پیشنهادهای تقی قیصری (٦٠٠)
alteration [زمین شناسی] تغییرات شیمیایی یا بلوری در سنگ ها یا رسوبات
[زمین شناسی] پهنه ی جوش خورده؛ قطعات بزرگ سنگ های درشت و بزرگ که در جریان گدازه به بیرون پرتاب شده اند.
geographical features هرگونه برآمدگی یا فرورفتگی در جهت قائم ( کوه/دره ) یا در جهت افقی ( غار/دماغه ) و سایر عناصری مانند رود، دریاچه و مانند آنها مق ...
[علوم زمین] عارضه ی زمینی؛ عارضه ی زمین شناسی؛ عارضه ی زمین شناختی؛ پستی و بلندی های سطح زمین مانند کوه، دره، دریاچه، رودخانه
[فیزیک] پویایی شناسی؛ دینامیک؛ علم پویایی شناسی ( �اس� آخر نشانه ی جمع نیست بلکه معرفِ رشته ی علمی است )
[ریاضیات][فعل] برازش؛ برازاندن؛ یافتن بهترین تابع ریاضی از طریق روش های تحلیلی که بتواند خصلت مجموعه ای از داده ها را بیان کند. curve fitting: برازا ...
تک تک؛ تک به تک
[مهندسی مکانیک] تیغه؛ پره؛ بالَک؛ زائده یا برجسته گیِ باریکِ ثابت روی بدنه ی اصلی، مانند تیغه های ثابت روی الکتروموتور یا سرسیلندر یا تنه ی موتور درو ...
[ریاضیات] ۱ - هندسه؛ علم هندسه؛ ریاضیات محض نقاط، خطوط، منحنی ها، و سطوح؛ ۲ - عنصر هندسی؛ شکل هندسی؛ فرم هندسی؛ شکل سه بعدی و راستای چیزی
تصویر زیر مربوط به شرح معنی های واژه ی Scale است که در پست قبلی بارگذاری نشده بود
[فیزیک] ۱ - ترازو؛ ۲ - مقیاس؛ درجه بندی؛ درجه بندی روی دستگاه های اندازه گیری مانند خط کش و کولیس [فعل] ۱ - وزن کردن ( اندازه گیری جِرم ) با ترازو؛ ۲ ...
[مهندسی] ۱ - تنظیم اولیه؛ برنامه دهی اولیه؛ آماده کردن دستگاه مکانیکی یا برقی بر اساس کار معینی که قرار است انجام شود، ازجمله تنظیم فشار، فاصله، دما، ...
[هندسه] تخم مرغی؛ شِبه بیضوی؛ شکلی مدور به صورت دایره ی کشیده ی متقارن یا نامتقارن یا نامنظم
[مهندسی مکانیک] ۱ - گِیج زنی؛ گِیج زدن؛ استفاده از گِیج برای تعیین منطبق یا نامنطبق بودن قطعه؛ اندازه گیریِ دقیق در مقایسه با ( یا با استفاده از ) اب ...
این واژه ها دارای معانی هم پوشان هستند ولی به طور دقیق مترادف هم حساب نمی شوند. در متون عمومی این واژه ها به جای هم به کار برده می شوند اما در متون ت ...
کاربرد نمونه ی معانی زیر را در ادبیات فارسی نیافتم ولی می توان با استفاده از پس وندها، واژه های جدید برای افاده ی مفاهیم جدید ساخت. پیش نهادها: ۱ - خ ...
[متالورژی] ریخت پذیری؛ قابلیت ریخته گری؛ قابلیت قالب گیری موادی مانند فلز مذاب یا دوغاب. قابلیت قالب گیری یا ریخت پذیری ناشی از روانی ماده ی ریختنی و ...
[مهندسی مکانیک] خوش تراش؛ دارای قابلیت تراش؛ دارای قابلیت ماشین کاری با ماشین افزار؛ دارای قابلیت براده برداری
[متالورژی] جوش پذیر؛ دارای قابلیت جوش کاری
[مهندسی مکانیک] قطعه گیر؛ ابزارگیر؛ سه نظام؛ چهارنظام؛ فشنگی ( کولِت ) ؛ ابزار مرکزگیر داخلی یا بیرونی برای گرفتن ابزار یا قطعه در راستای محور ابزار ...
[حقوق] بی نظمی؛ رفتارهای بر هم زننده ی قوانین یا مقررات، یا قواعد عرفی، اخلاقی، و مانند آنها. [عمومی] بی قاعده گی؛ نداشتنِ اصل یا آهنگ تغییر منظم؛ ...
۱ - هم سان؛ یک سان؛ بدون تفاوت؛ در مقایسه ی �دو چیز� ۲ - عیناً همان؛ بی تغییر؛ همان خودش؛ به معنیِ �selfsame� در مقایسه ی وضعیت �یک چیز� در زمان ها ی ...
مراتب؛ ترتیبات؛ شکل، شیوه، یا رویّه ی انجام کار معین
آًقای محمد مهدی فولادی: بلوک �به معنای چهار راه� نیست بل که همان طور که در شرح واژه نوشته اید، مجموعه ی ساخت مان های محصور در بین چهار ( four هم به ا ...
[مهندسی] صحت کارکرد؛ حالتی که در آن مجموعه ی ساخته ( ویا مونتاژ ) شده کار خود را طبق آن چه در طراحی در نظر گرفته شده است، به طور قابل قبولی انجام می ...
۱ - به معنی میخ پرچ نیست ۲ - رول پلاگ هم نیست در فارسی هم �داول پین� رایج است. نوعی پین ( عموماً فولادی ) سخت کاری شده، سنگ زده و پولیش خورده با قطر ...
[هندسه، نقشه کشی، مهندسی مکانیک] اسپاین؛ منحنی سینوسی نامنظم؛ نوعی منحنی شبیه ستون فقرات که شبیه منحنی سینوسی نامنظم است ( شکل ۱ ) . [مهندسی عمران] ...
[ریاضیات] هموارسازی؛ حذف دندانه ها یا نوسانات شدید منحنی با استفاده از تابع یا تکنیک معین [داده پردازی] هموارسازی؛ نوعی تکنیک داده پردازی برای حذف نو ...
شماره گذاری مجدد؛ تخصیص شماره های جدید به مطالب در متن
[فیزیک مکانیک] سفتی؛ معیار مقاومت جسم در برابر تغییر شکل بر اثر نیروی خارجی چند اصطلاح دیگر در این حوزه که گاه معنای آنها به اشتباه معادل این واژه د ...
معانیِ دیگر علاوه بر آن چه دوستان گفتند: ( defer to ) : ترجیح دادن؛ برتری دادن؛ وا دادن به؛ واگذار کردن به . . . ( به دلیل توان مندی بالقوه ی بالات ...
[هندسه] لَپ؛ لوب؛ لوبیایی؛ شکلی شبیه لوبیا. شکل گِرد مانندی که از یک شکل طولی بیرون زده باشد. [آناتومی] لَپ؛ لوب؛ بخش هایی از اندام مانند کلیه، کبد، ...
ویژه طرح؛ خاصه طرح؛ طرح یا ترتیباتی نظام مند و بزرگ مقیاس برای رسیدن به هدف یا تحقق ایده ای معین a large - scale systematic plan or arrangement for a ...
[فعل، مصدر] کژفهمی؛ برداشت نادرست [صفت] گم راه کننده؛ مثال: misunderstanding symbol: نماد گم راه کننده؛ نمادی که امکان تعبیرهای مختلف از آن وجود دارد
[مالیه، حساب داری] ۱. پاداش؛ مبلغی که خارج از سود سهام به سهام داران یا کارکنان پرداخت می شود [بیمه] ۱ - جایزه؛ ۲ - پاداش؛ مبلغی که شرکت بیمه به دلیل ...
املای واژه نادرست نوشته شده است. املای درست: closure [فلسفه] قانون بستار؛ اصل بستار؛ یکی از اصول نظریه ی گشتالت که نحوه ی تکمیل اشکال ناقص را توسط ذه ...
[مهندسی مکانیک][فعل] مونتاژ؛ سوار کردن یک قطعه ی محوری در سوراخ قطعه ی مقابل [صفت] مونتاژی؛ مقابل؛ نرماده؛ قطعه یا عنصری از یک قطعه که برای مونتاژ در ...
۱. [محیط زیست] وارهایی؛ دفع؛ دورریزی؛ دور کردن و انبار کردن پس ماندها در محلی ایمن ( یا غیرایمن ) . ۲. [مدیریت اسناد] وارهایی؛ خارج کردن از دُور؛ ...
[حقوق] اصطلاحات عربی در متون حقوقی در ایران بسیار است و استفاده از اِعراب درست، برای خواندن و درست فهمیدن �رأی� یا �حکم� یا �دادنامه� ضروری است. بناب ...
[مهندسی مکانیک] هم سان؛ مثال: Unified National Coarse thread ( UNC ) thread: روزه های هم سان دنده درشت؛ سیستمی از مقاطع، ابعاد، و ویژه گی های هندسی ...
[هندسه، جبر خطی] هم صفحه؛ دو یا چند خط، بردار، یا مؤلفه که در یک �صفحه� قرار داشته باشند. مثال: همه ی اضلاع چندضلعی ها نسبت به هم �هم صفحه� هستند. د ...
[نقشه کشی] نمای متعامد؛ نمای قائم الزاویه ای؛ ترسیم چندنمایی؛ ترسیم جسم سه بعدی با تصویر کردن دو یا چند نمای�دوبعدی� آن بر روی صفحات متعامد دستگاه مخ ...
[نقشه کشی] چندنما؛ قائم الزاویه ای؛ تصویر کردن دو یا چند نمای دوبعدی از جسم سه بعدی روی سه صفحه ی متعامد واقع بر مختصات سه بعدی.
[مهندسی مکانانیک] تولرانس جهت نما؛ تولرانس جهتی؛ انحراف مجاز محور، خط، یا سطح معین از زاویه ی تعیین شده، عمود بودن، یا موازی بودن نسبت به داده ی مرجع ...
[هندسه] پیچیده؛ پیچنده؛ سطحی که حول محوری موازی یکی از لبه هایش پیچ خورده باشد. منظور از �پیچیده� در مفهوم این واژه �complicated� نیست بلکه سطحی است ...
[هندسه] کل سطح؛ گوش تاگوش؛ سرتاسر؛ این اصطلاح در هندسه برای تعریف سطح به کار می رود در برابر �all around� به معنی دورتادور که به محیط شکل ( خط ) اطلا ...
[ادبیات عمومی] ۱ - پیش وند به معنی �ضد�: counter attack = پدآفند؛ ضدحمله؛۲ - ژتون ( برای شمردن امتیاز در بازی ) ؛ ۳ - حاضرجوابی؛ ارائه ی پاسخ آنی به ...
[اندازه شناسی] لنگی؛ خروج از مرکزی؛ run out tolerance: تولرانس لنگی؛ تولرانس خروج از مرکزی؛ رواداریِ لنگی؛ حدود مجاز تغییرات خروج از مرکز مقاطعی از ا ...
[فیزیک] همدوس؛ هم فاز، پرتوهای نور هم فاز بدون واگرایی و پراکنش به ویژه در نور لیزر ۱ - منسجم؛ ویژه گیِ مجموعه ای که اجزای آن نظم و ترتیب متقابلی با ...
۱ - تدوین؛ جمع آوری قواعد، مقررات، شیوه ها و اصول کاری به صورت نظام مند ۲ - مجموعه ی مدون: قواعد، مقررات، شیوه ها و اصول کاری تدوین شده به صورت نظام ...