divisive

/dɪˈvaɪsɪv//dɪˈvaɪsɪv/

معنی: تقسیم کننده، تفرقه انداز
معانی دیگر: جداگر، نفاق افکن، تفرقه انگیز، جداگرانه، منافقانه

جمله های نمونه

1. a divisive force that had paralyzed the society
نیروی منافقی که اجتماع را فلج کرده بود.

2. Abortion has always been a divisive issue.
[ترجمه افشين اميري] سقط جنین همیشه موجب اختلاف نظر است
|
[ترجمه گوگل]سقط جنین همیشه یک موضوع تفرقه انگیز بوده است
[ترجمه ترگمان]Abortion همواره موضوع divisive بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Vietnam war was an extremely divisive issue in the US.
[ترجمه گوگل]جنگ ویتنام یک موضوع بسیار تفرقه انگیز در ایالات متحده بود
[ترجمه ترگمان]جنگ ویتنام یک موضوع بسیار divisive در ایالات متحده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That politician is a divisive influence at meetings.
[ترجمه گوگل]آن سیاستمدار در جلسات نفوذ تفرقه انگیز است
[ترجمه ترگمان]آن سیاست مدار تاثیر divisive در جلسات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The strike was a divisive issue in the community.
[ترجمه گوگل]اعتصاب یک موضوع تفرقه‌انگیز در جامعه بود
[ترجمه ترگمان]اعتصاب یک مساله divisive در جامعه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He believes that unemployment is socially divisive and is leading to the creation of an underclass.
[ترجمه گوگل]او معتقد است که بیکاری از نظر اجتماعی تفرقه افکن است و منجر به ایجاد طبقه فرودست می شود
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که بیکاری از نظر اجتماعی تفرقه انداز است و منجر به ایجاد یک طبقه پایین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The abortion issue is an even more divisive issue between sisters.
[ترجمه گوگل]موضوع سقط جنین حتی یک موضوع اختلاف‌افکن بین خواهران است
[ترجمه ترگمان]مساله سقط جنین حتی مساله divisive بین دوخواهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The more divisive issue was the old question of an election under united Coalition leadership.
[ترجمه گوگل]موضوع تفرقه‌انگیزتر مسئله قدیمی انتخابات تحت رهبری ائتلاف متحد بود
[ترجمه ترگمان]مساله divisive مساله قدیمی انتخابات تحت رهبری ائتلاف متحد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He employed a mediation model that eliminated the divisive win-lose element from arguments and substituted the goal of clarification.
[ترجمه گوگل]او یک مدل میانجی‌گری را به کار گرفت که عنصر تفرقه‌انگیز برد- باخت را از استدلال‌ها حذف کرد و هدف شفاف‌سازی را جایگزین کرد
[ترجمه ترگمان]او یک مدل میانجی را به کار گرفت که عنصر برد - برد divisive را از بحث ها حذف کرد و هدف شفاف سازی را جایگزین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Reality is more divisive for both nations.
[ترجمه گوگل]واقعیت برای هر دو ملت تفرقه افکن تر است
[ترجمه ترگمان]حقیقت برای هر دو کشور divisive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. More and more, we are drawn to the divisive spat at the expense of the thoughtful insight.
[ترجمه گوگل]بیشتر و بیشتر، ما به اختلاف بینش متفکرانه کشیده می شویم
[ترجمه ترگمان]بیشتر و بیشتر به سوی the کشیده می شویم که به هزینه بینش متفکرانه تف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But more important, and certainly more divisive, than such occasions was the endlessly controversial and emotionally potent question of precedence.
[ترجمه گوگل]اما مهم‌تر و مطمئناً تفرقه‌انگیزتر از چنین موقعیت‌هایی، مسئله بی‌پایان بحث‌برانگیز و از نظر احساسی نیرومند تقدم بود
[ترجمه ترگمان]اما مهم تر، و قطعا تفرقه انداز، از این گونه موارد، یک سوال بسیار بحث برانگیز و احساسی مقدم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The potentially most divisive argument will be about who should be in charge during the dangerous period ahead.
[ترجمه گوگل]بالقوه‌ترین بحث تفرقه‌انگیز این خواهد بود که چه کسی باید در دوره خطرناک پیش رو مسئول باشد
[ترجمه ترگمان]محتمل ترین استدلال potentially درباره این خواهد بود که چه کسی باید در طول دوره خطرناک پیش رو مسئول باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He fails to persuade Hindus to repudiate the divisive and unjust social caste system.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند هندوها را متقاعد کند که سیستم کاست اجتماعی تفرقه انگیز و ناعادلانه را انکار کنند
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته است هندوها را متقاعد کند که نظام اجتماعی divisive و ناعادلانه را انکار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقسیم کننده (صفت)
divisive

تفرقه انداز (صفت)
divisive, schismatic, schismatical

انگلیسی به انگلیسی

• creating discord or disunity
something that is divisive causes hostility between people; a formal word.

پیشنهاد کاربران

likely to cause argument between people
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : divide
✅️ اسم ( noun ) : division / divide / divider / divisiveness
✅️ صفت ( adjective ) : divisible / divided / divisional / divisive
✅️ قید ( adverb ) : dividedly / divisively
تفرقه افکنانه؛ دوقطبی ساز
adjective
[more divisive; most divisive] formal : causing a lot of disagreement between people and causing them to separate into different groups
◀️divisive issues like abortion
🗼 DIVISIVENESS 🗼 اسم غیرقابل شمارش
...
[مشاهده متن کامل]

Adjective
تفرقه انداز، تقسیم کننده، جدایی انداز
- A divisive force that had paralyzed the society.
- نیروی منافقی که اجتماع را فلج کرده بود.
◀️ Could i suggest Katarina as an Alternative if katrina is too devisive ???

controversially ( adv ) = به طرزی جنجال آفرین، به نحوی بحث برانگیز، به طرزی جنجال برانگیز، به طور قابل بحث، مورد مناقشه، به طور جنجالی
examples:
1 - Controversially, the girl was expelled from school.
...
[مشاهده متن کامل]

به طور بحث برانگیز، این است که این دختر از مدرسه اخراج شد.
2 - The governor left office after controversially trying to impose a state income tax.
فرماندار پس از تلاش به طرزی جنجال آفرین برای اعمال مالیات بر درآمد دولت ، از مقام خود استعفا داد.
3 - He was controversially removed from his post.
او به طور جنجالی از سمت خود برکنار شد.
4 - Controversially, he argued that prisoners should be allowed to vote.
به طور جنجال برانگیزی، او دلیل آورد که باید به زندانیان اجازه رای داده شود.

divisive ( adj ) = controversial ( adj )
به معناهای: بحث برانگیز، جدال برانگیز، پرمناقشه، جنجالی، جنجال برانگیز/مورد بحث، جنجال آفرین/مفاق افکن، تفرقه برانگیز
انحرافی
اختلاف برانگیز
تقسیمی

بپرس