bringing

جمله های نمونه

1. an illness bringing debt in its trail
یک بیماری که قرض به بار آورد

2. he is bringing 100 reporters in his train
صد نفر گزارشگر به دنبال خود می آورد.

3. they are bringing extra land under cultivation
دارند زمین های بیشتری را زیر کشت می برند.

4. his novels were instrumental in bringing about prison reforms
رمان های او در ایجاد اصلاح در زندان ها کارساز بود.

5. I fear the Greeks, even when bringing gifts.
[ترجمه گوگل]من از یونانی ها می ترسم، حتی وقتی هدیه می آورند
[ترجمه ترگمان]من از یونانی ها می ترسم، حتی زمانی که هدایا را می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's always bringing up her health problems.
[ترجمه گوگل]او همیشه مشکلات سلامتی خود را مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه مشکلات سلامتیش را مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Slowly the fisherman reeled in his line, bringing the fish ashore.
[ترجمه دنیا] ماهیگیر به آرامی در خط خود راند و ماهی را در ساحل جمع اوری کرد.
|
[ترجمه گوگل]ماهیگیر به آرامی در ردیف خود پیچید و ماهی را به ساحل آورد
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر آهسته دور خود چرخید و ماهی را به ساحل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was bringing up my three children as a single parent.
[ترجمه شبنم] من سه فرزندم را به عنوان یک مادر/پدر مجرد بزرگ کرده ام.
|
[ترجمه گوگل]من سه فرزندم را به عنوان یک پدر و مادر مجرد بزرگ می کردم
[ترجمه ترگمان] من سه تا بچه رو به عنوان یه پدر مجرد جمع می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He faces six charges of bringing the game into disrepute .
[ترجمه گوگل]او با شش اتهام بدنام کردن بازی روبرو است
[ترجمه ترگمان]او شش شکایت از این بازی را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The council are pleased with the results of bringing ordinary citizens in on local library planning.
[ترجمه گوگل]شورا از نتایج مشارکت شهروندان عادی در برنامه ریزی کتابخانه های محلی خرسند است
[ترجمه ترگمان]این شورا از نتایج حاصل از آوردن شهروندان عادی به برنامه ریزی کتابخانه محلی خرسند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The plan has the added advantage of bringing employment to rural areas.
[ترجمه گوگل]این طرح مزیت افزوده ایجاد اشتغال در مناطق روستایی را دارد
[ترجمه ترگمان]این طرح مزیت رقابتی ایجاد اشتغال به مناطق روستایی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They face a myriad of problems bringing up children.
[ترجمه گوگل]آنها در تربیت فرزندان با مشکلات بی شماری روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها با هزاران مشکل بزرگ کردن کودکان مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The shepherd is bringing his flock down from the hills.
[ترجمه گوگل]چوپان گله خود را از تپه ها پایین می آورد
[ترجمه ترگمان]چوپان گله خود را از میان تپه ها بیرون می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The visitor centre is bringing in more and more people.
[ترجمه گوگل]مرکز بازدید کننده افراد بیشتری را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]مرکز بازدید افراد بیشتری را می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• taking with, taking along

پیشنهاد کاربران

جلب توجه bringing attention
ارجاء کردن، مرجوع کردن
نزدیک کردن
He always bringing
it full tilt.
او همیشه تو رسیدن خیلی سریعه.
bring=رسیدن
bringing
آوردن
به بار اوردن
تحویل دادن
ایجاد
بردن ( حمل کردن )
رساندن

ارائه
ارجاء
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس