در سمرقندست قند اما لبش از بخارا یافت و آن شد مذهبش بدر میجویم از آنم چون هلال صدر میجویم درین صف نعال تو فسرده درخور این دم نهای با شکر مقرون نهای گرچه نیی ✏ «مولانا»
چون زبانهٔ شمع پیش آفتاب نیست باشد هست باشد در حساب هست باشد ذات او تا تو اگر بر نهی پنبه بسوزد زان شرر نیست باشد روشنی ندهد ترا کرده باشد آفتاب او را فنا ✏ «مولانا»
وارد کننده مضامین سیاسی اجتماعی به قالب قصیده کدام یک از شاعرات ایرانی است؟
در کدام قالب شعری هر بیت قافیه ای مستقل دارد؟
چغز جان در آب خواب بیهشی رسته از موش تن آید در خوشی در این بیت چغز یعنی چی؟
«ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش بشکن شبهٔ شهوت و غواص درر باش» این بیت را معنی کنید، ممنونم.
در بیت "انفقوا گفتست پس کسپی بکن / زانک نبود خرج بیدخل کهن" چه مفهومی از "انفاق" و "کسب" ارائه شده است؟
جزو او بی او برای او بگفت جزو جزوت گفت دارد در نهفت ✏ «مولانا»
گفت رنج احمقی قهر خداست رنج و کوری نیست قهر آن ابتلاست ابتلا رنجیست کان رحم آورد احمقی رنجیست کان زخم آورد آنچ داغ اوست مهر او کرده است چارهای بر وی نیارد برد دست ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت صحبت احمق بسی خونها که ریخت ✏ «مولانا»
منظور خیام از "پردۀ اسرار فنا " در این بیت چیه ؟ دریاب که از روح جدا خواهی رفت در پردۀ اسرار فنا خواهی رفت می نوش ندانی از کجا آمدهای خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت