پرسش خود را بپرسید

مراد از ' جانا ' چیست ؟

تاریخ
٩ ساعت پیش
بازدید
٣٣

از بهر خدا بنگر در رویِ چو زر جانا

هر جا که روی ما را با خویش ببر جانا

چون در دل ما آیی تو دامن خود برکش

تا جامه نیالایی از خون جگر جانا

ای ماه برآ آخر بر کوریِ مه‌رویان

ابری سیه اندرکش در روی قمر، جانا

زان روز که زادی تو ای لب‌شکر از مادر

آوه که چه کاسد شد بازار شکر جانا

گفتی که سلام علیک بگرفت همه عالم

دل سجده درافتاده جان بسته کمر جانا

چون شمع بُدم سوزان هر شب به سحر کُشته

امروز بنشناسم شب را ز سحر جانا

شمس الحق تبریزی شاهنشه خون‌ریزی

ای بحر ،  کمربسته پیش تو گهر جانا

⁉️   منظور شاعر از ' جانا ' چیست ؟

چگونه ما را با خود ببرد !؟ 

چگونه ماه ی هست که بر روی قمر  ، ابری سیه اندر بکشد!؟

چگونه جان برای جانا کمر بسته و  چگونه جانا برای شمس الحق کمر بسته ؟ 

٢,٠٩٩
طلایی
٠
نقره‌ای
٢٣
برنزی
٢٠

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

جان : بازتاب نور جانان

جانا : رودی از جان ، آفتابِ جانان

جانان : منبع جان ، شمس الحق

دیوان شمس ، آموزش مشاهده گری و تجربه و مشاهدات سالک در دل است .

حقیقت شعر : 

بخاطر خدا هم که شده ، خودت رو به من نشون بده جانا

من رو جذب خودت کن ، و با خودت ببر

👈 : زمانی که سالک در دل به مشاهده نشسته ، بعد از پالایش دل ، نورِ جان یا قمر در دل متجلی می شود . حالا شاهد می بایست به نور خیره شود تا جذب   آن شود . 

این نور،  آفتابِ خورشید حق است .بخاطر همین به سالکی که جذب نور شود می گویند به اشراق رسیده . یعنی دائما زیر نور خورشید است . زمانی که مشاهده گر جذب نور شود ، و وارد جانا شود ، جانا همچون رودی است که مشاهده گر را باخود می برد . در اینجا هیچ خواست و اختیاری وجود ندارد . بودا می گوید : به رود رسیده . یعنی همچو برگی بر روی رود شناور بودن . 

بخاطر همین حضرت می فرماید : هر جا که روی  ما را با خویش ببر جانا . 

چون در دل  ... : زمانی که در دل متجلی شدی ، دامن خودت رو بالا بکش . چون دل خون جگر شد از بس که ماه ها و سالها به انتظار تو نشست تا جذبت بشه . 

علاوه بر اینکه در دل خون جریان دارد . 

دل یا ذهن ، واسط جهان مادی و غیرمادی است و از روی خون بدن ، هورمونها را شناسائی می کند . 

ای ماه کامل ، پدیدار شو ، تا چشم مه رویان رو کور کنی . مه رویان ، هر چه زیبائی که در جهان هست . 

یعنی  جانا  ،   تو آنقدر پرنور و درخشانی ، که چشم هر بیننده ای رو کور میکنی .

زمانی که   تو پرقدرت و درخشان باشی ، قمر در آسمان فیزیکی ، محو میشه . 

زمانی که تو پدیدار بشی ، هیچ شیرینی ، شیرین تر از تو نیست . بخاطر همین ، بازار هر شکری غیر تو کساد میشه . یعنی زمانی که تو پدیدار بشی ، هیچ چیز در دنیا دیگه نمی تونه جای تو رو بگیره . 

زمانی که سلام بگی ، یعنی پدیدار بشی ، نورت همه عالم رو در بر میگیره . 

دل به سجده می افته و جان میخواد که به تو برسه . جان در اینجا ' منِ مشاهده گر ' در دل هست . زمانی که نفس که همچو پیله به دور جان تابیده شده ، لق بشود آنوقت تنها نور جان می ماند . 

حالا این نور قابلیت جذب شدن به رودی از جان را دارد . 

باید که جمله جان شوی 

تا لایق جانان شوی

هر شب این نور کم سو من ، تا به سحر می نشست تا شاید جذب تو شوم . شمع ، همان نور آگاه بودن مشاهده گر هست . نور کم سوی جان .

با دیدن تو ، شب نادانی و خواب بودن رو شناختم . فهمیدم که این دنیا ، یک خواب هست . و رویت نورِ تو ، همانا بیداری نوع بشر است . 

شمس الحق/ جانان/ منبع نور / خدا  

تو پادشاه خونریزی . چون سالکان خون جگرها می خورند ، در راه تو کشته میشوند ، و ریاضتها می کشند تا به تو برسند . 

ای بحر / ای شمس الحق ، حالا جانا کمر بسته تا به تو برسد . رود جانا به اقیانوس جانان می رسد . 

شاد باشید

٢,٠٩٩
طلایی
٠
نقره‌ای
٢٣
برنزی
٢٠
تاریخ
٣٢ دقیقه پیش

خطاب به کسیکه مانند جان عزیز باشد. ای جان. معنی اسم جانا در لغت‌نامه
دهخدا : مرکب از جان و «آ»ی ندا، 
بمعنی عزیزا. محبوبا.
معشوق . محبوب . خوب . روی زیبا
دلکش ، نازنین . معشوق . محبوب . شاهد.

٩,٤٢٢
طلایی
٣
نقره‌ای
٧١
برنزی
١٥٢
تاریخ
٣ ساعت پیش

منادا و به معنای "ای کسی که چون جان من هستی"  

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن                  من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود

(جانا. (منادا) مرکب از جان و «آ»ی ندا، بمعنی عزیزا. محبوبا. ای جان) و نیز گفته می شود که نام دخترانه جانا با تلفظ /Jānā/ واملا Jana را عده ای برگرفته از گیان (زندگی کردن به زبان پهلوی)، گیه (زندگی در زبان اوستایی)،ذیانه (فکر کردن به  زبان سانسکریت ) و بعضی دیگر آن را جمع عربی جن (پوشاننده و تاریک کننده) دانسته‌اند.

 همچینن جان را به معنی روان، روح و نفس، محبوب و عزیز (اصطلاحا) نیز گفته‌اند.کلمه جانا در زبان فارسی مرکب از جان (اسم ) + ا (ندا) به معنی ای جان است.

خورشید در ماه گرفتگی   بین زمین و ماه حایل می شود. خورشید بزرگتر ، پرنور تر و درخشان تر است و حتا منبع  نور ماه ، پس محبوب  شاعر از ماه آسمان نیز پرنورتر است و نوعی مبالغه است(  hyperbole:exaggerated statements or claims not meant to be taken literally)

برای  بدست آوردن  دل  "جانا" و خشنودی او تقدیم "جان "کمترین هدیه است و کمر  به خدمت او  بستن حتا کمتر و ناچیزتر!شمس الحق  جایگاهی والاتر در نزد مولانا دارد پس از نظر او حتا  جانا که جایگاه رفیعی دارد باید برای  شمس تبریزی که چون پادشاهی خونریز  (از آن جهت که مهر او  آنقدر  زیاد است که جان می ستاند)می باشد کمر خدمت ببندد.  طبق معمول برداشت حقیر بود که ادعایی در این زمینه ندارم.

٣١,٠٦٠
طلایی
١٦
نقره‌ای
٢٥٤
برنزی
٢٤٧
تاریخ
٥ ساعت پیش

پاسخ شما