تو را با غیر میبینم، صدایم در نمیآید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید
در بیت "تو را با غیر میبینم، صدایم در نمیآید"، شاعر چه نوع احساسی را بیان میکند و چرا صدایش در نمیآید؟
تو را با غیر میبینم، صدایم در نمیآید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید
٢ پاسخ
یک عاشق واقعی مشخصه هایی دارد:
عاشق راستین در موارد مختلف، حتی نظر خود را ابراز نمی کنند؛ چه برسد به اینکه بر خواسته و نظرش اگرچه به حق پافشاری کند. اینجا وقتی می بیند که نظر معشوق با رقیب است به احترام عشقش سکوت می کند.عاشق واقعی از ترس اختلاف و کشمکشاحتمالی با معشوق که خط قرمز بزرگی است از ابراز خواسته ها، نیازها و علایق خود(حتی در موارد ساده، خودداری می کند و ترجیح می دهد تصمیم گیری را به معشوق واگذار کند اگرچه معشوق بهر دلیلی گزینشی اشتباه داشته باشد.فرد عاشق راستین به طور معمول حتی اگر دلدار از وظایف و مسئولیت های خود سر باز زند و شانه خالی کند، اعتراضی نمی کند چون معشوق را در مرتبه ای والا تصور می کند.در داستانها می خوانیم که عاشق راستین نقشی کاملاً حمایتگر و کمک کننده (رجوع بفرمایید به داستان "داش آکل")و حالتی محافظه کارانه دارد و به ظاهر، هیچ توقعی از طرف مقابل ندارد.عاشق به شنیدن حرفهای معشوق دلخوش است و شنونده خوبی برای طرف مقابل محسوب می شود ، به اصطلاح، سنگ صبور او ست هرچند که از درون از شدت طلب می سوزد، اما یاس، نگرانی، ناراحتی و خواسته های خود را از او پنهان می کند.عاشق راستین «نه» نمی گوید، چون به تعبیر خودنمی خواهد خدای ناکرده دل معشوق را بیآزارد هرچند که پیمان شکن باشد!عاشق سعی در جلب رضایت و خشنودی معشوق دارد و انتظاری در دریافت تعریف و تمجیدمعشوق ندارد چراکه انجام وظیفه عاشقی وظیفه عاشق است و کسی بر انجام وظیفه طلب تحسین ندارد؛ هر چند شکسته نفسی کند. با در نظر گرفتن همه این موارد عاشق به انتخاب معشوق احترام می گذارد اگرچه انتحابش رقیب او باشد و سکوت و سوختن در آتش عشق را اختیار خود می داند.
شاعر نوعی احساس سرخوردگی و ناامیدی رو بیان میکنه، غیر در اینجا به نوعی رقبای عشقی محسوب میشن و وقتی شاعر میبینه که معشوق به رقیب بیشتر تمایل داره دیگه شکایت چه حاصلی داره؟ همین میشه که شاعر ناامیدانه سکوت پیشه میکنه