ز سیمین زنخ گویی انگیخته بر او طوقی از غبغب آویخته ✏ «نظامی»
بر و غبغبی کاب ازو میچکید بر آتش بر آب معلق که دید؟ ✏ «نظامی»
مکن ترکی ای ترک چینی نگار بیا ساعتی چین در ابرو میار ✏ «نظامی»
سر بیزبان کاو به خون تر بود به است از زبانی که بی سر بود زبان را نگهدار در کام خویش نفس بر مزن جز به هنگام خویش زبان به که او کامداری کند چو کامش رسد کامگاری کند زبان ترازو که شد راست نام از آن شد که بیرون نیاید ز کام ✏ «نظامی»
سر بیزبان کاو به خون تر بود به است از زبانی که بی سر بود زبان را نگهدار در کام خویش نفس بر مزن جز به هنگام خویش زبان به که او کامداری کند چو کامش رسد کامگاری کند زبان ترازو که شد راست نام از آن شد که بیرون نیاید ز کام ✏ «نظامی»
و لطفا نحوه تلفظ آنرا نیز مشخص کنید
سپهدار چین شهریار ختن رسولی برآراست از خویشتن ✏ «نظامی»
دل کید هندو پر از نور یافت ز کیدی که هندو کند دور یافت ✏ «نظامی»
ز گلبام شبابهٔ زند باف دریده صبا شعر گل تا به ناف ✏ «نظامی»
که از گوشهداران در این گوشه کیست؟ که بر ماتم ِ آرزوها گریست ✏ «نظامی»