چه سود از شرح این دیوانگیها، بی قراریها؟ تو مه، بیمهری و حرف منت باور نمی آید
چه سود از شرح این دیوانگیها، بی قراریها؟
تو مه، بیمهری و حرف منت باور نمی آید
در بیت "تو مه، بیمهری و حرف منت باور نمیآید"، شاعر چگونه به تضاد میان زیبایی و بیمهری معشوق میپردازد؟
٢ پاسخ
کار عاشق راستین در ادبیات ما و بسیاری از ادبیات جهان تعریف و تمجید از زلف و رو و قد و بالای معشوق است که معمولا با اخلاق و وفا و رفتار او در تضاد دایم است.در شعر زنده یاد اخوان نیز معشوق رویی چون ماه زیبا و تابان دارد و در سیاهی های روزگار چون شب تار روی محبوب شاعر می درخشد و روشنایی محیط است.از آن طرف همانگونه که قابل حدس است این ماهرو اخلاق تندی دارد و دلش نمی خواهد عشق راستین شاعر را باور کند چراکه محبوب باید بی وفا باشد و سنگدل.وصف زیبایی معشوق و ذکر صفات فیزیکی و اخلاقی از بنمایهها و موتیفهای اصلی همه غزلهای عاشقانه( و البته عارفانه) است.البته نظر دکتر براهنی در خصوص محبوب خواندنی است:معشوق به شیوه مونث در ادبیات فارسی به طور عام دیده نمی شود اما به طور خاص در شعر برخی از شاعران به آن اشاره شده است.ادبیات صحنه نمایش اوضاع فرهنگی و اجتماعی هر کشوری است و از آنجا که جامعه آغشته گذشته ایرانی تصویری مبهم و به بی توجهی به زن ارائه میدهد در تاریخ ادبیات ایران نیز زن نقشی نامرئی بازی می کند و ابری سیاه آسمان ادبیات عاشقانه فارسی را پوشانده است . چهره زن در آن چنان ،گم مستتر مخدوش و تیره است که گویی شاعران پیکره پسر جوانی را با کمی تغییر به مجسمه مسخ شده یک زن تبدیل کرده اند (براهنی، ۲۵:۱۳۹۳)
چه سود از شرح این دیوانگیها، بی قراریها؟: چه فایده دارد که من برایت تعریف کنم که در غم تو همچون دیوانگان رفتار میکنم و بی قرار دیدار با تو هستم همانگونه که در طول روز همه منتظر دیدار روی ماهِ ماه هستند!
تو مه، بیمهری و حرف منت باور نمی آید:درست است که از زیبایی رویت چون ماه است ولی چون سنگدلی هیچکدام از حرفهای عاشقانه من را باور نمی کنی.
با سلام
ای معشوق ماهروی من
اگر دلدادگی و بیقراریهایم را برایت بازگویم چه فایدهای دارد؟
چون (علیرغم زیبایی ظاهرت)دلی بامهر و محبّت نداری و گفتههایم را باور نمیکنی.
در اینجا شاعر اشاره دارد به تضادّ بین لطافت رخسار و سختی دل معشوق.
جواب در خود سؤال شما هست!