این ابیات از مولانا را معنی کرده و مفهوم آنرا بیان نمایید
ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
افتاده در غرقابهای تا خود که داند آشنا
گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود
مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا
ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته
زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا
ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده
ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا
✏ «مولوی»
٢ پاسخ
با سلام
بیت اول: "ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما افتاده در غرقابهای تا خود که داند آشنا"
مولانا در این بیت به عاشقان (سالکان راه حقیقت و عشق الهی) خطاب میکند و میگوید که امروز ما و شما در یک وضعیت غرقابه (وضعیتی پر از چالش و سختی) گرفتار شدهایم. باید معلوم شود چه کسی شناگری و راه نجات بلد است.
(آشنا = شنا)
بیت دوم: "گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا"
حتّی اگر سیل تمام جهان را فرا بگیرد و هر موج به بزرگی یک شتر شود، مرغان آبی (اشاره به عاشقان و سالکان راه حقیقت) هیچ نگرانی ندارند، چرا که آنها به آب و دریا عادت کردهاند. امّا پرندگان هوا (مردمان عادی و فاقد معنا) از این وضعیت مضطرب و نگران میشوند.
(مرغ هوا نماد انسان گرفتار هوا و هوس و ظواهر)
بیت سوم: "ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا"
ما (عاشقان و سالکان) با موج و دریای بلا آموخته شدهایم و چهرهی روحمان را با سپاسگزاری از معشوق روشن و باصفا میکنیم و شناگری میدانیم، همانطور که دریا و طوفان برای ماهیها زندگیبخش و جانافزا است، موجها و سختیهای راه عشق نیز برای ما چنین است.
بیت چهارم: "ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا"
ای شیخ (مرشد یا راهنما) به ما فوطه (پوشش یا لُنگی) بده و ما را در آب غوطهور کن ( خودت لنگ بده و خودت هم ما را در آب بینداز: یعنی ما آماده ایم در سیلاب فتنه هایت غوطه ور شویم و از تو ارشاد و دستگیری میطلبیم) و ای موسی (ع) بیا و بر آب دریا عصا بزن تا راهی برای عبور و نجات پیدا شود. این بیت به طلب کمک و راهنمایی از مرشد و الهام از معجزات الهی اشاره دارد.
در مجموع، این ابیات به وضعیت و حالت سالکان راه حقیقت و عشق الهی اشاره دارد که با چالشها و سختیها روبهرو هستند، امّا به واسطه عشق و ایمان خود، از این سختیها نه تنها نمیترسند، بلکه آنها را به عنوان بخشی از راه خود میپذیرند و از مرشد الهی کمک میطلبند.
ای کسانی که عاشق وصل به خدا هستید و قدم در راه گذاشته اید
در دریایی عمیق افتاده اید تا که شنا کردن یاد بگیرید . منظور دریای دل هست .
مغز که محل تفکر و تعقل و تصور و تجسم و توهم و تخیل هست ، این موضوعات رو بر پرده دل میندازه تا آگاهی تولید کنه ، تا به حیات بیاد . این موضوعات ، همچون آب هست . زمانی که مراقبه گر به مشاهده دل میشینه ، خودش رو غرقِ در دریای اوهام و تفکرات مغز میبینه ، یعنی با فنِ حضور در لحظه و مشاهده دل و محتویات دل ، میبینه و میفهمه که در دلش دریایی از تفکرات و اوهام هست که دائما در حال منعکس شدن در بین آئینه های دل هست و سالک خودش رو در میان این سیلابهای اوهام و افکار و تصورات ، غرق می بینه .
شنا کردن ، یعنی سالک می بایست در حالت حضور و خنثی بودن باشه تا بتونه در/از میانِ این دریا گذر کنه . نه با تلاش و تقلا .
تنها با حضور و توجه و در تعادل ماندن .
اگر این عالم پر از باورها و اعتقادات و سنتها و ... بشه و هر باور و عقیده ای مثل یک موج بزرگ بیاد مردم رو ببره ؛ یعنی مردم باورش کنن ، برای ما که مرغ آب شدیم و بلد شدیم که چگونه به مشاهده این افکار بشینیم و غرق در فکر و خیال نشیم و روی دریای اوهام و افکار و باورها و .... هستیم ،
چرا غمِ آدمهائی رو بخوریم که سرگرمِ باورها و سنتهای کهنه هستن و نمی تونن خودشون رو ببینن و بشناسن .
ما که دنبال لذت جوئی و سرگرمی در دنیا نبودیم و روزها و سالها به مشاهده نشسته بودیم و مراقب بودیم تا در دریای اوهام و باورها غرق نشیم و شناگران ماهری شدیم ،
این طوفانهای اجتماعی و فکری و اعتقادی برای ما جان فزا هست ، چونکه باعث میشه تا بیشتر به نادانی مردم که در انواع گردابهای باوری و فکری گیر افتادن ، پی ببریم .
ای استاد ، بیا به ما لنگ راهبی بده و سرمون رو زیر آب رودخانه کن تا متبرک بشیم و وارد راه بشیم . حضرت به مراسم خرقه پوشی یک راهب اشاره دارن که راهب / سالک می بایست هرچه در دنیا دارد را ببخشد و رها کند و تنها یک لنگ دورِ خود بپیچد و در مراسم سرش را می تراشند و زیر آب رودخانه می کنند و مراسمی دیگر ، تا به گوشه ای رود و به مراقبه و مشاهده زیر نظر پیر بنشیند . سنت حاجی شدن در اسلام نیز ، همان ترک دنیا و وارد طریقت شدن است .
ای موسی بیا بر دریای باورها و اعتقادات و سنتها که فرعون ها در دل مردم گذاشتن و مردم رو با داستانهای دروغین جادو و برده کردن ، اون عصات رو که حقیقت رو نشون میده بزن ، تا این دریای اوهام و خرافات که در دل مردم نقش بسته ، به دو نیم بشه و مردم بتونن از این دریایی که فرعونها در دلشون ایجاد کردن ، رها بشن .
فرعون کسی است که بدن و دل و مغز و ذهن رو میشناسه و میدونه که هر داستان و باور و فکری که به مردم میده ، مغز از اون باور و فکر ، در دلِ عوام انواع تخیلات و تصورات و تجسمات و توهمات رو تواید می کنه و عوام باورش می کنن.
در کل ، منظور این هست که حضرت دارن به سالکان و مراقبه گران که خودشون رو از اجتماع دور کردن و درگیر سنتها و باورهای اجتماعی نیستن ، پند میده که : این مردم نادان رو که غرق در سنتها و باورها هستن رو ول کن و نگرانشون نباش و به مراقبه و مراقبت از دل خودت بپرداز تا در آخر نجات بخشی مثل موسی پیدا بشه تا این مردم رو نجات بده . نجات این مردم ، به یک سالک که تازه راه رو فهمیده و در حال نجات خودش هست ، مربوط نمی شه .
rahnamaaries.blogfa.com
شاد و پیروز باشید
درود و سپاس
بسیار عالی