scarcity

/ˈskersəti//ˈskeəsɪti/

معنی: کمیابی
معانی دیگر: تنگیابی، دیریابی، نایابی، نادر بودن، کمبود، کم داشت، ضیق، قلت، فقدان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: scarcities
(1) تعریف: shortage; dearth.
مترادف: dearth, deficiency, insufficiency, paucity, shortage, want
متضاد: abundance, amplitude, enough, excess
مشابه: need, poverty

(2) تعریف: uncommonness; rarity.
مترادف: rareness, rarity, uncommonness

جمله های نمونه

1. a scarcity of math teachers
کمبود معلمان ریاضی

2. job scarcity forces young people to emigrate
فقدان کار جوانان را مجبور به مهاجرت می کند.

3. a gem of great scarcity
یک جواهر بسیار کمیاب

4. the drought-struck area suffers scarcity
ناحیه ی خشکسالی زده دچار کمبود می شود.

5. Old properties in the town have acquired a scarcity value.
[ترجمه موسی] املاک قدیمی در این شهر ارزش کمیابی پیدا کرده اند.
|
[ترجمه گوگل]املاک قدیمی در شهر ارزش کمیاب پیدا کرده اند
[ترجمه ترگمان]خواص قدیمی در شهر ارزش کمیابی را کسب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This scarcity is inevitable in less developed countries.
[ترجمه گوگل]این کمبود در کشورهای کمتر توسعه یافته اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]این کمیابی در کشورهای کم تر توسعه یافته اجتناب ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is a great scarcity of food in the drought-stricken areas.
[ترجمه گوگل]در مناطق خشکسالی کمبود غذا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]کمبود شدید غذا در مناطق خشکسالی زده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In times of scarcity, lions will travel great distances in search of food.
[ترجمه گوگل]در زمان کمبود، شیرها مسافت های زیادی را در جستجوی غذا طی می کنند
[ترجمه ترگمان]در زمان کمیابی، شیرها فاصله های زیاد را در جستجوی غذا سفر خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The scarcity of skilled workers is worrying the government.
[ترجمه گوگل]کمبود کارگران ماهر دولت را نگران کرده است
[ترجمه ترگمان]کمبود کارگران ماهر دولت را نگران کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thus, he conceded that a scarcity of workers might keep wages above the subsistence level for an indefinite time.
[ترجمه گوگل]بنابراین، او پذیرفت که کمبود کارگران ممکن است دستمزدها را برای مدت نامحدودی بالاتر از سطح معیشتی نگه دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، او تصدیق کرد که کمبود کارگر ممکن است دستمزدها را به مدت نامحدود در سطح گذران زندگی نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perhaps, in some future haunted by scarcity, the unthinkable may be thinkable after all.
[ترجمه گوگل]شاید در آینده‌ای که در کمیابی است، چیزهای غیرقابل تصور در نهایت قابل فکر باشد
[ترجمه ترگمان]شاید، در آینده که تحت تاثیر کمیابی قرار گرفته باشد، قابل تصور نیست که چنین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Compounding scarcity is the growing problem of water degradation caused by saltwater intrusions, chemical pollutants, and human sewage.
[ترجمه گوگل]کمبود مرکب مشکل فزاینده تخریب آب ناشی از نفوذ آب شور، آلاینده های شیمیایی و فاضلاب انسانی است
[ترجمه ترگمان]کمیابی Compounding مشکل رو به رشد نابودی آب است که ناشی از نفوذ آب شور، آلاینده های شیمیایی و فاضلاب انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Scarcity of resources and marketing opportunities Companies are restricted by a shortage of resources from pursuing every identifiable marketing opportunity.
[ترجمه موسی] کمبود منابع و فرصت های بازاریابی شرکت ها به دلیل کمبود منابع در پیگیری هر فرصت بازاریابی قابل شناسایی ، محدود می شوند.
|
[ترجمه گوگل]کمبود منابع و فرصت های بازاریابی شرکت ها به دلیل کمبود منابع از پیگیری هر فرصت بازاریابی قابل شناسایی محدود می شوند
[ترجمه ترگمان]کمیابی منابع و فرصت های بازاریابی شرکت ها با کمبود منابع از دنبال کردن هر فرصت بازاریابی قابل شناسایی محدود می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Furthermore, the causes of fuelwood scarcity must seem remote and diffuse to the average urban dweller.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، دلایل کمبود چوب سوخت باید برای ساکنان شهری معمولی دور و پراکنده به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، دلایل کمبود سوخت هیزم باید از نظر دور و پراکنده به طور متوسط شهری به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In other words, a scarcity value attaches at present to the possession of a licence.
[ترجمه موسی] به عبارت دیگر ، ارزش کالاهای کمیاب در حال حاضر به داشتن مجوز وابسته است.
|
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، در حال حاضر برای داشتن مجوز، ارزش کمیاب است
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، یک مقدار کمیابی در حال حاضر به داشتن یک مجوز وابسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمیابی (اسم)
poverty, rarity, famine, paucity, scarcity, infrequency

انگلیسی به انگلیسی

• rareness, scarceness, state of being in short supply
if there is a scarcity of something, there is not enough of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مضیقه
مثال: Financial scarcity
مضیقه مالی
scarcity resources
کمیاب
Example:When I was born in China in the early1980s, my country was still a place of scarcity
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : scarcity
✅️ صفت ( adjective ) : scarce
✅️ قید ( adverb ) : scarcely / scarce
scarcity ( اقتصاد )
واژه مصوب: کمیابی
تعریف: شکاف بین منابع محدود و نیازهای نامحدود
قحطی ، کمیاب ، نایاب کاملا غلطه جناب!!! چرا چون این کلمه اسمه و ما نمیتونیم بصورت صفت معنی کنیم پس بهتره معنی کنیم کمبود ، کمیابی ، فقدان ، نایابی
1. He was in the secret of the famous scarcity of grain.
او از راز قحطی معروف غلات با خبر بود.
2. The resource shortage may be a real physical shortage, or a relative scarcity due to factors such as taxes or bad monetary policy influencing the "cost" or availability of raw materials.
...
[مشاهده متن کامل]

کمبود منابع ممکن است یک کمبود فیزیکی واقعی یا کمبود نسبی به دلیل عواملی مانند مالیات یا سیاست بد پولی تأثیرگذار در "هزینه" یا در دسترس بودن مواد اولیه باشد.
3. I grew up in Jordan, a water - poor country that has experienced absolute water scarcity since 1973.
من در اردن بزرگ شدم ، کشوری فقیر از آب که از سال 1973 کمبود مطلق آب را تجربه کرده است.
4. In other words, a scarcity value attaches at present to the possession of a licence.
به عبارت دیگر ، ارزش کالاهای کمیاب در حال حاضر به داشتن مجوز وابسته است.
5. Milk yield of milch cattle has been severely affected because of scarcity of fodder.
عملکرد شیر گاوهای شیرده به دلیل کمبود علوفه به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است.
6. Old properties in the town have acquired a scarcity value.
املاک قدیمی در این شهر ارزش کمیابی پیدا کرده اند.
7. In fact, such was the scarcity of competitive cars for much of the first decade of Formula One that Formula Two cars were admitted to fill the grids.
در حقیقت ، فقدان اتومبیل های رقابتی در بیشتر دهه اول فرمول یک به حدی بود که اتومبیل های فرمول دو برای پر کردن شبکه ها پذیرفته شدند.
8. They are predicated on an assumption of fossil fuel scarcity and U. S. vulnerability to volatile global oil markets.
آنها با فرض کمبود سوخت فسیلی و آسیب پذیری ایالات متحده در بازارهای بی ثبات جهانی نفت پیش بینی شده اند.
Scarcity= کمبود، قحطی، کمیاب، کمیابی، فقدان
scarcity value= ارزش کالاهای کمیاب
water scarcity= کمبود منابع آب
معانی دیگر>>>قلت، تنگی، نایابی

کمبود
نایاب

بپرس