پیشنهادهای تقی قیصری (٥٧٧)
[مهندسی مکانیک] هرز شدن پیچ به دلیل کنده شدن رزوه ها بر اثر وارد کردن گشتاور پیچشی ( و بار محوری ) بیش از حد remove the thread of screws
[حساب داری] بیش برداشت؛ امکان برداشت از حساب بیش از موجودی به دلیل اعتبار ناشی از عمل کرد خوب حساب بانکی. این برداشت ها در گروه دیون کوتاه مدت ( shor ...
[مهندسی مکانیک] خواب؛ جهت غالبِ قرارگیریِ شیارهای زبریِ سطحی
[فعل] ۱ - همبسته کردن، ایجاد رابطه ی متقابل، ۲ - همبسته شدن، یافتنِ رابطه ی متقابل [اسم][ریاضی] همبسته؛ یکی از دو یا چند متغیر وابسته یا مکمل
به نظر می رسد آوانویسی فارسی آقای �متین دهقان زاده� درست نیست: هم در تلفظ امریکایی و هم بریتانیایی �ch� به صورت �چ� تلفظ می شود و نه �ش�. در آوانویسی ...
آبِ کم عمق؛ قسمت کم عمق دریا یا رودخانه
زبان هم چسبی که نوعی از زبان های پیوندی یا التصاقی هستند که بن واژه در اول قرار گرفته و بقیه ی اجزای واژه به صورت پس وند به آن علاوه می شوند مانند زب ...
Medium octavo اندازه ی کتاب در ابعاد ۱۶/۵ در ۲۳/۵ سانتی متر
[کنترل کیفی] کاهش درجه؛ مثلاً کاهش از محصول درجه ۱ ( کاملاً منطبق ) به محصول درجه ۲ به دلیل وجود عدم انطباق جزئی. مثلاً کاشی درجه ۱ به کاشی درجه ۲ تب ...
۱ - [اسم] دنیا؛ جهان؛ گیتی؛ سپهر؛ کیهان [صفت] جهانی؛ جهان شمول ۲ - حیطه؛ حوزه ۳ - نوع بشر؛ نژاد انسان؛ انسانیت؛ مردم؛ مردمان؛ توده ی مردم؛ عوام الناس ...
[مهندسی مکانیک] قِید؛ مکانیزم یا قطعه ای که حرکت ( درجات آزادی خطی یا دورانی ) قطعه ی دیگری را محدود کند
[مهندسی مکانیک، مهندسی الکترونیک] سوراخ راه به در؛ سوراخِ باز؛ سوراخی که از هر دو قاعده باز است.
[کنترل کیفی] اسقاط؛ نامنطق بودن قطعه با مشخصات؛ نامنطبق بودن قطعه با الزامات کارکردی؛ کنار گذاشتن قطعه به دلیل انطباق نداشتن با الزامات تعیین شده در ...
تعیین صفت؛ تعیین مشخصه؛ توصیف یا ارائه ی معیارهای تحقق
استمپینگ [واژه ی فارسی پیش نهاد نشده است و همین اصطلاح در صنعت رایج است] قطعات پرسی ( برشِ خورده ی پرِسی ) از ورق نازک
قلم قولادی؛ وسیله ای نوک تیز برای نوشتن، ترسیم، و حکاکی [اکوستیک] سوزن؛ لماسه ی دقیق در گرامافون [مهندسی مکانیک] سوزن، لماسه؛ قطعه ای در دستگاه های ...
[مهندسی مکانیک] خودمرکز؛ خودنظام؛مکانیزمی مانند سه نظام که با یک فرمان همه ی فک های آن با حرکت به سمت مرکز یا دور شدن از آن قادر به گرفتن قطعات و چرخ ...
[هندسه] پیچ وار؛ سطح مارپیچی؛ سطح حاصل از دوران کمان یا خط راستی که هم زمان با دوران حول محور ثابتی در امتداد آن محور حرکت می کند ضمن این که نسبت سرع ...
خانم لیلا دهقان: آقای عجمنده از نظر زبان شناسی به طور روش مندی نظر می دهند، هرچند من در حال حاضر از پیش نهادهای ایشان پیروی نمی کنم. بسیاری از نظرهای ...
[پزشکی] تلوتلو خوردن؛ حرکت نامتعادل به چپ و راست یا جلو و عقب [عموماً در مورد حرکت انسان یا حیوان یا روبوت اطلاق می شود] [مکانیک] لنگ زدن؛ حرکت نامتع ...
[نقشه کشی] خط راهنما؛ پیکان راهنما؛ خطی با پیکانی در یک انتها برای اشاره به پارامتر یا ویژه گی در نقشه ی صنعتی ( شکل زیر )
- عنوان؛ تیتر؛ سرخط ( مقاله، گزارش، کتاب ) - شناسه ( مثلاً استفاده از شناسه ی جنسیت مانند Mr، Ms، یا شناسه ی منصب مانند تیمسار، مدیرکل، و مانند آنه ...
[ ( Clause ) Most Favoured Nation] اصل دولت های کاملة الوداد؛ ماده ای در کنوانسیون بین المللی گمرک به معنی اِعمال تعرفه ی گمرکی یک سان به همه ی طرف ه ...
عوارض جبرانی گمرکی؛ طبق قوانین سازمان بین المللی تجارت ( WTO ) کشورها حق اعمال سوبسید به محصولات صادراتی خود را ندارند. اگر کشور وارد کننده ای متوجه ...
Diesel fuel: نوعی سوخت ئیدروکربنی حاصل از پالایش نفت خام یا سنتز شده از موادی مانند گاز طبیعی، بیوگاز، زغال سنگ، وغیره بر پایه ی �ستان� با مشخصات زیر ...
خودریخت؛ کانی هایی که شکل بلوری خود را در بافت سنگ حفظ می کنند Automorph
[زمین شناسی] خودشکلی؛ خودریختی؛ اتومورفی؛ وضعی حفظ شکل بلور در داخل بافت سنگ
alteration [زمین شناسی] تغییرات شیمیایی یا بلوری در سنگ ها یا رسوبات
[زمین شناسی] پهنه ی جوش خورده؛ قطعات بزرگ سنگ های درشت و بزرگ که در جریان گدازه به بیرون پرتاب شده اند.
geographical features هرگونه برآمدگی یا فرورفتگی در جهت قائم ( کوه/دره ) یا در جهت افقی ( غار/دماغه ) و سایر عناصری مانند رود، دریاچه و مانند آنها مق ...
[علوم زمین] عارضه ی زمینی؛ عارضه ی زمین شناسی؛ عارضه ی زمین شناختی؛ پستی و بلندی های سطح زمین مانند کوه، دره، دریاچه، رودخانه
[فیزیک] پویایی شناسی؛ دینامیک؛ علم پویایی شناسی ( �اس� آخر نشانه ی جمع نیست بلکه معرفِ رشته ی علمی است )
[ریاضیات][فعل] برازش؛ برازاندن؛ یافتن بهترین تابع ریاضی از طریق روش های تحلیلی که بتواند خصلت مجموعه ای از داده ها را بیان کند. curve fitting: برازا ...
تک تک؛ تک به تک
[مهندسی مکانیک] تیغه؛ پره؛ بالَک؛ زائده یا برجسته گیِ باریکِ ثابت روی بدنه ی اصلی، مانند تیغه های ثابت روی الکتروموتور یا سرسیلندر یا تنه ی موتور درو ...
[ریاضیات] ۱ - هندسه؛ علم هندسه؛ ریاضیات محض نقاط، خطوط، منحنی ها، و سطوح؛ ۲ - عنصر هندسی؛ شکل هندسی؛ فرم هندسی؛ شکل سه بعدی و راستای چیزی
تصویر زیر مربوط به شرح معنی های واژه ی Scale است که در پست قبلی بارگذاری نشده بود
[فیزیک] ۱ - ترازو؛ ۲ - مقیاس؛ درجه بندی؛ درجه بندی روی دستگاه های اندازه گیری مانند خط کش و کولیس [فعل] ۱ - وزن کردن ( اندازه گیری جِرم ) با ترازو؛ ۲ ...
[مهندسی] ۱ - تنظیم اولیه؛ برنامه دهی اولیه؛ آماده کردن دستگاه مکانیکی یا برقی بر اساس کار معینی که قرار است انجام شود، ازجمله تنظیم فشار، فاصله، دما، ...
[هندسه] تخم مرغی؛ شِبه بیضوی؛ شکلی مدور به صورت دایره ی کشیده ی متقارن یا نامتقارن یا نامنظم
[مهندسی مکانیک] ۱ - گِیج زنی؛ گِیج زدن؛ استفاده از گِیج برای تعیین منطبق یا نامنطبق بودن قطعه؛ اندازه گیریِ دقیق در مقایسه با ( یا با استفاده از ) اب ...
این واژه ها دارای معانی هم پوشان هستند ولی به طور دقیق مترادف هم حساب نمی شوند. در متون عمومی این واژه ها به جای هم به کار برده می شوند اما در متون ت ...
کاربرد نمونه ی معانی زیر را در ادبیات فارسی نیافتم ولی می توان با استفاده از پس وندها، واژه های جدید برای افاده ی مفاهیم جدید ساخت. پیش نهادها: ۱ - خ ...
[متالورژی] ریخت پذیری؛ قابلیت ریخته گری؛ قابلیت قالب گیری موادی مانند فلز مذاب یا دوغاب. قابلیت قالب گیری یا ریخت پذیری ناشی از روانی ماده ی ریختنی و ...
[مهندسی مکانیک] خوش تراش؛ دارای قابلیت تراش؛ دارای قابلیت ماشین کاری با ماشین افزار؛ دارای قابلیت براده برداری
[متالورژی] جوش پذیر؛ دارای قابلیت جوش کاری
[مهندسی مکانیک] قطعه گیر؛ ابزارگیر؛ سه نظام؛ چهارنظام؛ فشنگی ( کولِت ) ؛ ابزار مرکزگیر داخلی یا بیرونی برای گرفتن ابزار یا قطعه در راستای محور ابزار ...
[حقوق] بی نظمی؛ رفتارهای بر هم زننده ی قوانین یا مقررات، یا قواعد عرفی، اخلاقی، و مانند آنها. [عمومی] بی قاعده گی؛ نداشتنِ اصل یا آهنگ تغییر منظم؛ ...
۱ - هم سان؛ یک سان؛ بدون تفاوت؛ در مقایسه ی �دو چیز� ۲ - عیناً همان؛ بی تغییر؛ همان خودش؛ به معنیِ �selfsame� در مقایسه ی وضعیت �یک چیز� در زمان ها ی ...
مراتب؛ ترتیبات؛ شکل، شیوه، یا رویّه ی انجام کار معین