تاریخ
٥ سال پیش
متن
She is nosy, and I find her questions intrusive.
دیدگاه
٩

او فضول است و من سوالات او را مداخله آمیز حس کردم .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I'm nervous about having to make a speech at the wedding.
دیدگاه
٣

بخاطر اینکه مجبورم در مراسم عروسی صحبت کنم ( سخنرانی کنم ) ، عصبی هستم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
sunny, yet cold
دیدگاه
١

آفتابی ، اما با این حال سرد !

تاریخ
٥ سال پیش
متن
turkey with all the trimmings
دیدگاه
٢

خوراک بوقلمون با تمام مخلفات ( شام ویژه مراسم Thanksgiving )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Teaching was one of the few occupations open to women at that time.
دیدگاه

تدریس یکی از معدود شغل هایی بود که در آن زمان برای زنان قابل حصول بود ( یعنی زنان هم می توانستند برای آن شغل تقاضا بدهند ، به زنان داده میشد در ترجمه ...

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Are you actually going to eat all that?
دیدگاه
٢٣

عامیانه : واقعا میخوای همشو بخوری ؟ رسمی : آیا واقعا قصد داری که همه آن را بخوری ؟

تاریخ
٥ سال پیش
متن
This wine's youth makes it undrinkable.
دیدگاه
٠

جوانی ( تازگی ) این شراب ، آن را غیر قابل نوشیدن می کنید.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
In anger, she said things she didn't mean.
دیدگاه
٥

در عصبانیت حرف هایی زد و منظوری نداشت

تاریخ
٦ سال پیش
متن
There isn't enough room for us, let alone any guests.
دیدگاه
١٦

جا به اندازه کافی برای ما نیست ، چه برسه به مهمان !

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Police believe the footprint in blood could help trap the killer.
دیدگاه
١٠

پلیس معتقد است که ردپای آغشته به خون میتواند به دستگیری قاتل کمک کند.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I suspect that she knows more than she admits.
دیدگاه
٤٦

من شک دارم ( به گمانم ) او بیشتر از چیزی که اعتراف کرده می داند .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Such a slogan will bind us hand and foot.
دیدگاه
٤

همچین شعاری دست و پای ما را می بندد ( اجازه انجام کاری به ما نمیدهد )

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The ice caused the car to skid.
دیدگاه

بخ باعث شد که ماشین لیز بخورد .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She does not mind asking others for money if it is for charity.
دیدگاه
٧

درخواست پول از دیگران برای او خیلی اهمیت ندارد ، اگر برای ( به قصد ) خیرات باشد .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Why don't you come over for supper on Friday?
دیدگاه

چرا جمعه به صرف شام نمی آیی ؟

تاریخ
٦ سال پیش
متن
We were laying the tablecloth on the dining table when the guests arrived.
دیدگاه
٢٢

وقتی مهمانان وارد شدند ما داشتیم رومیزی را روی میز ناهارخوری پهن میکردیم .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He claimed that the new discovery was his.
دیدگاه
٩

او ادعا کرد که کشف جدید مال او بود .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The plane is flying above the clouds.
دیدگاه
٢٥

هواپیما بالاتر از ابرها در حال پرواز است .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I don't feel like watching that movie because I've already seen it.
دیدگاه
٢٩

من علاقه ای به دیدن آن فیلم ندارم زیرا من قبلا آن را دیده ام .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The approach of a fox woke the chickens.
دیدگاه
١١

نزدیک شدن یک روباه ، جوجه ها را بیدار کرد .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
James can imitate his father perfectly.
دیدگاه
٦

جیمز میتواند کاملا ادای پدرش را درآورد .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Decide what you want to do; don't just imitate others.
دیدگاه
١٢

تصمیم بگیر که میخواهی چکار کنی . فقط از دیگران تقلید نکن .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Without strong resolution, she would not have risen to the top of her profession.
دیدگاه
٩

بدون عزم قاطع ( قوی ) او نمیتوانسته است که به بالاترین سطح حرفه اش برسد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Since he started working for the bank, he has to wear a suit every day.
دیدگاه
٤

از وقتی که او کارش برای بانک را شروع کرد، مجبور است که هر روز کت و شلوار به تن کند .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She can speak English fluently as she is always in practice.
دیدگاه
٣٨

او می تواند انگلیسی را به صورت روان صحبت کند چون که همیشه در حال تمرین است.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The blades of the fan chewed her scarf into bits.
دیدگاه
٠

تیغه های پنکه روسری او را تکه تکه کرد .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Don't put your trust in that man; he may trick you.
دیدگاه
١

به آن مرد اعتماد نکن ، او ممکن است تو را فریب دهد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I realized that my trust in him was misplaced.
دیدگاه
٠

متوجه شدم که اعتماد به او نابجا بود

تاریخ
٦ سال پیش
متن
By happenstance they were both in Paris at the same time.
دیدگاه
١

بطور اتفاقی ( شانسی ) آنها همزمان با هم در پاریس بودند

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I fear that you are being deceived.
دیدگاه
٥

من میترسم که تو در حال فریب خوردن باشی.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Never keep company with dishonest persons.
دیدگاه
٢

هرگز با افراد فاسد همنشین نشوید .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Who keeps company with the wolf will learn to howl.
دیدگاه
٤

کسی که با گرگ همنشین شود ، زوزه کشیدن را یاد خواهد گرفت .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
This locker room is for adult females; girls have a separate locker room.
دیدگاه
٤

این رختکن مختص خانم های بزرگسال است . دختران یک رختکن جداگانه دارند .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
a pet nephew
دیدگاه
٠

برادرزاده یا خواهرزاده عزیز ( دوست داشتنی و خاص )

تاریخ
٦ سال پیش
متن
We'll have to overcome many obstacles in order to accomplish this goal.
دیدگاه
٧

برای عملی کردن این هدف ، ما باید بر موانع بسیاری غلبه کنیم

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The dog licked up the water.
دیدگاه
٤

سگ با زبانش آب را خورد ( lick up یعنی با زبان آب خوردن مثل سگ و گربه )

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She licked her ice cream cone.
دیدگاه

او قیف بستنی خود را لیسید.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He is getting along well in his new job.
دیدگاه
٢

او در کار جدید خود خوب پیش می رود .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He's in a stew because he just got fired.
دیدگاه
٩

او خیلی کلافه است چون که همین الان اخراج شد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Someone should break up the fight.
دیدگاه
٧

یک نفر باید دعوا را خاتمه دهد ( تمام کند )

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The ship sank deep into the ocean.
دیدگاه
٣

کشتی در اعماق اقیانوس غرق شد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I lay in bed and permitted the bedbugs to bite me.
دیدگاه
٣

من در رختخواب دراز کشیدم و اجازه دادم که ساس ها مرا گاز بگیرند.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I enjoy your company.
دیدگاه
١٦

من از مصاحبت با شما لذت میبرم.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
We had company for two weeks.
دیدگاه
١٢

ما به مدت دو هفته مهمان داشتیم.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She'll stew until the children get home.
دیدگاه
٢٠

تا زمانی که بچه ها به منزل برسند، او از نگرانی به خود خواهد پیچید ( او ناراحت و نگران خواهد بود )

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The new car's engine is quiet.
دیدگاه
٢٠

موتور ماشین جدید بی سر و صدا است .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Because he's a quiet child, he doesn't get as much attention as some of the others.
دیدگاه
١٣

چون که اون یک پسر بچه آرام ( خونسرد ) است ، او به اندازه برخی از بقیه افراد مورد توجه قرار نمی گیرد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I'd appreciate it if you'd give this serious matter your attention.
دیدگاه
٣

من قدردان شما خواهم بود اگر به این موضوع جدی ( و مهم ) توجهتان را جلب کنید .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I attracted their attention by waving my umbrella.
دیدگاه
١٤

من توجه آنها را با تکان دادن چترم جلب کردم.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Leave the door open when you go out.
دیدگاه
٥

وقتی بیرون میری در رو باز نگه دار ( و نبند )

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Leave the chair in the corner; it looks good there.
دیدگاه

اجازه بده صندلی همون گوشه باقی بمونه. اونجا اون خوب به نظر میرسه.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
It's a complex game, and it took us some time to figure out how to play it.
دیدگاه
٤٥

این یک بازی پیچیده است و یاد گیری نحوه بازی کردن آن ، از ما مقداری زمان گرفت.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Her mother-in-law was so critical that it seemed impossible please her.
دیدگاه
٢٠

مادرخوانده اش به قدری خرده گیر بود که راضی کردن او به نظر غیر ممکن می رسید.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The idea that he might hurt himself never occurred to him.
دیدگاه
٣

این ایده که ممکن است او به خودش صدمه وارد کند، هرگز برایش اتفاق نیفتاد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She had dreamed of winning the award, but she was surprised when it actually occurred.
دیدگاه
٥

او رویای برنده شدن جایزه را تصور کرده بود، اما وقتی واقعا این اتفاق افتاد او شگفت زده شد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
We'll meet at our regular place tomorrow.
دیدگاه
٢٧

ما فردا در جای همیشگی همدیگر را ملاقات خواهیم کرد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
We knew he wasn't dead because he was still breathing.
دیدگاه
٦

ما فهمیدیم که او نمرده است چون هنوز نفس می کشید.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Will you keep an eye on my stuff?
دیدگاه
٥٢

آیا تو مراقب وسایلم هستی ؟

تاریخ
٦ سال پیش
متن
This roast will feed four people.
دیدگاه
١٢

این کباب چهار نفر را سیر خواهد کرد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I know a fine wine when I taste it.
دیدگاه
٨

من وقتی یه شراب رو مزه کنم ، میفهمم که خوبه

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She inherited several million dollars upon her father's death.
دیدگاه
١١

او چندین میلیون دلار بعد از مرگ پدرش به ارث برد

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I inherited this watch from my uncle.
دیدگاه
١٢

من این ساعت را از عمویم به ارث بردم.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
They finally found out where he hid the money.
دیدگاه
٤

آنها بالاخره به جایی که او پول را مخفی میکند پی بردند

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Did you find out her name yet?
دیدگاه
٦٦

هنوز اسم او را نفهمیدی ؟ ( هنوز به اسم او پی نبردی؟ )

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I didn't regret the choice I had made.
دیدگاه
٥

من از انتخابی که کرده بودم ، پشیمان نبودم

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I consider you my closest friend.
دیدگاه
١٢

من تو را نزدیک ترین دوستم در نظر می گیرم.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The head of the school board is tough on budget issues.
دیدگاه
٣

رئیس هیئت مدیره مدرسه در مورد مسائل مربوط به بودجه سرسخت است

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The tough soldiers continued to fight under horrible conditions.
دیدگاه
٩

سربازان سرسخت ( محکم ) به جنگ تحت شرایط مهیب ادامه دادند.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The speed limit was lowered as a remedy for the frequent occurrence of accidents on that section of highway.
دیدگاه

به عنوان یک راه حل برای وقوع تصادفات مکرر در ان قسمت بزرگراه ، حداکثر سرعت مجاز کاهش داده شد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
There is no easy remedy for high unemployment.
دیدگاه
٨

هیچ علاج ساده ای برای بیکاری زیاد ( آمار بالای بیکاری ) وجود ندارد

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The solution of the mystery took the police several months.
دیدگاه
٣٥

حل معما چندین ماه از وقت پلیس را گرفت.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
A good, pungent mustard will make your eyes water.
دیدگاه
١١

یک خردل خوب و تند ، اشک شما را در خواهد آورد

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I thought the whole meeting was going to fall apart but you rescued it like a true professional!
دیدگاه
٤

فکر کردم جلسه داره از هم می پاشه اما تو مثل یک حرفه ای واقعی جلسه رو نجات دادی

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Sometimes things have to fall apart to make way for better things.
دیدگاه
٦

بعضی وقت ها چیزهایی باید از هم پاشیده شوند تا راهی برای چیزهای بهتر ایجاد کنند .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
It's an interesting job, and the pay is really good besides.
دیدگاه
٧٠

این یک کار جالب است و بعلاوه حقوق پرداختی آن نیز واقعاً خوب است

تاریخ
٦ سال پیش
متن
ages two through eight
دیدگاه
١

سن های دو تا هشت سال

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I met them through my father.
دیدگاه
١٣

من بواسطه پدرم آنها را ملاقات کردم.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
We must deal with pleasure as we do with honey, only touch them with the tip of the finger, and not with the whole hand for fear of surfeit.
دیدگاه
٤٨

ما باید با لذت همانگونه برخورد کنیم که با عسل برخورد می کنیم، فقط با نوک انگشت آن را لمس کنیم و نه به خاطر زیاده خواهی با تمام دست

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I must admit that maps obsess me.
دیدگاه
٧

من باید اعتراف کنم که آن نقشه ها ذهن مرا مشغول میکند

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Some women obsess about their thighs and stomachs.
دیدگاه
٨

برخی خانم ها ذهنشان همیشه درگیر ران و شکمشان است

تاریخ
٦ سال پیش
متن
It is a subject that seems to obsess him.
دیدگاه
٤

به نظر میرسد موضوعی وجود دارد که ذهن او را مشغول میکند.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She used to obsess about her weight.
دیدگاه
١٩

او قبلا عادت داشت دائم به وزنش فکر کند

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Look, I'm not lending you my car, full stop!
دیدگاه
٣

ببین! من ماشینمو به تو قرض نمیدم . تماام

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Her life had simply come to a full stop.
دیدگاه
٣

زندگی او به یک بن بست رسیده بود

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I've already told you—we can't afford it, full stop!
دیدگاه
٣

من قبلا بهت گفته ام ، ما نمیتوانیم از عهده آن برآییم ، تمام.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I don't have to give you any reasons, full stop.
دیدگاه
٣

مجبور نیستم برای تو دلیل بیاورم ، تمااام .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She practices the piano during the afternoons when it doesn't bother anyone.
دیدگاه
٢١

او بعد از ظهر ها پیانو تمرین میکند ، زمانی که مزاحمت برای کسی ایجاد نشود

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I heard that her husband is having an affair with the woman next door.
دیدگاه
١٥

من شنیدم که شوهرش با زن همسایه رابطه داره

تاریخ
٦ سال پیش
متن
You'll need to wear a light jacket on cool spring days.
دیدگاه

شما به پوشیدن یک ژاکت سبک در روزهای خنک بهاری ، نیاز خواهی داشت.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
We saw airplane lights blinking across the night sky.
دیدگاه
١١

ما نور چراغ چشمک زن هواپیما را در آسمان شب دیدیم

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I refuse to lend him any more money.
دیدگاه
٨

من از قرض دادن پول بیشتر به او امتناع می کنم

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Depressed, Peter tried to drown himself.
دیدگاه
١٢

به دلیل افسردگی ، پیتر سعی کرد که خودش را غرق کند

تاریخ
٦ سال پیش
متن
It is cruel to drown the cat in the river.
دیدگاه
١٠

غرق کردن گربه در رودخانه یک ظلم است

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The late students were not allowed into the exam room.
دیدگاه
١٥

به دانش آموزانی که تاخیر داشتند، اجازه ورود به اتاق امتحان داده نشد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
tight money
دیدگاه

کمبود پول Tight money, also known as dear money, results from a shortage of money when monetary policy decreases money supply and the amount of money ...

تاریخ
٦ سال پیش
متن
a tight schedule
دیدگاه
١٠

یک برنامه فشرده

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I brought no suitcase on this trip.
دیدگاه
٠

من در این سفر چمدانی نیاوردم

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Why don't you guys come with us?
دیدگاه
١٤

شما بچه ها چرا با ما نمی آیید ؟

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She understands why I get tired and grumpy.
دیدگاه
٠

او میفهمد من چرا خسته و بدخلق هستم

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Mina's always a bit grumpy first thing in the morning.
دیدگاه
١

مینا همیشه اول صبح یه مقدار بدخلق است

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The old man is a grumpy elder.
دیدگاه
٣

مرد مسن، یک پیر ترشرو است

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He wrote a book about his adventures on the Amazon.
دیدگاه
٥٥

او یک کتاب در مورد ماجرا جویی های خود در آمازون نوشت

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I always doodle while I'm talking on the phone.
دیدگاه
٦

من همیشه در حال مکالمه با تلفن، خط خطی می کنم ( با مداد یا خودکار کاغذ جلوی دست را خط خطی کردن )

تاریخ
٦ سال پیش
متن
We need one groomsman for each bridesmaid.
دیدگاه
٠

ما برای هر ساقدوش عروس، به یک ساقدوش داماد نیاز داریم

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Jo asked her sister to be bridesmaid.
دیدگاه
٣

جو از خواهرش خواست که ساقدوش عروس باشد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The sight of the corpse filled them with horror.
دیدگاه
٤٥

با دیدن جسد، تمام وجود آنها را ترس فرا گرفت

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Frozen dinners are convenient when you have little time to cook.
دیدگاه
٦٢

وقتی که شما زمان کمی برای پخت و پز دارید، غذاهای یخ زده مناسب هستند.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Please give me your frank opinion about my short story.
دیدگاه
١٧

لطفا در مورد داستان کوتاه من، نظر بی پرده ( رک ) خود را به من بدهید

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Her roommate has an annoying habit of borrowing her clothes without asking.
دیدگاه
١٢

هم اتاقیش عادت بدی دارد و لباس های او را بدون درخواست قرض میگیرد

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She wants not only to do well; she wants to excel.
دیدگاه
٥

او نمی خواهد که فقط خوب انجامش دهد، می خواهد که برتر باشد

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The Brazilian national team excels at soccer.
دیدگاه
١٠

تیم فوتبال برزیل در فوتبال برتر هستند

تاریخ
٦ سال پیش
متن
She has always resented her sister for leaving her to care for their parents alone.
دیدگاه
١٥

او از خواهرش به خاطر اینکه او را در مراقبت از والدینشان تنها گذاشته است ، همیشه دلخور است.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He molested children and was sent to jail.
دیدگاه
٤

او بچه ها را مورد آزار و اذیت قرار داد و به زندان فرستاده شد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
It was weird that the lights were all on but no one answered the door.
دیدگاه
-١٣

عجیب بود که تمام چراغ ها روشن بودند ولی کسی در را باز نمی کرد.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
If you enrol at a gym that's miles away, you won't be visiting it as often as you should.
دیدگاه
٣

اگر در باشگاه ورزشی که مایل ها از تو دور تر است ثبت نام کنی، نمی توانی آنگونه که باید به آنجا سر بزنی

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He regretted the mistakes he made as a parent.
دیدگاه
٢١

او از اشتباهاتی که به عنوان پدر کرده بود، پشیمان شد

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Her good mood vanished when she saw how much the meal cost.
دیدگاه
٦

خلق خوب او وقتی دید که هزینه غذا چقدر بالاست ، از بین رفت

تاریخ
٦ سال پیش
متن
It is easier to descend than to ascend.
دیدگاه
١٣

نزول کردن ساده تر از صعود کردن است

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Snow is exceptional in this part of California.
دیدگاه
٧

بارش برف در این قسمت از کالیفرنیا عجیب ( شگرف ) است

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Such musical talent as she has is exceptional.
دیدگاه
١

استعداد موسیقی که او دارد، استثنایی است.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Who do you think committed the crime?
دیدگاه
٤

فکر می کنید چه کسی جنایت را انجام داده است ؟

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I'm sure you'll like the product. If, however, you are unsatisfied with it, you may return it for a refund.
دیدگاه
٠

من مطمئن هستم که شما به محصول ما علاقه خواهید داشت، با این وجود، اگر شما از این محصول ناراضی هستید میتوانید آن را مرجوع کرده و پول خود را پس بگیرید.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The youthful ones of our group played tennis while the rest of us watched.
دیدگاه
٤

نفرات جوان گروه ما تنیس بازی کردند در حالیکه بقیه ما نگاه میکردیم.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Cut flowers will eventually wilt.
دیدگاه
٢٣

گل های بریده شده در نهایت پژمرده خواهند شد

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He was finding it increasingly difficult to make decisions.
دیدگاه

او فهمید که تصمیم گیری خیلی سخت است.

تاریخ
٦ سال پیش
متن
His resignation left a vacancy on the board of directors.
دیدگاه
٥

استعفای او یک پست خالی در هیات مدیره ایجاد کرد

تاریخ
٦ سال پیش
متن
The accident was caused by a drunk driver.
دیدگاه
١١

تصادف توسط یک راننده مست ایجاد شده بود

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I need time to consider the matter before making a decision.
دیدگاه
١٥

قبل از گرفتن تصمیم، برای بررسی بیشتر موضوع به زمان نیاز دارم

تاریخ
٦ سال پیش
متن
Have you considered what the rest of us should do?
دیدگاه
٦

آیا به این فکر کرده اید که بقیه ما باید چکار کنند ؟

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I need time to consider the matter before making a decision.
دیدگاه
٥٨

من قبل از تصمیم گیری نیاز دارم که در خصوص این موضوع بیشتر فکر کنم .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
I don't think they even considered her for the position because of her lack experience.
دیدگاه
٦

من فکر نمیکنم که آنها حتی او را برای این منصب بررسی کنند چون که او کمبود تجربه دارد .

تاریخ
٦ سال پیش
متن
He spent the weekend chewing over the problem.
دیدگاه
١

او آخر هفته را با اندیشیدن به مشکل طی کرد .