top off


1- به پایان رساندن، تمام کردن 2- تا بالا پر کردن

جمله های نمونه

1. He took the top off the box.
[ترجمه گوگل]بالای جعبه را برداشت
[ترجمه ترگمان]جعبه را از روی جعبه برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He flipped the top off the bottle and poured himself a drink.
[ترجمه گوگل]سرش را از روی بطری برداشت و برای خودش نوشیدنی ریخت
[ترجمه ترگمان]دستش را روی بطری انداخت و یک نوشیدنی برایش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The boy twisted the top off the bottle.
[ترجمه گوگل]پسر سر بطری را پیچاند
[ترجمه ترگمان]پسرک روی بطری خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You have to take the top off to change the batteries .
[ترجمه گوگل]برای تعویض باتری ها باید قسمت بالایی را بردارید
[ترجمه ترگمان]باید برای تعویض باتری ها از بالا به پایین بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He peeled the paper top off a little white tub and poured the cream into his coffee.
[ترجمه گوگل]رویه کاغذی را از وان کوچک سفید جدا کرد و خامه را داخل قهوه اش ریخت
[ترجمه ترگمان]کاغذ را از یک وان کوچک سفید برداشت و قهوه را در قهوه اش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She twisted the top off the bottle.
[ترجمه گوگل]او بالای بطری را پیچاند
[ترجمه ترگمان]او بالای بطری را چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You need to take the top off the bottle first!
[ترجمه گوگل]ابتدا باید سر را از روی بطری بردارید!
[ترجمه ترگمان]! اول باید از شیشه استفاده کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You've left the top off the toothpaste again!
[ترجمه گوگل]شما دوباره روی خمیردندان را رها کرده اید!
[ترجمه ترگمان]دوباره خمیر دندون رو خالی کردی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't leave the toothpaste with the top off.
[ترجمه گوگل]خمیردندان را با قسمت بالای آن رها نکنید
[ترجمه ترگمان]خمیر دندون رو با بالا ول نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let's top off the evening with a drink.
[ترجمه گوگل]بیایید عصر را با یک نوشیدنی کامل کنیم
[ترجمه ترگمان]امشب را با یک نوشیدنی برویم پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I can't get the top off the jar.
[ترجمه Hatami] نمیتونم درشو باز کنم
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم قسمت بالایی را از شیشه جدا کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم از اون شیشه استفاده کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He accidentally sliced the top off his finger while he was cutting vegetables.
[ترجمه گوگل]او هنگام بریدن سبزیجات به طور تصادفی قسمت بالای انگشتش را برید
[ترجمه ترگمان]اون به طور تصادفی نوک انگشتش رو تیکه تیکه کرد در حالی که داشت سبزی می برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I pried the top off a can of chilli.
[ترجمه گوگل]روی یک قوطی فلفل دلمه ای ریختم
[ترجمه ترگمان] یه دونه فلفل قرمز رو زدم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wrap-around sunglasses, black turtlenecks and vintage Rickenbacker guitars top off this respectful and complimentary packaging of six-oh injected swagger.
[ترجمه گوگل]عینک‌های آفتابی دورتادور، یقه‌های یقه‌پوش مشکی و گیتارهای قدیمی Rickenbacker این بسته‌بندی احترام‌آمیز و مملو از شش اوه تزریقی را در بر می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]عینک آفتابی - دور عینک آفتابی، turtlenecks سیاه و گیتار vintage در بالای این بسته بندی محترمانه و مکمل شش - اه تزریق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was using Kring to lever the top off the altar.
[ترجمه گوگل]او از کرینگ استفاده می‌کرد تا از بالای محراب استفاده کند
[ترجمه ترگمان]او از Kring استفاده می کرد تا بالای محراب را اهرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

to top it off, her house is always spotless.
بذار این جوری تمومش کنم که خونه ش همیشه ی خدا از تمیزی برق می زنه.
ختم کلام
آخرش اینکه
به صورت informal به پر کردن باک تا حدی پر با سوخت می گویند
سر ریز شدن مایع
حُسن ختام داشتن ( یا کردن )
پر کردن چیزی با مایع بصورت کامل
to fill ( something ) completely with a liquid
معنی صدر یک چیز هم میده
مثلا
Rich one to top it off
به پایان رساندن چیزی یا کاری از روش هیجان انگیز و جالب

بپرس