happenstance

/ˈhæpənˌstæns//ˈhæpənˌstæns/

معنی: اتفاق، روی داد شانسی، وقایع اتفاقی
معانی دیگر: تصادف، شانس، بخت، (عامیانه)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: accident or chance.
مشابه: accident, fortune, haphazard, luck

جمله های نمونه

1. By happenstance they were both in Paris at the same time.
[ترجمه محمد م] بطور اتفاقی ( شانسی ) آنها همزمان با هم در پاریس بودند
|
[ترجمه گوگل]اتفاقاً هر دو در یک زمان در پاریس بودند
[ترجمه ترگمان]بر حسب تصادف هر دو در پاریس بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I found this delightful hotel by happenstance.
[ترجمه گوگل]من به طور اتفاقی این هتل لذت بخش را پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]این هتل قشنگ را تصادفا پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I came to live at the farm by happenstance.
[ترجمه گوگل]من به طور اتفاقی آمدم در مزرعه زندگی کنم
[ترجمه ترگمان]من اومدم که یه اتفاقی تو مزرعه زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And they both landed by happenstance rather than design in the Motor City.
[ترجمه گوگل]و هر دو بر حسب اتفاق به جای طراحی در شهر موتور فرود آمدند
[ترجمه ترگمان]و هر دو به جای طراحی در شهر حرکتی توسط happenstance پیاده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No, happenstance will never make for beauty.
[ترجمه گوگل]نه، اتفاق هرگز زیبایی را به همراه نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]نه، این حوادث هرگز برای زیبایی ساخته نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By happenstance, and a fair amount of reaching out by Lindsey, we started playing together and it was great.
[ترجمه گوگل]به طور اتفاقی، و مقدار زیادی تماس توسط لیندزی، ما شروع به بازی با هم کردیم و عالی بود
[ترجمه ترگمان]بر حسب تصادف و یک مقدار زیادی از لیندسی ما شروع به بازی کردن با هم کردیم و خیلی هم عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In this happenstance, faithful friend Lobo, these white ladies would pay anything for milk.
[ترجمه گوگل]در این صورت، دوست وفادار لوبو، این خانم های سفیدپوست هر چیزی برای شیر پرداخت می کنند
[ترجمه ترگمان]در این حادثه، دوست باوفا ری ورز، این بانوان سفید هر چیزی را برای شیر می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Who knows what such a happenstance might have called forth from my unpredictable nature?
[ترجمه گوگل]چه کسی می داند که چنین اتفاقی ممکن است از طبیعت غیرقابل پیش بینی من ناشی شود؟
[ترجمه ترگمان]کیست که بداند چنین اتفاقی ممکن است از طبیعت غیرقابل پیش بینی من بیرون بکشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dunning and Sasbach, two inconspicuous villages which happenstance has made part of my experience.
[ترجمه گوگل]دانینگ و ساسباخ، دو روستای نامحسوس که اتفاقاً بخشی از تجربه من شده است
[ترجمه ترگمان]Dunning و Sasbach، دو روستای ناپیدا که happenstance بخشی از تجربه من را تشکیل داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Through either grace or happenstance, the architecture of the 140-year-old building embodies the spirit of the contemporary parish.
[ترجمه گوگل]معماری این ساختمان 140 ساله از طریق لطف یا اتفاق، روح محله معاصر را تجسم می بخشد
[ترجمه ترگمان]معماری ساختمان ۱۴۰ ساله از طریق لطف و زیبایی، روح بخش معاصر را مجسم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They have, through happenstance, and the nature of urban life that crunches lives and experiences together, simply become entangled.
[ترجمه گوگل]آنها از طریق اتفاق و ماهیت زندگی شهری که زندگی ها و تجربیات را با هم در هم می شکند، به سادگی در هم پیچیده شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها، از طریق happenstance، و طبیعت زندگی شهری که crunches و تجارب یکدیگر را رها می کنند، به سادگی گرفتار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pure happenstance and luck had much to do with life and death on both sides.
[ترجمه گوگل]اتفاق ناب و شانس با مرگ و زندگی هر دو طرف ارتباط زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]خوش شانسی و خوش شانسی محض، در هر دو طرف با زندگی و مرگ سازگار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our marriage was a personal happenstance, but its possibility was dictated by historical conditions: it happened after a turn in Sino-American relations.
[ترجمه گوگل]ازدواج ما یک اتفاق شخصی بود، اما امکان آن توسط شرایط تاریخی دیکته شده بود: این ازدواج پس از چرخشی در روابط چین و آمریکا اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان]ازدواج ما یک happenstance شخصی بود، اما امکان آن توسط شرایط تاریخی دیکته شده بود: این اتفاق پس از تغییر در روابط چین و آمریکا رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Women who take advantage of happenstance have competence, self-confidence, and the ability to take risks. They also have a strong support system.
[ترجمه گوگل]زنانی که از اتفاقات سوء استفاده می کنند، شایستگی، اعتماد به نفس و توانایی ریسک کردن دارند آنها همچنین یک سیستم پشتیبانی قوی دارند
[ترجمه ترگمان]زنانی که از happenstance استفاده می کنند صلاحیت، اعتماد به نفس و توانایی ریسک پذیری دارند آن ها همچنین یک سیستم حمایتی قوی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتفاق (اسم)
accident, event, case, happening, occurrence, fluke, accidentalism, unison, hazard, confederation, fortuity, confederacy, federation, happenstance, joinder

رویداد شانسی (اسم)
happenstance

وقایع اتفاقی (اسم)
happenstance

انگلیسی به انگلیسی

• chance occurrence

پیشنهاد کاربران

بپرس