ancillary

/ˈænsəˌleri//ænˈsɪləri/

معنی: فرعی، تابع، کمک، کمکی، مربوط به کلفت
معانی دیگر: (گیاه شناسی) دولبه (مانند ساقه ی مسطح برخی علف ها) (ancipitous هم می گویند)، دستیار، معین، (اغلب با to) تابع، وابسته، مستخدم بومی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: subordinate or secondary.
مترادف: collateral, subservient, subsidiary
متضاد: fundamental
مشابه: adjunct, auxiliary, incidental, inferior, minor, secondary, subordinate

- My needs are ancillary to those of my family.
[ترجمه مونا] نیاز های من نسبت به نیازهای خانواده ام در اولویت دوم قرار دارد
|
[ترجمه گوگل] نیازهای من کمکی به نیازهای خانواده ام است
[ترجمه ترگمان] نیاز من کمکی به بقیه خانوادم می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The job's pay was ancillary to the satisfaction that he gained from engaging in the work.
[ترجمه گوگل] دستمزد شغل کمکی به رضایتی بود که او از درگیر شدن در کار به دست آورد
[ترجمه ترگمان] دست مزد کار به رضایت شغلی بود که از درگیر شدن در کار به دست اورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: accessory or auxiliary.
مترادف: attendant, subsidiary
مشابه: accessory, additional, auxiliary, contributory, extraneous, extrinsic, supplemental, supplementary, supportive

- The company manufactures cameras and various ancillary products.
[ترجمه گوگل] این شرکت دوربین های عکاسی و محصولات جانبی مختلف را تولید می کند
[ترجمه ترگمان] این شرکت دوربین و محصولات فرعی مختلف را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Ancillary services are available as well, but these are not described here.
[ترجمه گوگل] خدمات جانبی نیز موجود است، اما در اینجا توضیح داده نشده است
[ترجمه ترگمان] خدمات Ancillary نیز در دسترس هستند، اما اینها در اینجا توصیف نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hospital ancillary workers
کارمندان کمکی بیمارستان (باغبان و راننده و غیره در مقایسه با دکترها و پرستاران)

2. The transport corps is ancillary to the infantry.
[ترجمه گوگل]سپاه ترابری کمکی به پیاده نظام است
[ترجمه ترگمان]این سپاه حمل و نقل کمکی به پیاده نظام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Agreement was reached on several ancillary matters.
[ترجمه گوگل]در مورد چند موضوع فرعی توافق حاصل شد
[ترجمه ترگمان]توافق در مورد چندین موضوع فرعی حاصل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Campaigning to change government policy is ancillary to the charity's direct relief work.
[ترجمه گوگل]کمپین برای تغییر خط مشی دولت، کمکی به کمک مستقیم خیریه است
[ترجمه ترگمان]فعالیت های انتخاباتی برای تغییر سیاست دولت به کار امدادرسانی مستقیم سازمان خیریه کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ancillary workers in the health service such as cooks and cleaners are often badly paid.
[ترجمه گوگل]کارگران کمکی در خدمات بهداشتی مانند آشپز و نظافتچی اغلب دستمزد بدی دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]کارگران Ancillary در خدمات بهداشتی مانند آشپزها و cleaners اغلب به شدت پرداخت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The growing tunnels and ancillary equipment can be leased over five years.
[ترجمه گوگل]تونل های در حال رشد و تجهیزات جانبی را می توان در مدت پنج سال اجاره داد
[ترجمه ترگمان]تونل های رو به رشد و تجهیزات فرعی را می توان بیش از پنج سال اجاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The providers of domestic, portering and ward ancillary staff are also subjected to pressure from staff for the peak-holiday periods.
[ترجمه گوگل]ارائه دهندگان کارمندان خانگی، باربری و کمکی بخش نیز تحت فشار کارکنان برای دوره های اوج تعطیلات هستند
[ترجمه ترگمان]ارایه دهندگان خدمات خانگی، portering و بخش فرعی نیز تحت فشار کارکنان برای دوره های اوج تعطیلات قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All of these cuts in the main affect ancillary and nursing staff.
[ترجمه گوگل]همه این کاهش‌ها عمدتاً بر کارکنان کمکی و پرستاری تأثیر می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]تمامی این کاهش های در اصلی ترین تاثیری که کارکنان بخش فرعی و پرستاری را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Film companies also make money in ancillary sales of T-shirts, toys, and so on.
[ترجمه گوگل]شرکت های فیلمسازی از فروش جانبی تی شرت، اسباب بازی و نیز کسب درآمد می کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت های فیلم همچنین در فروش فرعی تی شرت، اسباب بازی و غیره پول می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Emap Partenaires was established to develop ancillary revenues leveraging off our market leading positions.
[ترجمه گوگل]Emap Partenaires برای توسعه درآمدهای جانبی با استفاده از موقعیت‌های پیشرو در بازار تاسیس شد
[ترجمه ترگمان]Emap Partenaires برای توسعه درآمده ای جانبی با استفاده از موقعیت های رهبری بازار ما تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The local authority increase in manpower, particularly ancillary and health workers, could largely be explained by such statutory obligations.
[ترجمه گوگل]افزایش قدرت محلی در نیروی انسانی، به ویژه کارکنان کمکی و بهداشتی، تا حد زیادی با چنین تعهدات قانونی قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]افزایش قدرت محلی در نیروی انسانی، به ویژه کارگران جانبی و بهداشتی، می تواند تا حد زیادی با چنین الزامات قانونی توضیح داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many valuable ancillary features, including the capabilities for annotating by means of notes, bookmarks, and hyperlinks are also provided.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ویژگی های جانبی ارزشمند، از جمله قابلیت حاشیه نویسی با استفاده از یادداشت ها، نشانک ها و لینک ها نیز ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ویژگی های جانبی با ارزش، از جمله توانایی ها برای حاشیه نویسی با استفاده از یادداشت ها، چوب الف ها، و هایپر لینک ها نیز ارایه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But in recognizing the role of one ancillary, we should not overlook others.
[ترجمه گوگل]اما در شناخت نقش یک فرعی، نباید از دیگران غافل شد
[ترجمه ترگمان]اما در تشخیص نقش یک قدرت، ما نباید دیگران را نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Carry the necessary ancillary equipment needed to make your visit to the offshore dive site pleasurable.
[ترجمه گوگل]تجهیزات جانبی لازم برای لذت بخشیدن به بازدید از سایت غواصی دریایی را همراه داشته باشید
[ترجمه ترگمان]تجهیزات جانبی مورد نیاز برای انجام بازدید خود از محل غواصی ساحلی را ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The General Commissioners had erred in law in concluding that the ancillary lighting was plant.
[ترجمه گوگل]کمیساریای عمومی در نتیجه گیری اینکه روشنایی جانبی گیاهی است در قانون اشتباه کرده بودند
[ترجمه ترگمان]کمیسیون عمومی، در خاتمه یافتن اینکه نورپردازی جانبی نیروگاه است، در قانون اشتباه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرعی (صفت)
inferior, by, accessory, accessorial, subsidiary, secondary, ancillary, subordinate, derivative, additional, adjunct, tributary, subaltern, petty, sideway, extrinsic, extraneous

تابع (صفت)
subsidiary, ancillary, subordinate, incident, adjective, adherent, dependent, subservient, amenable, passive, tributary, sequacious, sequent, subordinative

کمک (صفت)
ancillary

کمکی (صفت)
subsidiary, secondary, ancillary, auxiliary

مربوط به کلفت (صفت)
ancillary

تخصصی

[حقوق] تبعی، فرعی، طاری
[ریاضیات] کمکی، دستیار، فرعی
[آمار] فرعی

انگلیسی به انگلیسی

• secondary, subordinate; auxiliary; assistant
something that serves as an aide, item that serves as an auxiliary
ancillary workers in an institution or company are people whose work supports the main work of the institution.

پیشنهاد کاربران

ستون - اصل
Pillars of Religion : اصول دین
Ancillaries of Religion : فروع دین
اصول دین ( ۵تا ) = توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت
فروع دین ( ۱۰تا ) = نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولّی و تبرّی.
کمک، دستیار ،
Something that is subordinate or accessory to something else: a tripod, battery charger, and other camera ancillaries. 2. A person working in a supportive or subordinate role: school ancillaries who look after children who become sick.
جانبی
کمکی
کارگر یدی

بپرس