پرسش خود را بپرسید

از خود آگاهی یداالهی کند از یداللهی شهنشاهی کند

تاریخ
١ ماه پیش
بازدید
١٤٠

' خود '  چیست ؟ 

و چگونه از خود ، آگاه شویم ؟ 

چرا از کلمه ' خود هشیاری ' ،استفاده نمی کنیم ؟  

این بیت از شعر اقبال لاهوری در ستایش صفات حضرت علی ع. 

٦,٥٨٢
طلایی
٣
نقره‌ای
٤٦
برنزی
٥٢

٢ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

' خود ' ، بیشتر به ذهن بر می گردد  ، اما نفس به ' من ' . گرچه  که ' نفس یا من ' ، نیز در ذهن جای دارد . 

خود ، میشود ذهن و عملکرد ان . 

اما نفس یا من ، میشود برنامه ای که بر روی ذهن بارگذاری میشود . 

یعنی ما در ' خود ' یکی هستیم اما در ' من ' متفاوت . 

آگاه بودن ، قسمت  نورانی و روشن ذهن در دل هست . یعنی باید نور باشد تا بر چیزی / موضوعی بتابد تا  آن موضوع دیده شود و از ان آگاهی پدیدار گردد . 

در یک اتاق تاریک ، از چه چیز آگاه هستید؟ هیچی . اگر چراغ روشن شود ، از وسایل در اتاق آگاه میشوید . دل نیز همینطور هست.

اما این‌ نوری است ورای نورها .

خدا ، نورِ آسمانها و زمین است . 

خدا ، جان است و از رگ گردن به آدمی نزدیکتر . او آگاه و شاهد و ناظر آدمی است .

این نورِ جان است که بر چیزی می تابد و آنرا به حیات می آورد . 

در واقع ، در حقیقت  ، اگر از چیزی آگاه نشویم ، آن چیز به حیات نمی آید . 

پس ، الان از چه آگاهم؟ از خود . 

خود ؛ شامل پنج حس بدن ، حس ششم یا فکر ، احساسات و برنامه ای که در ذهن ریخته شده یعنی ' من ' . 

' من ' یعنی خاطرات رحم مادر تا الان . 

آدمی یا ذهن،  چیزی جز مرور و یادآوری خاطرات نیست .  

پس هر آنچه که اکنون از آن آگاهی / دانستگی دارم را به تماشا و نظاره آن می نشینم . 

ماهیت و ذات آگاه بودن ، همانا شاهد و ناظر و ساکت است . او ، تنها آگاه است . 

پس پچ پچ درونی و افکار ، خود نیست ، اینها را مشاهده می کنم . 

آنکه حس می کند ، فکر می کند ، با خود پچ پچ می کند و احساس دارد میشود آگاهی داننده یا ذهن داننده  یا ذهن یادآور .

او که پس از یک آگاهی داننده پدیدار می شود و آن آگاهی داننده را نظاره و مشاهده می کند میشود آگاهی مشاهده گر  . 

تمامی اینها در دل است . جان در دل است .

پس لحظه به لحظه ، در حالِ آگاه بودن از خود . 

خدا هم که آگاه و ناظر این خود بود . 

پس با خودآگاهی ، یداللهی کند . 

حالا شد دست خدا . چون در راستای فرکانس و انرژی او هست.

فرق هشیاری و آگاهی ؛ 

نخست موضوع ( حسی )   از درگاه دل وارد میشود ، نخست نور آگاه بودن بر آن می تابد و با ضمیرناخودآگاه ( خاطرات حسی ، احساسی بدن  در ژن و دی ان ای ) مقایسه میشود وآگاهی یا دانستگی از موضوع پدیدار می شود .   در دل . 

حال مغز   هشیار می شود .  حالا موضوع با خاطرات رحم مادر تا الان در ضمیر ناهوشیار مقایسه می شود و از مغز ، تفکر و تعقل و تصور و تجسم و توهم و تخیل بر روی موضوع جاری می شود و هوشیاری پدیدار می شود .   

پس در خودآگاهی میتوان بدونِ تفکر ، تعقل ، تصور ،تجسم ، توهم و تخیل   از مغز ، از خود اگاه بود . 

اما خود هشیاری ، یعنی از یک تصویر توهمی از خود هشیار هستم . 

دچار این توهم هستم که بدن هستم ، فکرهای مغز هستم .  نمی دانم و نمی فهمم و آگاه نیستم که بدن و فکر نیستم . 

عملکرد مغز در ارتباط گرفتن با خدا ، می بایست خاموش باشد . منتها مغز فعالیت خود را دارد ، تنها تفکر و تعقل و توهم و تصور و تجسم و تخیل را بر روی موضوع بارگذاری نمی کند . 

و حالا او از  یداللهی به شاهنشاهی وجود خود می رسد .  

٦,٥٨٢
طلایی
٣
نقره‌ای
٤٦
برنزی
٥٢
تاریخ
١ هفته پیش

خود آگاهی از جنس رفتن و رسیدن  نیست . بلکه از جنس زدودن است مثل وقتی که سنگی بزرگ را یک مجسمه ساز  می‌تراشد و از دل آن فرشته‌ای بیرون می‌آورد . وقتی اضافات و صفات رذیله وجودمان را بگیریم آنچه باقی می‌ماند قابل تعریف نیست و در کلمات نمیگنجد . 

مثال انسان معلق در فضا رو از ابن سینا تو نت سرچ کن و بخون . این کمکت میکنه بفهمی وقتی میگم اونچه که بعد از تراشیدن سنگ  وجودت باقی میمونه چیه .

ابن عربی میگه لیس في الدار غیرهُ دیّار : در عالمها هیچ چیز نیست به جز او (خدا). 

و وقتی بدونی تموم این چیزها که میبینی و میشنوی و لمس میکنی خداست ،  دیدت به کل فرق خواهد کرد .

در کل نمیشه سوالت آنقدر بزرگه که نمیشه در قالب کلمات جوابش رو داد . فقط یه فهمه .  ما در این دنیا وسیله ای نداریم که بتونیم فهم رو  انتقال بدیم  . ولی میتونم بهت منبع معرفی کنم که یه چیزایی دستت بیاد : گلشن راز شیخ محمود شبستری ، هشت رساله سهروردی ، مثنوی معنوی ، فیه مافیه . این کتابا کمکت میکنه به جواب سوالت برسی

٣,٦٤٥
طلایی
٢
نقره‌ای
٩٠
برنزی
٧٩
تاریخ
٢ هفته پیش

ممنون . لطفا جواب سوالات رو بدید .
شما که فیلم دیدی و فهمیدی . و میدونی جواب ها در مثنوی و گلشن راز و . . . هست ، بفرمائید به ۳ سوال جواب بدید .
هر سه جواب ، قابل دسترس و گفتن و نوشتن هست . در چند جمله مختصر .
در مورد اینکه میفرمایید " بفهمی وقتی میگم اونچه که بعد از تراشیدن سنگ وجودت باقی میمونه چیه " . شما که فهمیدی بگو چیه ؟

-
٢ هفته پیش

پاسخ شما