پرسش خود را بپرسید
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
٢٢٣ بازدید

زانک از قرآن بسی گمره شدند زان رسن قومی درون چه شدند مر رسن را نیست جرمی ای عنود چون ترا سودای سربالا نبود ✏ «مولانا»  

١ سال پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٢٥٩ بازدید

آنچ گل را گفت حق خندانش کرد با دل من گفت و صد چندانش کرد عاشق آنم که هر آن آن اوست عقل و جان جاندار یک مرجان اوست چون در زرادخانه باز شد غمزه‌های چشم تیرانداز شد بر دلم زد تیر و سوداییم کرد عاشق شکر و شکرخاییم کرد ✏ «مولانا»  

١ سال پیش
١ رأی
تیک ١ پاسخ
١٢١ بازدید

در سمرقندست قند اما لبش از بخارا یافت و آن شد مذهبش بدر می‌جویم از آنم چون هلال صدر می‌جویم درین صف نعال تو فسرده درخور این دم نه‌ای با شکر مقرون نه‌ای گرچه نیی ✏ «مولانا»  

١ سال پیش
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
١١٩ بازدید

چون زبانهٔ شمع پیش آفتاب نیست باشد هست باشد در حساب هست باشد ذات او تا تو اگر بر نهی پنبه بسوزد زان شرر نیست باشد روشنی ندهد ترا کرده باشد آفتاب او را فنا ✏ «مولانا»  

١ سال پیش
١ رأی
٢ پاسخ
١٥٢ بازدید
چند گزینه‌ای

وارد کننده مضامین سیاسی اجتماعی به قالب قصیده کدام یک از شاعرات ایرانی است؟

٣,٤٧٩
١ سال پیش
٢ رأی
٥ پاسخ
٣٢٨ بازدید
چند گزینه‌ای
٢ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٠٨ بازدید

چغز جان در آب خواب بیهشی رسته از موش تن آید در خوشی در این بیت چغز یعنی چی؟

١ سال پیش
٢ رأی
٢ پاسخ
١٧٦ بازدید

«ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش بشکن شبهٔ شهوت و غواص درر باش» این بیت را معنی کنید، ممنونم.

١ سال پیش
١ رأی
١ پاسخ
١٠٤ بازدید

در بیت  "انفقوا گفتست پس کسپی بکن / زانک نبود خرج بی‌دخل کهن"  چه مفهومی از  "انفاق" و "کسب"  ارائه شده است؟

١ سال پیش