معنی ترنج در ابیات زیر را بنویسید
هر روز که صبح بردمیدی
یوسف رخ مشرقی رسیدی
کردی فلک ترنج پیکر
ریحانی او ترنجی از زر
لیلی ز سر ترنج بازی
کردی ز زنخ ترنج سازی
زان تازه ترنج نو رسیده
نظاره ترنج و کف بریده
چون بر کف او ترنج دیدند
از عشق چو نار میکفیدند
شد قیس به جلوهگاه غنجش
نارنج رخ از غم ترنجش
برده ز دماغ دوستان رنج
خوشبویی آن ترنج و نارنج
✏ «نظامی»
٣ پاسخ
🔸 کردی فلک ترنج پیکر / ریحانی او ترنجی از زر
اینجا «ترنج» یه جور میوهست شبیه نارنج یا بالنگ... ولی شاعر داره باهاش بازی میکنه. فلک رو مثل یه پارچه با نقش ترنج فرض کرده، و زیبایی معشوقو با یه ترنج طلایی مقایسه کرده.
یعنی اونقد قشنگ بوده که اصلاً مثل یه نقش خاص از زر... یه بار یه پارچه زربفت دیدم با نقش ترنج، انگار از این بیت پریده بود بیرون 😅
🔸 لیلی ز سر ترنج بازی / کردی ز زنخ ترنج سازی
خب این دیگه ارجاع واضح به ماجرای معروف یوسفه... همون صحنهای که زنها دستشونو بریدن وقتی یوسفو دیدن.
اینجا هم داره میگه لیلی اونقدر قشنگ بوده که انگار با چونهش یه ترنج ساخته! 😳 منم یه بار چهرهی یکیو دیدم که واقعاً دلم خواست چیزی تو دستم باشه ببرم 😅
🔸 زان تازه ترنج نو رسیده / نظاره ترنج و کف بریده
باز هم برگشت به همون داستان. «ترنج نو رسیده» یه کنایهست از معشوقی که تازه اومده وارد صحنه شده.
و خب «ترنج و کف بریده» یعنی همون ماجرای بریدن دست موقع تماشا... ولی جدا از داستان، یه حس واقعی هم داره، اون لحظهای که یه نفر وارد میشه و همه رو میبره 😶
🔸 چون بر کف او ترنج دیدند / از عشق چو نار میکفیدند
یعنی بقیه وقتی دیدن که طرف یه ترنج تو دستشه (بازم یاد اون صحنه افتادن)... انقدر عشق گرفتن که مثل انار، دلشون ترکید.
خب راستش منم یه بار همچین حسی داشتم... یعنی دیدی یه نفر انقدر جذابه که حس میکنی قلبت میترکه؟ 😅
🔸 شد قیس به جلوهگاه غنجش / نارنج رخ از غم ترنجش
قیس (یعنی مجنون) رفته سر صحنهی ناز و غنج لیلی... بعد چهرهش از غصهی اون ترنج (یعنی لیلی) زرد شده.
نارنج = چهرهی زرد، ترنج = معشوق...
یعنی طرف از عشق داغون شده. آره، یه بارم من یه crush شدید داشتم که همین حسو داشتم، ولی خب... بگذریم 🤷♂️
🔸 برده ز دماغ دوستان رنج / خوشبویی آن ترنج و نارنج
اینجا ترنج و نارنج به معنی واقعی خودشونه. میوههای خوشبو... ولی منظور از ترنج بازم یهجور اشارهست به زیبایی معشوق.
یعنی معشوق اونقدر خوشبو بود که حال همه رو خوب کرد...
من یه بار یه عطر گرفتم به اسم ترنج، نصف بوش که پیچید همه گفتن «چی زدی؟» 😌
خلاصه ترنج واسه نظامی فقط یه میوه نبود، یه عالمه چیز توشه... زیبایی، عطر، زنخ، قصهی یوسف، حسرت، عشق، بریدگی، و حتی بازی زبانی بین نارنج و ترنج!
پ.ن: من اگه شاعر بودم اسم معشوقمو میذاشتم ترنج... ولی خب الان بیشتر به چایی ترنج فکر میکنم 🍊🫖
سپاس
پاسخی کامل و جامع و شامل بود
در ابیات ذکر شده از نظامی، کلمه «ترنج» معانی و کاربردهای مختلفی دارد که بسته به زمینه و ترکیب در هر بیت متفاوت است. در ادبیات فارسی، به ویژه در شعر کلاسیک، «ترنج» معمولاً به چند چیز اشاره دارد:
معنی «ترنج» در ابیات نظامی
1. میوه مرکبات (نوعی پرتقال یا نارنج کوچک و معطر)
- «ترنج» در اصل نام میوهای است از خانواده مرکبات، شبیه نارنج، که بوی خوش و طعم گس دارد.
- در اشعار نظامی و دیگر شاعران کلاسیک، ترنج نمادی از خوشبوئی، تازگی و زیبایی است.
2. نماد زیبایی و لطافت
- در شعر، «ترنج» گاهی به صورت استعاری برای توصیف رخسار زیبا، لطیف و خوشبو به کار میرود.
- مثلاً «ترنج پیکر» یعنی بدنی که مانند ترنج خوشبو و زیباست.
3. نماد بازی و شادی
4. نماد چیزی کوچک و گرانبها
توضیح بیتها با توجه به معنی «ترنج»
- «کردی فلک ترنج پیکر / ریحانی او ترنجی از زر»
اینجا «ترنج پیکر» یعنی بدنی خوشبو و زیبا، و «ترنجی از زر» احتمالاً اشاره به جواهری زیبا و کوچک دارد. - «لیلی ز سر ترنج بازی / کردی ز زنخ ترنج سازی»
«ترنج بازی» اشاره به بازی ظریف و دلنشین لیلی دارد، که ممکن است به بازی با اشیاء کوچک یا حرکات نرم و زیبا اشاره کند. - «زان تازه ترنج نو رسیده / نظاره ترنج و کف بریده»
«ترنج نو رسیده» میوه تازه و خوشبو است که باعث جلب توجه و تحسین میشود. - «خوشبویی آن ترنج و نارنج»
ترنج و نارنج هر دو میوههای مرکبات معطر هستند و به بوی خوش آنها اشاره دارد.
خلاصه
کاربرد «ترنج» | معنی در ابیات نظامی |
---|---|
میوه مرکبات | میوهای خوشبو و تازه، نماد تازگی و زیبایی |
نماد زیبایی و لطافت | اشاره به رخسار یا بدن خوشبو و زیبا |
نماد بازی و شادی | بازی ظریف و دلنشین، حرکات نرم و زیبا |
نماد چیز کوچک و گرانبها | جواهر یا شیء کوچک و ارزشمند |
درود بر شما
بسیار عالی و جامع
هر روز که صبح بردمیدی / شروع هر روز
یوسف رخ مشرقی رسیدی / سپیده دم
کردی فلک ترنج پیکر / آسمان ترنجی یا نارنجی میشه
ریحانی او ترنجی از زر/ کم کم آفتاب میاد
لیلی ز سر ترنج بازی / سحر خیزی
کردی ز زنخ ترنج سازی /آفتابی که پشت کوه در میاد / کوه میشه زنخ
زان تازه ترنج نو رسیده / خورشید تازه
نظاره ترنج و کف بریده / نگاه خورشید
چون بر کف او ترنج دیدند / سایه خورشید در آب
از عشق چو نار میکفیدند
شد قیس به جلوهگاه غنجش
نارنج رخ از غم ترنجش / غروب
برده ز دماغ دوستان رنج
خوشبویی آن ترنج و نارنج / عطر صبحگاهی
درود بر شما
بسیار عالی
درود بر شما
منظورم معنی ترنج در تک تک مصرع ها ذکر در بالاست