پیشنهادهای تقی قیصری (٦٠٠)
ارزان، نه چندان گران، به قیمت
ناپالوده، غیردقیق، کلی . Visualizing the Ideal helps engineers and scientists to undertake a ‘quick and dirty’ high - level needs capture
ترساننده، ترس آور، وحشت زا، ترس ناک، بیم آور، خائف
به تنگ آمده؛ ناخرسند
مجذوب
پیش کش کردن، دادن، پیش نهادن، تقدیم کردن، در طَبَق اخلاص گذاشتن
اعلا
بیرون چارگوش
[تفکر] مرزشکن؛ راه حلی که لازمه ی آن فکر کردن به گزینه های موجود در خارج محدوده ای است که �ظاهراً� دیده می شود.
CLM: Career Limiting Move Saying or doing something at work to a superior that will likely result in the termination of your employment. تهدید شغلی؛ ...
معاینه ی فنی سالانه ی خودرو
کاربردِ نابهینه، بهره گیریِ نابهینه؛ استفاده نکردن از همه ی ظرفیت چیزی، بلااستفاده ماندن ظرفیت
عارضه ی جانبی، جنبه ی منفی، جزء بد از یک کل که جزء خوب هم دارد. مثال: شهرت در کنار مزایا جنبه ی منفی هم دارد که آرامش فرد را به هم می زند.
حریف
خویشتن
به صورت super fit, super - fit نیز نوشته می شود خوش اندام
باریک اندام
سرسخت
راسخ، استوار، جدی
۱ - اعطا، دادن، مثال: �اعطای گواهی نامه به اعضای جدید�، �دادن گواهی نامه به اعضای جدید� "the presentation of certificates to new members" ۲ - آرایش، ...
[فعل] ندیده گرفتن، چشم بستن بر ( چیزی ) ، بی اعتنایی، دور زدن چیزی با تظاهر به ندیدن آن، Harms we don’t see as resources as we are usually trying t ...
ورنداز کردن؛ نگاه کردن به سرتاپای کسی یا چیزی ناآشنا، نگاه کردن به سرتاپای کسی که یا نمی شناسی یا تظاهر می کنی که نمی شناسی
[اسم] شکارگاه، مَرغ زارِ پر از نعمت و فراوانی، مخزن، خانِ نعمت در جمله ی زیر به معنی �مخزن� یا �شکارگاه ( مکانی پر از نعمت های فراوان ) به کار رفته ا ...
خوشا، انشاءالله، امیدوارم که، امید دارم که، امید که، ای کاش
تبانی، اقدامی غیرقانونی در مناقصات که متقاضیان مناقصه در پشت پرده با هم سازش کرده و برنده ی مناقصه را از پیش تعیین می کنند bid rigging
پس ارزیابی، ارزیابی صلاحیت پیمان کار پس از برگزاری مناقصه یا حین آن ( در مقابل pre - qualification به معنی پیش ارزیابی یعنی ارزیابی صلاحیت پیمان کار ...
تجزیه، جزءبه جزء کردن، تجزیه به اجزا، ریز فهرست Work Breakdown Structure ( WBS ) : ساختار تجزیه ی کار Cost Breakdown: ریز هزینه
خوردانده شده، به تن ( کسی ) دوخته شده، برازانده شده، برازش شده، برازیده
[حقوق تجارت] صورت وضعیت، فهرست کارهای انجام شده در دوره ی زمانی معین ( یا حجم معین کار ) که پیمان کار برای دریافت حق الزحمه ی موقت یا قطعی به ناظر یا ...
[علوم سیاسی، مدیریت کسب وکار] ماجراجویی طلبی، حرکت و اقدام تاکتیکی با ریسک بالا، بر مبنای احساسات و خارج از خطوط استراتژیک به ویژه در سیاست خارجی
سر رسیدن با He's come up with a new way to use up cold chicken. او با روش جدیدی برای استفاده از گوشت مرغ سرد سررسید.
۱ - مهیّا شدن، آماد ۲ - تدارک
توضیح تان از نظر علمی نیاز به اصلاح دارد. ۱ - measles به معنی سرخک است و نه سرخ جه ( roseola ) عامل هر دو ویروس است اما از نظر تابلو بالینی، سرایت، ...
اجابت Ask me, it will be given to you. بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.
headlight یا head - lamp ( headlight یا head - lamp ) چراغ جلو ( خودرو )
محصول غیرسفارشی، تولید شده برای بازار، محصولی که مشتری معینی آن را سفارش نداده است و برای خرید باید به فروش گاه مراجعه و از قفسه انتخاب و برداشته شود ...
خبر نداشتن، اطلاعِ جزئی داشتن، Some of them offer answers to unfulfilled needs we had no inkling we wanted. بعضی از آنها پاسخ هایی به نیازهای برآور ...
۱ - درک سطحی، برداشت سطحی، ۲ - کورسو، سرنخ
۱ - �روغن دان� نادرست است. اصطلاح درست �سرخ کن� است. یعنی تابه ی گودی که در آن روغن می ریزند و چیزی مثل سیب زمینی یا پیاز را در آن سرخ می کنند. ۲ - ...
بحث روز، بحث سراسری، تیتر اول، سرخطِ خبر، خبرساز، خبرِ داغ، مطرح Clever resource use is being sought everywhere now to make best use of our available ...
[فعل] روانه شدن، گام در راه گذاشتن، گام نهادن در
طاق شدن طاقت، تمام شدن تحمل، مستأصل شدن، احساس درمانده گی
از تنور درآوردن ( کنایه از چیز تازه ارائه کردن ) . این محصول را تاز ه از تنورشان درآورده اند.
لِک ولِک کردن، حرکت شتری ( حرکت به جلو همراه حرکت به بالا و پایین ) ، حرکتی که بدن هنگام دوچرخه سواری یا شترسواری به خود می گیرد مثال: می توانیم مراح ...
بارقه، یادداشت ذهنی، یادداشت
پرسه زدن، ولو بودن ( این واژه ها بار منفی دارند. مانند پرسه زدن تبه کاران در جای خلوت برای زورگیری، یا پرسه زدن ارواح برای تسخیر زنده ها )
۱ - بیش از حدِ لازم، فزون از حد، نالازم ۲ - تحمل ناپذیر ( در مورد آدم ها، اعمال، وضعیت ها ) ؛ خسته کننده، دشوار، ناراحت کننده، اعصاب خردکن Philip is ...
۱ - ( به ) پایین کشیدن، ساقط کردن، ۲ - منقاد کردن، ۳ - از میدان به در کردن
Come up with ابداع، اختراع think of, be struck with, invent ( an idea )
شگرددار، کاری که برای انجام ـش شگرد یا مهارت خاصی نیاز باشد