به شور انگیختن چندین مکن زور که شیرین تلخ گردد چون شود شور ✏ «نظامی»
سخن را تلخ گفتن، تلخ رأیی است که هر کس را درین غار اژدهایی است ✏ «نظامی»
شکر خواهی و شیرین نیز خواهی شکار ماه کن یا صید ماهی ✏ «نظامی»
گشاد از درج گوهر قفل یاقوت رطب را قند داد و قند را قوت ✏ «نظامی»
سیه شعری چو زلف عنبرافشان فرود آویخت بر ماه درفشان
نه می در آبگینه کآن سمنبر در آب خشک میکرد آتشِ تَر ✏ «نظامی»
بسی کوشیدم اندر پادشایی مگر عیدی کنم بیروستایی ✏ «نظامی»
چو روز آیینه خورشید دربست شب صد چشم هر صد چشم بربست ✏ «نظامی»
به دستان میفریبندم نه مستم نیارند از ره دستان به دستم ✏ «نظامی»
سپاه شب تیره بر دشت و راغ یکی فرش گسترده از پرّ زاغ فردوسی