تقی قیصری

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
societal١٧:٥٢ - ١٤٠١/١١/٢٠جامعه گی، جامعه گانی، جامعوی صفت �اجتماعی� ( social ) به رابطه ی بین اعضای جامعه اشاره می کند، اما صفت �جامعه گی� ( societal ) به رابطه ی اعضا با ساخ ... گزارش
0 | 0
recurrent٢٠:٠٨ - ١٤٠١/١١/١٣[علوم اقتصادی] ادواری؛ راجعه recurrent recession: رکود ادواری؛ رکود ادواری و ذاتی نظام سرمایه داری که به دلیل کاهش قدرت خرید تدریجی مصرف کننده ها و و ... گزارش
2 | 0
austerity١٩:٤٠ - ١٤٠١/١١/١٣[علوم اقتصادی] انقباضی؛ سیاست های انقباضی؛ سیاست های مبتنی بر حذف یا کاهش حمایت های اجتماعی ازجمله بازنشسته گی، بیمه های تأمین اجتماعی و حمایت اجتماع ... گزارش
0 | 0
rhetoric١٤:٠٨ - ١٤٠١/١١/١٣در ادبیات سیاسی عموماً به معنی منفی آن به کار می رود: - لفاظی؛ بازی با کلمات؛ ظاهرفریبی؛ رتوریک؛ سوءاستفاده از ظاهر کلمات برای القای معنی باطنی یا ن ... گزارش
0 | 0
insert٢٣:٤٠ - ١٤٠١/١٠/٢٨[متالورژی]هسته؛ اینسرت؛ فلز جامدی که برای مقاصد مختلف مانند تغییرات موضعی انبساط طولی عنصر تقویتی در یک قطعه ی ریخته گی قرار داده می شود. مانند اینسر ... گزارش
2 | 0
scrutinize٢٢:٤١ - ١٤٠١/١٠/١٧[امنیت اطلاعات] پاییدن؛ جمع آوری اطلاعات عینی از طریق پایش مداوم و دقیقگزارش
2 | 0
apprenticeship٢٢:١١ - ١٤٠١/١٠/١٧استادشاگردی؛ روشی آموزشی که در آن نسل جدید ضمن کار به صورت عملی زیر دست یک استاد کار می کند و به تدریج مهارت های لازم را از او فرامی گیرد.گزارش
0 | 0
even١٧:١٤ - ١٤٠١/١٠/١٧به مراتب ( مثلا: even better = به مراتب بهتر ) در حد اعلا، بی نهایت ( مثلا: an even more interesting problem = مسأله ای بی نهایت جالب )گزارش
5 | 0
debris١٦:٤٧ - ١٤٠١/١٠/١٦[مهندسی مکانیک] اضافات؛ پلیسه هایی که بر اثر تراش دقیق از سطح مواد جدا می شود [پزشکی] بافت اضافی؛ بافت مرده؛ بافتی که پس از آسیب ( عموماً با اشیای تی ... گزارش
0 | 0
conditioning١٢:٤٧ - ١٤٠١/١٠/١٦[شیمی] پیش تیمار ( pretreatment ) ؛ آماده سازی؛ آماده کردن قرار دادن نمونه ی آزمون در شرایط محیطی معین از نظر دما، فشار یا تنش، پ هاش، و مانند آن قبل ... گزارش
0 | 0
straightness١١:١٢ - ١٤٠١/١٠/١٦[اندازه شناسی] مستقیم بودن؛ راست بوده گی؛ پارامتر ی در اندازه شناسی ( مهندسی مکانیک، طراحی صنعتی، وغیره ) در �اندازه گذاری و تولرانس گذاری هندسی� ( g ... گزارش
0 | 0
condition٠٢:٥١ - ١٤٠١/١٠/١٦[شیمی][فعل to condition] آماده سازی، آماده کردن قرار دادن نمونه ی آزمون در شرایط محیطی معین از نظر دما، فشار یا تنش، پ هاش، و مانند آن قبل از اعمال ب ... گزارش
7 | 0
forward٠٢:٢٩ - ١٤٠١/١٠/١٦آینده نگر؛ [مثال: forward planning به معنی برنامه ریزی آینده نگرانه]گزارش
0 | 0
loose١١:٤٤ - ١٤٠١/١٠/٠٨[بسته بندی] واریخته؛ پخش و پلا؛ غیرمنسجم؛ واریزه؛ عموماً به مواد پودری جامد که به صورت کلوخ نیستند و هنگام ریختن روی سطح کُپه می شوند اطلاق می شود.گزارش
2 | 0
resilience٢٠:٢٤ - ١٤٠١/١٠/٠٥[مهندسی مکانیک] برجهنده گی؛ جهمندی؛ کش سانی؛ الاستیسیته؛ ویژه گی فنریت و قابلیت بازگشت به شرایط اولیه ی ماده ناشی از چقرمگی آن پس از اعمال و برداشتن ... گزارش
2 | 0
lean٠٩:١٤ - ١٤٠١/١٠/٠١[مهندسی صنایع] ناب؛ lean manufacturing = تولید ناب، تولید به روش ناب؛ روش شناسی تولید مبتنی بر کاهش ضایعات و افزایش بهره وریگزارش
0 | 0
limiter١٨:١٣ - ١٤٠١/٠٩/٢٦[برق، قدرت]محدودگر؛ تثبیت کننده ی ولتاژ؛ مداری در ژنراتورهای برق برای کنترل تغییرات خروجی [الکترونیک] محدودگر؛ مداری که اجازه ی ورود سیگنالی با دامنه ... گزارش
0 | 0
peaker١٢:١٠ - ١٤٠١/٠٩/٢٦کمک پیک؛ نیروگاه هایی که در زمان پیک به مدار شبکه آورده می شوند peaker; peaking power plantگزارش
0 | 0
step in rights٠٩:١٩ - ١٤٠١/٠٨/٢٨[حقوق] حقوق جای گزینی طرف قرارداد؛ حقوقی که به طرفی تعلق می گیرد تا به جای پیمانکار یا طرف خلع ید شده وارد قراردادی در حال اجرا شود.گزارش
0 | 0
call on٢٣:٥٦ - ١٤٠١/٠٨/٢٧[حقوق] به اجرا گذاشتن؛ استفاده از؛ مثال: Call on performance bond به اجرا گذاشتن ضمانت نامه ی حسن انجام کارگزارش
2 | 0
remove٠٠:١٢ - ١٤٠١/٠٨/٢٧[عمران] برچیدن؛ قلع وقمع در مدیریت پروژه، خراب کردن ( قلع وقمع ) و برچیدنِ مستحدثات ( عموماً ) موقت کارگاه ساخت مانی پیش از تحویل و تحول پروژهگزارش
2 | 0
subject to٠٩:١٥ - ١٤٠١/٠٨/٢٦[حقوق] به موجبِ؛ مثال: Subject to law of labour . . . به موجب قانون کار . . .گزارش
0 | 1
set off٢٣:٣٥ - ١٤٠١/٠٨/٢٥[حقوق] تهاتر دیون؛ اگر بین دو طرف قرارداد دیون پرداختنی متقابل وجود داشته باشد، مابه التفاوت دو دین توسط طرفی که دین بیش تر دارد پرداخت می شود و نیاز ... گزارش
0 | 0
notwithstanding٢٢:٣١ - ١٤٠١/٠٨/٢٢صرف نظر از ، به جز این مورد خاص؛ بدون در نظر گرفتن موردِ خاص مذکور . . .گزارش
2 | 0
warranties٢٣:٢٠ - ١٤٠١/٠٨/١٩[حقوق] تعهدات؛ شرایطی که طرفین قرارداد متعهد به انجام آن هستندگزارش
0 | 0
intuitive٠٨:٤٤ - ١٤٠١/٠٨/٠٢احساسی؛ استنباطی؛ سهل انگارانه؛ برداشت آنی؛ مبتنی بر داوری آنی ذهنی؛ [در مقابل استنباط مبتنی بر تعمق یا تعقل]گزارش
2 | 0
externality٢٠:٤٦ - ١٤٠١/٠٧/٢٨[علم سیستم ها] برون فرآیندی؛ برون سیستمی؛ برون سویی [اقتصاد] پی آمد بیرونی؛ هزینه یا فایده ی فعالیتی اقتصادی که مستقیماً پی آمدی درون سازمانی ندارد و ... گزارش
2 | 0
narrative١٠:٤٩ - ١٤٠١/٠٧/٢٧[علوم سیاسی] قرائت؛ بیان؛ برداشت؛ political narrative: قرائت سیاسی؛ تفسیر یا بیان موضع سیاسی ( ظاهری یا واقعی )گزارش
5 | 0
credible٠١:٣٠ - ١٤٠١/٠٧/٢١معتبر؛ مطمئن؛ موثق؛ قابل اتکا؛ قابل اطمینان؛ عقلایی؛ منطقی [علوم سیاسی، علوم اجتماعی] جدی؛ واقعی؛ شدنی؛ مثال: a credible threat: تهدیدی جدیگزارش
2 | 0
inclusive٠١:١٩ - ١٤٠١/٠٧/٢١[علوم اجتماعی] همه پذیر؛ کثرت پذیر؛ اندیشه یا کنشی که مشارکت طیف های مختلف را بپذیرد و به آنها میدان دهد.گزارش
14 | 0
boom١٨:٥٣ - ١٤٠١/٠٧/٢٠[اقتصاد] خیز؛ ترقی؛ شدت گرفتن؛ افزایش سریع و ناگهانی؛ مثال: commodity price boom = خیز قیمت کالاها، افزایش ناگهانی قیمت کالاها [مهندسی] بازو؛ بازوی ... گزارش
0 | 0
overview١٢:٣٢ - ١٤٠١/٠٧/١٩[روش تحقیق] کلی نگری؛ پرداختن به جنبه های کلی پدیده و احتراز از طرح یا جست وجوی جزئیات آنگزارش
2 | 0
entrant٠٩:١٢ - ١٤٠١/٠٦/٢٥[علوم اجتماعی] نوآمده؛ تازه به میدان آمده؛ مانند گروه اجتماعی که تازه به سن رأی دادن رسیده باشدگزارش
5 | 0
effectively١٤:١٥ - ١٤٠١/٠٦/٢٤به طور اثربخش؛ به طور نتیجه بخش؛ به طوری که منجر به نتیجه شود ( آقای امیر کیانی: اثربخشی با بازدهی تفاوت دارد. اثربخشی یعنی درجه ی رسیدن به هدف، باز ... گزارش
9 | 1
approach٠٨:٢٠ - ١٤٠١/٠٦/٢٤[فعل] ۱ - نزدیک شدن ( به مقصد ) ؛ هرچه نزدیک تر شدن ( از نظر زمانی یا مکانی ) ؛ ۲ - روی کردن به شناخت، برداشتن گام های اولیه برای شناخت چیزی یا پدیده ... گزارش
0 | 0
consensual٠٩:١٨ - ١٤٠١/٠٦/٢٣۱ - توافقی، بر اساس توافق طرفین؛ اجماعی، طبق توافق همه ی طرف ها ۲ - هم دل؛ هم سو؛ هم نظر [در مقابل قطبیده یا polarized] در علوم سیاسی به هم نظر بودن ... گزارش
2 | 0
فهرست جمله های ترجمه شده
come about١٠:١٥ - ١٣٩٩/٠٩/١٩
• Is it OK with you if I come about six?
اگر برای تان مساعد است ساعت ۶ خدمت تان برسم.7 | 0
spotting١٣:١٨ - ١٣٩٨/١٠/٢١
• A car ran past, spotting my coat with mud.
ماشینی از کنار من رد شد و به روی کتم گِل پاشید.7 | 1