ترجمههای محمد م (١٣٢)
او فضول است و من سوالات او را مداخله آمیز حس کردم .
بخاطر اینکه مجبورم در مراسم عروسی صحبت کنم ( سخنرانی کنم ) ، عصبی هستم
خوراک بوقلمون با تمام مخلفات ( شام ویژه مراسم Thanksgiving )
تدریس یکی از معدود شغل هایی بود که در آن زمان برای زنان قابل حصول بود ( یعنی زنان هم می توانستند برای آن شغل تقاضا بدهند ، به زنان داده میشد در ترجمه ...
عامیانه : واقعا میخوای همشو بخوری ؟ رسمی : آیا واقعا قصد داری که همه آن را بخوری ؟
جوانی ( تازگی ) این شراب ، آن را غیر قابل نوشیدن می کنید.
جا به اندازه کافی برای ما نیست ، چه برسه به مهمان !
پلیس معتقد است که ردپای آغشته به خون میتواند به دستگیری قاتل کمک کند.
من شک دارم ( به گمانم ) او بیشتر از چیزی که اعتراف کرده می داند .
همچین شعاری دست و پای ما را می بندد ( اجازه انجام کاری به ما نمیدهد )
درخواست پول از دیگران برای او خیلی اهمیت ندارد ، اگر برای ( به قصد ) خیرات باشد .
وقتی مهمانان وارد شدند ما داشتیم رومیزی را روی میز ناهارخوری پهن میکردیم .
من علاقه ای به دیدن آن فیلم ندارم زیرا من قبلا آن را دیده ام .
نزدیک شدن یک روباه ، جوجه ها را بیدار کرد .
جیمز میتواند کاملا ادای پدرش را درآورد .
تصمیم بگیر که میخواهی چکار کنی . فقط از دیگران تقلید نکن .
بدون عزم قاطع ( قوی ) او نمیتوانسته است که به بالاترین سطح حرفه اش برسد.
از وقتی که او کارش برای بانک را شروع کرد، مجبور است که هر روز کت و شلوار به تن کند .
او می تواند انگلیسی را به صورت روان صحبت کند چون که همیشه در حال تمرین است.
تیغه های پنکه روسری او را تکه تکه کرد .
به آن مرد اعتماد نکن ، او ممکن است تو را فریب دهد.
متوجه شدم که اعتماد به او نابجا بود
بطور اتفاقی ( شانسی ) آنها همزمان با هم در پاریس بودند
هرگز با افراد فاسد همنشین نشوید .
کسی که با گرگ همنشین شود ، زوزه کشیدن را یاد خواهد گرفت .
این رختکن مختص خانم های بزرگسال است . دختران یک رختکن جداگانه دارند .
برای عملی کردن این هدف ، ما باید بر موانع بسیاری غلبه کنیم
سگ با زبانش آب را خورد ( lick up یعنی با زبان آب خوردن مثل سگ و گربه )
او خیلی کلافه است چون که همین الان اخراج شد.
من در رختخواب دراز کشیدم و اجازه دادم که ساس ها مرا گاز بگیرند.
تا زمانی که بچه ها به منزل برسند، او از نگرانی به خود خواهد پیچید ( او ناراحت و نگران خواهد بود )
چون که اون یک پسر بچه آرام ( خونسرد ) است ، او به اندازه برخی از بقیه افراد مورد توجه قرار نمی گیرد.
من قدردان شما خواهم بود اگر به این موضوع جدی ( و مهم ) توجهتان را جلب کنید .
من توجه آنها را با تکان دادن چترم جلب کردم.
اجازه بده صندلی همون گوشه باقی بمونه. اونجا اون خوب به نظر میرسه.
این یک بازی پیچیده است و یاد گیری نحوه بازی کردن آن ، از ما مقداری زمان گرفت.
مادرخوانده اش به قدری خرده گیر بود که راضی کردن او به نظر غیر ممکن می رسید.
این ایده که ممکن است او به خودش صدمه وارد کند، هرگز برایش اتفاق نیفتاد.
او رویای برنده شدن جایزه را تصور کرده بود، اما وقتی واقعا این اتفاق افتاد او شگفت زده شد.
ما فردا در جای همیشگی همدیگر را ملاقات خواهیم کرد.
ما فهمیدیم که او نمرده است چون هنوز نفس می کشید.
او چندین میلیون دلار بعد از مرگ پدرش به ارث برد
آنها بالاخره به جایی که او پول را مخفی میکند پی بردند
هنوز اسم او را نفهمیدی ؟ ( هنوز به اسم او پی نبردی؟ )
رئیس هیئت مدیره مدرسه در مورد مسائل مربوط به بودجه سرسخت است
سربازان سرسخت ( محکم ) به جنگ تحت شرایط مهیب ادامه دادند.
به عنوان یک راه حل برای وقوع تصادفات مکرر در ان قسمت بزرگراه ، حداکثر سرعت مجاز کاهش داده شد.
هیچ علاج ساده ای برای بیکاری زیاد ( آمار بالای بیکاری ) وجود ندارد
حل معما چندین ماه از وقت پلیس را گرفت.
یک خردل خوب و تند ، اشک شما را در خواهد آورد
فکر کردم جلسه داره از هم می پاشه اما تو مثل یک حرفه ای واقعی جلسه رو نجات دادی
بعضی وقت ها چیزهایی باید از هم پاشیده شوند تا راهی برای چیزهای بهتر ایجاد کنند .
این یک کار جالب است و بعلاوه حقوق پرداختی آن نیز واقعاً خوب است
ما باید با لذت همانگونه برخورد کنیم که با عسل برخورد می کنیم، فقط با نوک انگشت آن را لمس کنیم و نه به خاطر زیاده خواهی با تمام دست
من باید اعتراف کنم که آن نقشه ها ذهن مرا مشغول میکند
برخی خانم ها ذهنشان همیشه درگیر ران و شکمشان است
به نظر میرسد موضوعی وجود دارد که ذهن او را مشغول میکند.
ببین! من ماشینمو به تو قرض نمیدم . تماام
من قبلا بهت گفته ام ، ما نمیتوانیم از عهده آن برآییم ، تمام.
مجبور نیستم برای تو دلیل بیاورم ، تمااام .
او بعد از ظهر ها پیانو تمرین میکند ، زمانی که مزاحمت برای کسی ایجاد نشود
من شنیدم که شوهرش با زن همسایه رابطه داره
شما به پوشیدن یک ژاکت سبک در روزهای خنک بهاری ، نیاز خواهی داشت.
ما نور چراغ چشمک زن هواپیما را در آسمان شب دیدیم
من از قرض دادن پول بیشتر به او امتناع می کنم
به دلیل افسردگی ، پیتر سعی کرد که خودش را غرق کند
به دانش آموزانی که تاخیر داشتند، اجازه ورود به اتاق امتحان داده نشد.
کمبود پول Tight money, also known as dear money, results from a shortage of money when monetary policy decreases money supply and the amount of money ...
مینا همیشه اول صبح یه مقدار بدخلق است
او یک کتاب در مورد ماجرا جویی های خود در آمازون نوشت
من همیشه در حال مکالمه با تلفن، خط خطی می کنم ( با مداد یا خودکار کاغذ جلوی دست را خط خطی کردن )
ما برای هر ساقدوش عروس، به یک ساقدوش داماد نیاز داریم
جو از خواهرش خواست که ساقدوش عروس باشد.
با دیدن جسد، تمام وجود آنها را ترس فرا گرفت
وقتی که شما زمان کمی برای پخت و پز دارید، غذاهای یخ زده مناسب هستند.
لطفا در مورد داستان کوتاه من، نظر بی پرده ( رک ) خود را به من بدهید
هم اتاقیش عادت بدی دارد و لباس های او را بدون درخواست قرض میگیرد
او نمی خواهد که فقط خوب انجامش دهد، می خواهد که برتر باشد
تیم فوتبال برزیل در فوتبال برتر هستند
او از خواهرش به خاطر اینکه او را در مراقبت از والدینشان تنها گذاشته است ، همیشه دلخور است.
او بچه ها را مورد آزار و اذیت قرار داد و به زندان فرستاده شد.
عجیب بود که تمام چراغ ها روشن بودند ولی کسی در را باز نمی کرد.
اگر در باشگاه ورزشی که مایل ها از تو دور تر است ثبت نام کنی، نمی توانی آنگونه که باید به آنجا سر بزنی
او از اشتباهاتی که به عنوان پدر کرده بود، پشیمان شد
خلق خوب او وقتی دید که هزینه غذا چقدر بالاست ، از بین رفت
بارش برف در این قسمت از کالیفرنیا عجیب ( شگرف ) است
استعداد موسیقی که او دارد، استثنایی است.
فکر می کنید چه کسی جنایت را انجام داده است ؟
من مطمئن هستم که شما به محصول ما علاقه خواهید داشت، با این وجود، اگر شما از این محصول ناراضی هستید میتوانید آن را مرجوع کرده و پول خود را پس بگیرید.
نفرات جوان گروه ما تنیس بازی کردند در حالیکه بقیه ما نگاه میکردیم.
گل های بریده شده در نهایت پژمرده خواهند شد
او فهمید که تصمیم گیری خیلی سخت است.
استعفای او یک پست خالی در هیات مدیره ایجاد کرد
تصادف توسط یک راننده مست ایجاد شده بود
قبل از گرفتن تصمیم، برای بررسی بیشتر موضوع به زمان نیاز دارم
آیا به این فکر کرده اید که بقیه ما باید چکار کنند ؟
من قبل از تصمیم گیری نیاز دارم که در خصوص این موضوع بیشتر فکر کنم .
من فکر نمیکنم که آنها حتی او را برای این منصب بررسی کنند چون که او کمبود تجربه دارد .
او آخر هفته را با اندیشیدن به مشکل طی کرد .