پیشنهادهای تقی قیصری (٥٩٥)
چوب برچین ( ابزار دسته داری شبیه �انبرِ خارجمع کن� که سر دیگر آن آهن رباست و می توان با آن اشیای فرومغناطیسی را از روی زمین برچید )
۱ - غلات، ۲ - محصولات کشاورزی، ۳ - تجمع، انباشت ( انسان، اشیا )
[داده پردازی] تبادل داده، سیگنال گیری گرفتن داده از ( فایل کامپیوتری، دیتابیس، حافظه یا انباره، یا پایانه ی نوعی وسیله ی الکترونیکی ) فرستادن سیگنال ...
فریبنده
اقدام به حل مسأله
رو کردن By stating the problem in these exact terms helps engineers come up with solutions اگر مسأله را به چنین زبان دقیقی بیان کنید، به مهندسان کمک ...
[پسوند]. . . شکن safe cracker متخصص باز کردن قفل ( گاوصندوق و . . . ) ، دزد حرفه ای nut cracker فندق شکن password cracker پس وردشکن
راه ندادن به The solution had saved them at least � 300, 000 and had been eluding them for many months با این جواب که ماه ها بود راهی به حل شدن نمی ...
پیونددار two apparently dependent or linked features دو ویژه گیِ وابسته یا پیونددار
پذیرا شدن ( جبهه نگرفتن در برابر چیزی )
جالب، چشم نواز
ترکیده گی، سوراخ شدن ( لوله ) [بر اثر فشار یا خورده گی] breach pipe
به بار آمدن، حاصل شدن Some great changes in the world have come about by some small and apparently fairly insignificant inventions
جمع وجور، جمع شو . Many devices we would like to be there and big when in use and as small or unobtrusive as possible when not in use
[خطاب مؤدبانه] به خدمت رسیدن I've come about the damp. برای رفع چکه ی بام خدمت رسیده ام.
حوصله بر، انتخاب دشوار ( از نظر ذهنی ) ، نامطمئن . For some it is daunting to start to use a tool like 9 - Boxes برای بعضی ها استفاده از جعبه ی ابزار ...
خش دار، خش خورده، خراش دار، مخطّط scratched paint رنگ خش دار
۱ - خارج از رده؛ محصولی که قادر به برآورده کردن استانداردهای فنی یا سلیقه ی روز مشتریان نباشد. ۲ - مدل پایین؛ محصولی که گونه هایی با امکانات بیش تر ...
ابلهانه، احمقانه، مزخرف no matter how bad, good, trivial, wacky or impractical
خام دستی، خام کاری Solutioneering is the term used to describe the act of working up a solution prior to really understanding the problem that soluti ...
تعمیر، درست کردن، ترمیم کردن، روبه راه کردن، مرتب کردن
اقتباس، گرفتن ( ایده ی جدید ) "hook on new ideas"
توجیه This shows how we can get more solution ideas by combining our brain power and knowledge – a good argument for brainstorming.
انکشاف
حدس ورزی ( نوعی روش مسأله گشایی )
به منصه ی ظهور رسیدن، به عرصه رسیدن، پوست انداختن، رو آمدن
فی البداهه ایجاد کردن، فی البداهه پدید آوردن، گربه شور کردن
۱ - تجسس ۲ - پی جویی ۳ - ارزیابی دوره ای
حقیقت پوشی وارونه نمایی تیره گری ( به عکس روشن گری )
معلومات ( مسأله )
دیوان کل محاسبات ( امریکا )
داغان شده
برای خودش، متناسب با وضع خودش،
نشریه ی فکاهی
هزینه ی عوامل تولید
با ذهنیت کارتلی، با ذهنیت انحصارگری
روح رفاقت، روحیه ی تیمی
گروه هم اندیشی
محضِ خاطرِ
عقیم کردن، خارج کردن رَحِم
عقیم کردن، اخته کردن
مشارکت انتفاعی
reward
قابل تسهیم ( به صورت سهام شرکتی )
[کسب وکار] همتایابی؛ جوریابی،