این ابیات از مثنوی مولانا را معنی کنید و مفهوم آنرا بیان نمایید
نیست جنسیت ز روی شکل و ذات
آب جنس خاک آمد در نبات
باد جنس آتش آمد در قوام
طبع را جنس آمدست آخر مدام
جنس ما چون نیست جنس شاه ما
مای ما شد بهر مای او فنا
چون فنا شد مای ما او ماند فرد
پیش پای اسپ او گردم چو گرد
✏ «مولانا»
١ پاسخ
سلام، وقت به خیر، این پرسشی چالشی است در مورد دیدگاه عرفانی جناب مولوی است که در آن همه چیز به وحدت و یگانگی با خداوند میرسد.
کلمه "جنس" در این ابیات به یکی از تقسیمبندیهای فلسفی و منطقی اشاره دارد که به تقسیمبندی خمسه معروف است. این تقسیمبندی شامل پنج مقوله جنس، نوع، فصل، عرض خاص و عرض عام است.
جنس: به معنای گروهی از موجودات که ویژگیهای مشترکی دارند. مثلاً "حیوان" جنس است که شامل انواع مختلفی مانند انسان، پرنده و ماهی میشود.
نوع: به معنای زیرمجموعهای از جنس که ویژگیهای خاصتری دارد. مثلاً "انسان" نوعی از جنس حیوان است.
همچنین در این ابیات به عناصر اربعه {آب، خاک، هوا (باد) و آتش} اشاره شده است.
معنی لفظی:
1. نیست جنسیت ز روی شکل و ذات: جنس (ماهیت، تقسیمبندی خمسه) از روی شکل و ذات مشخص نمیشود.
2. آب جنس خاک آمد در نبات: آب با خاک ترکیب میشود و گیاه را به وجود میآورد.
3. باد جنس آتش آمد در قوام: باد با آتش ترکیب میشود و به پایداری آن کمک میکند.
4. طبع را جنس آمدست آخر مدام: طبیعت همیشه دارای جنس (ماهیت) دیگری یا خاصی است. (تنوع اجناس)
5. جنس ما چون نیست جنس شاه ما: جنس (ماهیت) ما با جنس شاه (خداوند) یکی نیست.
6. مای ما شد بهر مای او فنا: وجود ما برای وجود او (خداوند) فنا میشود. (واژه "مای" در زبان فارسی از "ما" به اضافه "ی" گرفته شده است. این کلمه به معنای هویت و وجود فردی است و در اشعار عرفانی به معنای خود یا منیت به کار میرود. از آنجا که ما با حضرتِ شاهِ وجود تجانس نداریم . پس وجود ما در وجودِ او فانی می شود . [ چون تجانس موجبِ انضمام دو چیز به یکدیگر است . میانِ بندۀ ذلیل و معبود جلیل، تجانسی نیست.])
7. چون فنا شد مای ما او ماند فرد: وقتی وجود ما فنا شد، او به تنهایی باقی میماند.
8. پیش پای اسپ او گردم چو گرد: من مانند گرد و غبار در مقابل اسب او (که نماد بزرگی و عظمت است) تسلیم میشوم.
تفسیر مفهومی:
شکل و ذات موجودات نمیتواند ماهیت واقعی آنها را نشان دهد. آب و خاک با هم ترکیب میشوند و گیاه را به وجود میآورند، باد و آتش نیز با هم ترکیب میشوند و به پایداری یکدیگر کمک میکنند. این ترکیبها نمادی از همکاری و همافزایی عناصر مختلف برای ایجاد حیات است. با وجود تفاوتهای ظاهری، همه چیز در نهایت به یک ذات واحد برمیگردد.انسان باید خود را در خداوند فنا کند تا به وحدت با او برسد. وجود فردی ما باید برای وجود خداوند فنا شود. مولانا در پایان بیان میکند که در برابر خداوند باید مانند گردی که پیش پای اسب است، تسلیم و متواضع بود.