freshness

/ˈfreʃnəs//ˈfreʃnəs/

معنی: خنکی
معانی دیگر: تازگی، طراوت، شیرینی، بی نمکی، بی تجربگی

جمله های نمونه

1. these flowers retain their freshness for a long time
این گل ها تازگی خود را مدت ها حفظ می کنند.

2. She has a freshness and dynamism about her.
[ترجمه گوگل]طراوت و پویایی نسبت به خود دارد
[ترجمه ترگمان]طراوت و طراوت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We guarantee the freshness of all our produce.
[ترجمه موسی] ما تازگی تمام محصولات خود را تضمین می کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما طراوت تمام محصولات خود را تضمین می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما طراوت و طراوت همه produce رو تضمین می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This wine has a freshness and vitality that appeals to many drinkers.
[ترجمه موسی] این شراب از طراوت و نشاط برخوردار است که مورد توجه بسیاری از مصرف کنندگان نوشیدنی قرار می گیرد.
|
[ترجمه گوگل]این شراب دارای طراوت و شادابی است که برای بسیاری از نوشیدنی ها جذاب است
[ترجمه ترگمان]این شراب تازگی و سرزندگی زیادی دارد که بسیاری از مصرف کنندگان را جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The music has a wonderful freshness and vitality.
[ترجمه موسی] موسیقی از شادابی و نشاط فوق العاده ای برخوردار است.
|
[ترجمه گوگل]موسیقی طراوت و سرزندگی فوق العاده ای دارد
[ترجمه ترگمان]موسیقی تازگی و سرزندگی فوق العاده ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His diction is noted for its freshness and vividness.
[ترجمه گوگل]دیکشنری او به خاطر طراوت و زنده بودنش مورد توجه است
[ترجمه ترگمان]طرز بیان او به خاطر تازگی و روشنی آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mushrooms are sealed in a bag for freshness.
[ترجمه گوگل]قارچ ها برای تازگی در کیسه ای بسته می شوند
[ترجمه ترگمان]قارچ ها در یک کیسه برای تازگی مهر و موم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I like the freshness of his approach to the problem.
[ترجمه گوگل]من تازگی رویکرد او به مشکل را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]من از طراوت و طراوت خود نسبت به این مساله خوشم می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Instead, there is always freshness and a delight in storytelling all too often absent from weighty academic history.
[ترجمه گوگل]درعوض، همیشه طراوت و لذتی در داستان سرایی وجود دارد که اغلب در تاریخ وزین آکادمیک غایب است
[ترجمه ترگمان]در عوض، همیشه تازگی و لذت در داستان سرایی بیش از حد وجود دارد که اغلب در تاریخ آکادمیک مهم وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many drinkers enjoy the freshness and vitality of a young Chardonnay Champagne, while others prefer some maturity.
[ترجمه گوگل]بسیاری از نوشیدنی‌ها از طراوت و سرزندگی یک شامپاین جوان Chardonnay لذت می‌برند، در حالی که دیگران کمی بلوغ را ترجیح می‌دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مصرف کنندگان از طراوت و نشاط یک chardonnay جوان شامپاین لذت می برند، در حالی که برخی از آن ها برخی از بلوغ را ترجیح می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Grapefruit, marjoram, peach and camomile for radiance and freshness.
[ترجمه گوگل]گریپ فروت، مرزنجوش، هلو و بابونه برای درخشندگی و طراوت
[ترجمه ترگمان]Grapefruit، marjoram، هلو و camomile برای روشنایی و طراوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His voice had a freshness that would make many tenors under the age of 40 go green with envy.
[ترجمه موسی] صدای او تازگی داشت که باعث می شد بسیاری از خواننده های اپرای زیر 40 سال از حسادت غبطه بخورند ( خشمگین شوند ) .
|
[ترجمه گوگل]صدای او تازگی داشت که باعث می شد بسیاری از تنورهای زیر 40 سال از حسادت سبز شوند
[ترجمه ترگمان]صدای او تازگی داشت که باعث می شد افراد زیر ۴۰ سال با حسادت سبز شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jezrael inhaled freshness, trying to rid her nostrils of that cloying, heavy scent.
[ترجمه گوگل]جزرائیل طراوت را استشمام کرد و سعی کرد آن رایحه گیج کننده و سنگین را از بینی خود خلاص کند
[ترجمه ترگمان]نفس عمیقی کشید و سعی کرد سوراخ های بینی اش را از این عطر تند و سنگین خلاص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After the crisp freshness of the shop, the flat had a musty stale smell.
[ترجمه گوگل]بعد از طراوت ترد مغازه، آپارتمان بوی کهنه ای داشت
[ترجمه ترگمان]بعد از طراوت و شادابی مغازه، این آپارتمان بوی کهنگی و کپک می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنکی (اسم)
vapidity, coolness, chill, freshness

انگلیسی به انگلیسی

• vigor, liveliness; newness, recentness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : freshen
✅️ اسم ( noun ) : freshness / fresher
✅️ صفت ( adjective ) : fresh
✅️ قید ( adverb ) : freshly / fresh
نشاط
تازه نفسی
سرحال بودن
دست نخورده
freshness ( noun ) = تازگی، طراوت، خنکی، شادابی، خامی، نوچگی، جسارت
lacking freshness = بیات، مانده، کهنه
the product's freshness depends on an efficient transportation system to bring it to market.
تازگی محصول به یک سیستم حمل و نقل کارآمد بستگی دارد تا آن را به بازار عرضه کند.

بپرس