمان]پلیس بدون تبعیض از باتون استفاده کرد و هر کسی را در مسیر خود قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Standard cancer drugs indiscriminately kill dividing cells, causing nausea, hair loss, even death.
[ترجمه موسی] داروهای استاندارد سرطان سلولهای در حال تقسیم را یکسره از بین می برند ، باعث حالت تهوع ، ریزش مو ، حتی مرگ می شوند.
|
[ترجمه گوگل]داروهای استاندارد سرطان به طور بی رویه سلول های در حال تقسیم را از بین می برند و باعث تهوع، ریزش مو و حتی مرگ می شوند
[ترجمه ترگمان]داروهای سرطان استاندارد بدون تمایز بین تقسیم سلول ها، باعث ایجاد حالت تهوع، ریزش مو و حتی مرگ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scientists warned hunters not to kill other sharks indiscriminately, saying the creatures were crucial to the marine environment.
[ترجمه موسی] دانشمندان به شکارچیان هشدار دادند که کوسه های دیگر را خودسرانه نکشند و گفتند این موجودات برای محیط دریایی بسیار مهم هستند.
|
[ترجمه گوگل]دانشمندان به شکارچیان هشدار دادند که دیگر کوسه ها را بی رویه نکشند و گفتند که این موجودات برای محیط زیست دریایی بسیار مهم هستند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان به شکارچیان هشدار دادند که بدون تبعیض کوسه ها را بکشند، و می گویند که این موجودات برای محیط زیست دریایی حیاتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The men opened fire indiscriminately.
[ترجمه گوگل]این افراد به طور بی رویه تیراندازی کردند
[ترجمه ترگمان]مردها بدون استثنا شلیک می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Albin says it was used indiscriminately as a panacea for ailments such as rheumatism, sprains, kidney disorders, and intestinal conditions.
[ترجمه گوگل]آلبین می‌گوید که بی‌رویه به عنوان نوشدارویی برای بیماری‌هایی مانند روماتیسم، رگ به رگ شدن، اختلالات کلیوی و بیماری‌های روده استفاده می‌شد
[ترجمه ترگمان]Albin می گوید که از آن به عنوان یک panacea برای بیماری هایی مثل روماتیسم، sprains، اختلالات کلیوی، و بیماری های روده ای استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The eighteenth century mathematicians used series indiscriminately.
[ترجمه گوگل]ریاضیدانان قرن هجدهم از سری ها بی رویه استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان]ریاضیدانان قرن هجدهم بدون تمایز و بدون تمایز به کار می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For instance, Hitler speaks indiscriminately of the German Reich.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، هیتلر بی‌توجه از رایش آلمان صحبت می‌کند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، هیتلر علنا از رایش آلمانی سخن می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Walking in the fields, autumn indiscriminately struck a chord in my hair, blown chaos of my thoughts, but also flipping me want to dust up the original hearts.
[ترجمه گوگل]قدم زدن در مزارع، پاییز بی‌مشخصه به موهایم ضربه زد، افکارم را در هرج و مرج دمید، اما می‌خواهم قلب‌های اصلی را غبارآلود کنم
[ترجمه ترگمان]در حالی که در مزارع قدم می زدم، بی هدف شروع به a در موهایم کردم، هرج و مرج افکار من را از بین بردم، اما عوض کردن دلم می خواست قلب های اصیل را پاک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Snow in the wind indiscriminately Piaofei, remembering at this time has been turned into permanent memory.
[ترجمه گوگل]برف در باد بی رویه Piaofei، به خاطر سپردن در این زمان به خاطره دائمی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]برف در باد بدون تمایز رو به رو می شود، و به خاطر می آورد که در این زمان به حافظه دائمی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Like Emerson, he is accused of being indiscriminately optimistic and formless.
[ترجمه گوگل]او نیز مانند امرسون متهم به خوش بین بودن و بی شکلی است
[ترجمه ترگمان]مثل امرسون، او متهم به تمایز بی تمایز و مبهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یکسره (قید)
exactly, across, indiscriminately, altogether, all, at once, non-stop

انگلیسی به انگلیسی

• without discernment; in an undiscriminating manner; haphazardly, randomly

پیشنهاد کاربران

بی رویه
به یک اندازه
Definition: به طوری که انتخاب دقیق یا برنامه ریزی را نشان ندهد ، معمولاً با نتایج زیانبار
indiscriminately ( adv ) =به طور خودسرانه، به طور بی رویه، به صورت بی هدف، به طور بی حساب و کتاب، بطور بی برنامه، بصورت کورکورانه، بصورت یلخی، به طور غیر مشخص، به طور بی قاعده، بصورت درهم برهم، به طور یکسره، به طور تصادفی، به طور بی نظم و بی قاعده، بدون قضاوت، بدون تمایز ، بدون فرق گذاری، به صورت سرسری، به صورت دیمی
...
[مشاهده متن کامل]

examples :
1 - They fired indiscriminately into the crowd.
آنها بی هدف به سمت جمعیت تیراندازی کردند.
2 - Chlorine bleach removes colour indiscriminately, attacking stains and dyes alike.
سفید کننده کلر رنگ را یکسره از بین می برد ، به طور یکسان به لکه ها و رنگ ها حمله می کند.
3 - Gardeners often fertilize indiscriminately, usually to the detriment of the plants.
باغبانان اغلب کودهای بی رویه و معمولاً به ضرر گیاهان می زنند.
4 - Antibiotics used indiscriminately can build up resistant strains of bacteria.
آنتی بیوتیک هایی که به طور بی رویه استفاده می شوند می توانند باعث ایجاد گونه های مقاوم باکتری ها شوند.
5 - Nobody likes being indiscriminately judged, but being discriminately judged feels even worse.
هیچ کس دوست ندارد بی حساب و کتاب مورد قضاوت قرار گیرد ، اما قضاوت از روی تشخیص حتی از این هم بدتر است.
6 - the book's chapters seem to be organized indiscriminately.
به نظر می رسد فصل های کتاب به صورت بی قاعده و نامنظمی تنظیم شده است.

دامپزشکی و علوم دامی
بی قاعده ( مثلا در مصرف دارو )
پراکنده
کورکورانه بصورت تصادفی درهم و برهم.
بدون فکر به عواقب عملی
مداوم
به صورت انحصاری
بدون شک - بدون استثنا
کورکورانه
بدون تردید.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس