پیشنهادهای وحید سپیانی (٢٠٢)
افراد فعال
کارت کشیدن توی ورق بازی
تبدیل نسخه دستی یک نوشته به نسخه ماشینی یا تایپی.
بعد و جنبه رسانه ای ( در یک موضوع یا قضیه ) .
دوران. بازه زمانی مشخص
من ناچار بوده ام . . . .
کار رو دزدیدن. یادگرفتن یک حرفه با نگاه کردن به طرز انجام کار توسط دیگران
Replace: جایگزینی و تعویض کردن دو چیز یا دو نفر با نمونه کاملا یکسان. مثل تعویض قطعات خودرو. substitute: جایگزینی و تعویض دو چیز یا دو نفر با نمونه ...
Think of: فکر کردن در مورد یک موضوع و یا مشکل برای پیدا کردن راه حل و برنامه ریزی کردن برای اون موضوع Think about: همینجوری فکر کردن به یه موضوع برای ...
زیر نظر گرفتن. تو نخ کسی یا چیزی رفتن
اکلیل
برای زمانی که. برای اونوقتی که
به موقع رسیدن به مقصد
تجربیات مشترک
در سکوت رنج بردن. خود خوری مثلامیری رستوران غدا سفارش میدی ولی غذاش بدمزست و تو دیگه اعتراض نمیکنی و با رنج و بدبختی در سکوت غذا رو میل میکنی
من که چیزی نمیفهمم
دقت داشته باشین که: Blossom: سبز شدن و شکوفه دادن درختان Bloom: شکوفه دادن و غنچه کردن گل ها
قدم زنان برگشتن ( در انتهای راه مثلا )
دسته ای از هرچیز اما از جنس و ماهیت یکسان که در یک گروه هستند و یا توسط یک واسطه با هم در ارتباط هستن. مثل خوشه موز مثل خوشه انگور. یا مثلا رشته ها ...
تماما برمیگرده به. . .
در مورد بستنی به اون قسمت اسکوب بستنی قیفی گفته میشه.
C1= رخ دادن مکرر اتفاقی بیش از حد معمول برای کسی. مثلا accident - prone برای کسی به کار میره که همش تصادف میکنه یا چیز دست تشریف داره.
سو استفاده از یک چیز یا روش خوب برای انجام اهداف بد.
صاحب مغازه
Synonyms Similar meaning as we grow older at the age getting old getting older got older grow old growing old growing older increases with age when ...
تخت بیمارستان
امکانات اضافی و غیر ضروری هتل
به دست کسی چیزی رو رساندن
چه می گذرد.
رویدادها برگزار شد. برنامه ها اجرا شد.
مغازه پروتیینی
در بحث خدمات فروش آنلاین زمان تعیین شده توسط خریدار یا فروشنده برای تحویل کالای سفارشی و خریداری شده به خریدار.
حل و فصل کردن.
مفهومی که من متوجه شدم : این فریزال ورب به معنی سر درآوردن از یک مکان یا شرایط یا موقعیت هایی هست که به صورت ناخواسته و ناغافل به اون جا ورود کردیم ...
معنی مجموع اقلامی که خرید کرده ایم رو هم میده. مثلا: I don't have to take shopping home anymore. دیگه مجبور نیستم خریدهام رو ببرم خونه.
تعاملات با مردم و افراد.
گیاه پژمرده و خشکیده
برنامه ثابت هر روز. مثلا: afternoon naps only become a fixture twice a year: at Christmas and on holiday چرت عصرگاهی تنها دوبار در سال برنامه ثابت ه ...
دکوری های آهنربایی که به درب یخچال چسبونده میشه. تو طرح هایی مثل کفشدوزک و میوه و . . . .
تیغ زده شدن یا خودمونیش پیاده شدن توسط شخصی مثل فروشنده یا فرد خدماتی.
Far همیشه بار معنایی مسافتی نداره. بار زمانی هم میتونه داشته باشه. مثلا ?How far in advance do you book accommodation چه مدت زودتر اقامتگاه رو رزرو م ...
با ما تماس بگیرید
آبی مایل به خاکستری
گرفتن جزئیات یا اطلاعات
زمانی که برای فکر کردن صرف میشه. مثل زمانی که توی حمام یا دستشویی یا توی رختخواب قبل از به خواب رفتن صرف فکر کردن به موضوعات مختلف میشه.
همون نهی از منکر خودمون
نام قدیمی رنگ نارنجی. Orange
گستره وسیع
نور زرد رنگ که معمولا توی لامپ های عمومی به لامپ آفتابی معروفه
دندان خراب یا دندانی که دیگه خونی دریافت نمیکنه و کم کم به رنگ تیره و یا آبی و کبود میشه.
برای بهترین حالت . . . .
خییلی خفن. درجه یک. خییلی تاپ.
عوض کردن چیزی. مثلا از بوتیک لباس میخرم ولی وقتی میبریم خونه و میپوشیم خوشمون نمیاد. پس برمیگردیم بوتیک و یه لباس دیگه انتخاب میکنیم. یا یه اسم برا ...
معمولا توی نام های چند کلمه ای استفاده میشه و اولین حرف از هر کلمه را بین نقاط مینویسن مثلا: نام شخصی: Lupita Amondi Nyong'o full name initials: L. A ...
کلمه coffee غیر قابل شمارشه و حتما باید با یک واسطه تبدیل به قابل شمارش بودن بشه. اینجا هم منظور همون a cup of coffee هست که به صورت عامیانه و اصطلا ...
موافقم . . گزینه خوبیه. . .
می ترسم نتوانم
فایده/بدرد خوردن مثلا: there is no point in asking Amanda for advice هیچ فایده ای ندارد که از آماندا مشاوره بخواهیم
برای اولین بار ملاقات کرد
غرق در چیزی بودن مثلا he was Covered in blood او عرق در خون بود.
محدود کردن تمام یا بیشتر مطالعه، تجارت و غیره به یک موضوع یا فعالیت خاص دقت کنید که این کلمه فعل هست
لندنی ها افرادی که شهروند لندن هستن. نمونش تو ایران مثل کیشوند ها و . . . .
هر شیء یا وسیله ای که هر روز دستتونه و هر روز ازش استفاده می کنید.
صفت" کته کلفت" یا همون" گردن کلفت" که به علت داشتن یک سمتی به اشخاص داده میشه.
به معنی: اتفاق افتاد. روی داد. مثلا: his death came as a shock to many people مرگ او توام با شوک میان مردم اتفاق افتاد.
قدم های کوچیک در جهت اهداف و . . .
احساس آرامش و استراحت و آسودگی کردن.
از این اصطلاح برای نشان دادن اینکه کسی منزوی یا جدا شده است استفاده میشه
فاصله گرفتن از چیزی یا کاری
کار های بیشتری انجام دادن.
رویدادهایی که شانسی رخ میدهد
من فکر می کنم برای اشاره کردن به بیان لفظی و شفاهی از saying و telling استفاده میشه و برای کتبی که بخوایم بگیم این صفحه کتاب چه چیزی رو بیان میکنه از ...
طرز تفکر شخصی
طرز رفتار شخصی یا کسی
یادداشت های روزانه داشته باشید
فهمیدن و پی بردن به یک موضوعی با نگاه کردن و دیدن چیزی یا کسی
دست یافتن.
دست یافتن ( به چیزی یا کسی )
سوار شدن به هواپیما برای پرواز
در اطراف
به ارمغان آوردن
نشستن مثلا: he got down on the floor او بر روی زمین نشست.
در ازای مثلا he asked them for 5000000 dollar in exchange of 25% of company. او مبلغ 5000000 دلار در ازای 25 درصد از سهم شرکت مطالبه کرد.
دلیل و بهانه آوردن برای توجیه خطایی که شخصی انجام داده. یه جورایی میشه گفت به معنی ماست مالی کردن برای گندی زده شده.
داشتن تصور از شخصی یا چیزی
عرصه های زندگی
عمل اندازه گیری میزان بیرون زدگی یا بیضی بودن یا به اصطلاح قر بودن یک شفت رو در صنعت RUN OUT گیری گویند.
دستیار و مسؤل استخر
دستیار و مربی شنا
آن را باز کن
بالشت پر شده از پر
که از قضای روزگار. . .
تاثیر عمیق در فردی گذاشتن به طوری که به فکر فرو بره
ریشه nut در هر کلمه ای به معنی خوراک؛ غذا و تغذیه است پیشوند mal در هر کلمه ای به معنی ضد یا سوء یا منفی کردن کلمه است
با ابهت.
محلول بازی
اتفاق افتادن همراه با یک ویژگی مثلا: His death will come as shock to many people. مرگ او همراه با شوک برای بسیاری از مردم اتفاق خواهد افتاد.
اقدام جالبی که توی یه جمع چند نفره انجام میشه و همه تلفن های همراهشون رو روی هم انباشته می کنن تا کسی از گوشی استفاده نکنه تا بیشتر باهم باشن.
خوب پیش می رود
اشغال کردن مکانی
draw back = disadvantage = negative thing = downside
downside = disadvantage = negative thing = draw back
disadvantage = negative thing = draw back = downside
یکی از معانی : با مثلا: they are considered design icons of historic importance. آنها نمادهایی از طراحی با اهمیت تاریخی به حساب می آیند.
عرضه کردن
چراغ رومیزی زاویه دار
در ادامه ( زمان گذشته ) Go on to در ادامه ( زمان حال ) مثال: he went on to win five Grammy in 2017 او در ادامه برنده پنج جایزه گرمی شد.
معشوقه
شمرده شدن به حساب اومدن چهره و نماد در یه زمینه به حساب اومدن و شدن. he became a prominent civil rights figure او یکی از چهره های سرشناس حقوق مدنی ش ...
کوری خوندن
یکی از آثار کلاسیک مربوط به. . . .
Moisture: بیشتر به رطوبت و محتوی آب داخل مواد جامد و مایع اطلاق میشه. Humidity: بیشتر به رطوبت و محتوی آب درون گاز ها از جمله هوا اطلاق میشه.
Moisture: بیشتر به رطوبت و محتوی آب داخل مواد جامد و مایع اطلاق میشه. Humidity: بیشتر به رطوبت و محتوی آب درون گاز ها از جمله هوا اطلاق میشه.
در زمینه زمانی به معنی بلند مدت یا طولانی مثلا extensive tour به معنی تور مسافرتی که بلند مدت باشه و چندین روز یا هفته طول بکشه
استخدام
نا گزیر بدون راه چاره
عمل کردن انجام دادن
تمایل داشت به. . . اینجوری حال میکرد که. . .
دچار ناراحتی و غصه شدید شدن
سطح C2 : مخمصه . بحرانی سطح B2: نیاز شدید به چیزی. نا امیدانه. اخرین تلاش برای راهایی از یه بحران
مربوط شدن به کسی یا چیز ی مثلا: I wondered if it was something to do with my mother با خودم گفتم که آیا این چیزی هست که به مادرم مربوط می شود؟
موفقیت بزرگ به ویژه در عرصه های هنری
چیزی را تعمیر کردن. . . . تفاوت دو جمله برای درک بهتر: repair sth وقتی میخواهید چیزی را تعمیر کنید و پروسه تعمیر را خودتان باید انجام بدهید. get st ...
محوطه ای در سالن فرودگاه که استقبال کنندگان به انتظار مسافران میمانند.
آت آشغالای توی کیسه جارو برقی
خوب پیش میره
داره میره که اون اتفاقه بیافته حالا چه اتفاقی؟ همون مصدر مثلا: it is going to rain داره میره که بارون بزنه barcelona are going to win بارسا داره میره ...
به منظور اجرا کردن ( برنامه یا گزارش و. . . )
سهیم شدن سهم بردن از چیزی
سطح B2: تعدیل نیرو سطح C2: هر چیز غیر ضروری به علت در دسترس بودن میزان زیادی آن چیز
این چنین و یا آن چنان
گفتگو کردن
هنر های دیجیتالی
مادر دو فرزند. . . .
سازه نوساز . مثل ساختمان نوساز
به طور خلاصه خلاصه بگم
خارج از چهارچوب قانون عمل کردن.
رابطه خوبی با کسی داشتن
عمل شستن لباس ها
مهارت داشتن و حرفه ای بودن در شست و شوی لباس ها
قدرت شست و شوی جادویی
غذای خانگی. غذایی که مادر درست میکنه
زیبایی و جاذبه های فیزیکی که میتونه مربوط به فرد یا طبیعت و . . . . باشد
مقوله هم میتونه معنی بده مثلا: parents need to forget about stereotype. . . والدین باید مقوله تفکر قالبی را فراموش کنند. . . .
احتمال بیشتری وجود دارد که. . . .
در اختیار داشتن
میتونه به معنی پذیرفته شدن و ورود به یک مجموعه هم باشه مثل getting into university getting into company
دو برابر احتمال دارد. . . .
off اگه به انتهای هر فعلی بچسبه معنی فعل را در زمان آغاز فعل نشون میده مثلا: start off: هل شروع یه کاری رو دادن. go off: زنگ زدن الارم گوشی ( شروع ا ...
به ذهن خطور کردن مثلا راه حل یه مشکل یا یه ایده که به ذهن خطور میکنه
نمایشگاه - exhibition
ریشه NUT در هر کلمه ای به معنای خوردنی، خوراک، تغذیه و . . . . مثل Nutella یا Nutrition به معنی تغذیه و . . . .
مفت خری کردن
نکته کلیدی و مهم
طرف بازنده
سخنرانی افتتاحیه یک پروژه
در نظر داشته باشید که : Kick: ضربه زدن به یک شی با عضوی از بدن مثل دست و یا پا و . . . . مثل شوت کردن توپ Hit: ضربه زدن به یک شی با یک جسم دیگر مثل ض ...
لوازم خانگی
گرفتگی بینی
برداشت کردن یک مفهوم از حرکات و رفتار یک فرد دیگر
ایجاد کردن یک حس یا تصور از خود در شخصی دیگر
ولگردی مثلا تو بازار یا کلا جایی که به صورت آپشنال میری بگردی ببینی چند چنده شهر تا بعد بشی یه نمه پرکند تر. . . .
پایین آمدن از پله ها
میتونه معنی عشقم میکشه یا حال کنم هم بده مثلا i can influence him in any way that i please من میتونم تاثیر ی که عشقم بکشه یا حال کنم روش بگذارم. . . .
Grow old پیر شدن i will grow old but. . . من پیر خواهم شد ولی. . .
لب را گاز گرفتن عموما برای جلوگیری از نشان دادن افکار و چیزی ک توی ذهن میگذره در آن لحظه.
Dream about some thing : خواب دیدن درباره چیزی. . . dream of some thing :آرزو و یا رویای چیزی را داشتن. . .
تفاوت Sting و Bite زمانی که یک حیوان نیشش رو توی بدن فرو کنه و زهر و سم رو توی بدن تزریق کنه اصطلاحا Sting گفته میشه. مثل زنبور گزیدگی زمانی که حیوان ...
نژاد خاص for example for Dogs: Certain breeds like German shepherd and pit bull
سخنان هوشمندانه
نوشتن اطلاعات در فرم یا پر کردن فرمی به عنوان یک سند رسمی
چهره ای که بزرگ و دارای مشخصات خاصیه به عبارتی قیافه تابلوعه و یکبار که ببینیش دیگه واسه همیشه تو ذهنت می مونه
صدای ملایم مثل صدای آب چشمه
من اینجور استنباط میکنم که احیانا زمانی از take استفاده میکنیم که برای هدفی یا مقصدی با چیزی و یا کسی به صورت موقتی همراه میشیم. مثلا: Take your umb ...
give someone a lift خوشحال کردن کسی
مچت رو میگیرم
مچت رو گرفتم. . . .
با سماجت به دنبال چیزی گشتن.
یجورایی میتونه معنی فرود آمدن برای هواپیما بده مثلا: . . . . when the plane was coming in to land
در مسابقات ورزشی می تواند به معنی اخراج شدن هم باشد.
( محل ) عرضه مستقیم تولیدات کشاورزی بدون واسطه و دلال به مصرف کننده. . . .
در یک مهارت به مرور زمان و با اندوختن تجربیات حرفه ای شدن. . . . واژه Prefect خطای تایپی داره و درستش Perfect هست
سازمانی رسمی که مردم را تشویق به سفر گردشگری به کشور یا مناطقی خاص میکنه و اظلاعات راجب مکان های دیدنی و اقامت گاه و . . . . را ارایه می کنه
حقیقت غم انگیز واقعیت ناراحت کننده
به معنی متقاعد کردن کسی هم می تواند باشد. ( Persuade )
گفته سخنی یا جمله ای که توسط شخصی ( خاص ) بیان شده حال چه به صورت نوشتاری چه گفتاری
دو طرفه . . . رفت و برگشت. . . . . . i have to travel for about an hour each way
در مجموع. . . اگه بشماریم. . . . For example: including all the islands, there are about 15, 000 KM of . . . جزایر را اگه بشماریم ( در مجموع ) وجو ...
به همین اندازه. . . .
نوشتن یا صحبت راجب موضوعی که معمولا کوتاه و مختصر و بدون جزییات هست.
open می تونه به معنی صداقت در گفتار یا همه چیز را گفتن و یا حرفی را پنهان نکردن هم باشه. متضاد واژه Reserved
اصطلاح انگلیسی مبنی بر قطع ارتباط و بر هم خوردن رابطه دو فرد بعد از ( یا ناشی از ) مشاجره و بحث و دعوا
اصطلاح انگلیسی که وقتی دو فرد بعد از مدتی همدیگر را می بینند و کلی حرف برای گفتن دارند و شروع به احوالپرسی و گپ زدن و. . . می کنند در اصطلاح Catch up ...
با همین چشمانم. i saw her the the very eyes. . . من او را با همین چشمام دیدم. . .
وقت گذاشتن وقت صرف کردن برای کاری
زمان بردن. طول کشیدن. به این معانی هم می تونه باشه
تاییدیه. هرچیزی یا مدرکی که گواه بر تایید چیز دیگری باشد.
آغاز به کار کردند. . .