این ابیات از مولانا را معنی کنید و مفهوم آنرا بیان نمایید
طالب زر گشته جمله پیر و خام
لیک قلب از زر نداند چشم عام
پرتوی بر قلب زن خالص ببین
بی محک زر را مکن از ظن گزین
گر محک داری گزین کن ور نه رو
نزد دانا خویشتن را کن گرو
یا محک باید میان جان خویش
ور ندانی ره مرو تنها تو پیش
✏ «مولانا»
١ پاسخ
سلام.
در توضیح این که مردم همه خواهان سعادت و لذّت هستند، اما سعادت واقعی و سعادت تقلّبی رو نمیتونند تشخیص بدن و گاهی لذت تقلّبی رو به اشتباه لذّت واقعی می گیرندو همینطور راه واقعی رسیدن به سعادت و راه تقلّبی رو تشخیص نمیدن، مولانا به تمثیل و بیان نکته دست میزنه. مثال طلا رو میزنه و میگه پیر و جوان خواهان داشتن طلا هستند؛ اما مردم عامی زر واقعی رو از زر تقلّبی تشخیص نمی دهند.
یه پرتو و ظاهری از زر خالص بر زر تقلّبی تابیده و ظاهرش مثل طلای واقعی شده؛ اما تو مراقب باش که بدون بررسی و محک کردن، از روی ظنّ و به اشتباه اون رو طلای واقعی نبینی.
اگه خودت محک و وسیله سنجش امر اصلی از تقلّبی رو داری که چه بهتر؛ و الّا، برو پیش کسی که بلده و دانای این مسئله هستش و اونجا زانوی ادب برای یادگیری بزن.
آدم یا باید در خودش محک واقعی رو داشته باشه که راه رو از بیراه تشخیص بده،ویا باید ترک راه کنه و هیچوقت تنها سلوک انجام نده (چرا؟ چون وقتی راه بلد نیست، به گمراهی میافته. و ارزشها و حال و سلوک واقعی رو از امور تقلّبی تشخیص نمیده.)
در مجموع، این آموزه مولوی یعنی آدم نمیتونه بی همرهی یه خضر راه، دست به سلوک معنوی بزنه؛ یا خودش بلده، یا اگه بلد نیست باید زانوی ادب و شاگردی پیش یک راه بلدبزنه.