ز باغی که پیشینگان کاشتند پس آیندگان میوه برداشتند چو کشته شد از بهر ما چند چیز ز بهر کسان ما بکاریم نیز ✏ «نظامی»
چنان برزن این دم که دادش دهی که بادش دهی گر به بادش دهی ✏ «نظامی»
به فرمان شه چنگ را ساز کرد دَرِ دُرجِ گوهر ز لب باز کرد ✏ «نظامی»
مشو در حساب جهان سختگیر همه سختگیری بود سخت میر ✏ «نظامی»
گهی سفته لعلی به پیمانه خورد گهی گوش بر لعل ناسفته کرد ✏ «نظامی»
نقابی نه بر صفحهٔ رویشان نه باک از برادر نه از شویشان ✏ «نظامی»
ز سیمین زنخ گویی انگیخته بر او طوقی از غبغب آویخته ✏ «نظامی»
بر و غبغبی کاب ازو میچکید بر آتش بر آب معلق که دید؟ ✏ «نظامی»
مکن ترکی ای ترک چینی نگار بیا ساعتی چین در ابرو میار ✏ «نظامی»
سر بیزبان کاو به خون تر بود به است از زبانی که بی سر بود زبان را نگهدار در کام خویش نفس بر مزن جز به هنگام خویش زبان به که او کامداری کند چو کامش رسد کامگاری کند زبان ترازو که شد راست نام از آن شد که بیرون نیاید ز کام ✏ «نظامی»