پرسش خود را بپرسید

حقیقت ' بتی دارم که گِرد گل ز سُنبل سایه‌بان دارد' چیست؟

تاریخ
١ ماه پیش
بازدید
١٨٦

معنی و مفهوم   ابیات چیست؟ 

دقیقا حضرت حافظ چه می  فرماید؟در حال توصیفِ چیست؟

👈   از مفاهیم کلی مانند محبوب و معشوق استفاده نشود .

بتی دارم که گِرد گل ز سُنبل سایه‌بان دارد

بهارِ عارضش خطّی به خونِ ارغوان دارد

غبارِ خط بپوشانید خورشیدِ رُخَش یا رب

بقایِ جاودانش ده، که حُسنِ جاودان دارد

چو عاشق می‌شدم گفتم که بُردم گوهرِ مقصود

ندانستم که این دریا چه موجِ خون‌فشان دارد

٢,٤٢٠
طلایی
٠
نقره‌ای
٤٠
برنزی
٢٦

پاسخ صحیح توسط راهنما_ اریس
👇👇👇

-
١ ماه پیش

٢ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

سالک / راهب / خرقه پوش ، پس از روزها و ماه ها و حتی سال ها مراقبه و مشاهده و به حضور نشستن و همچنین خلوت گزینی و رعایت اصول اخلاقی  سلوک  ، و پس از پالایش دل و جلای آئینه های دل  ،  موفق به رویت نورِ جان در دل می شود . 

این نور ، تصور و تجسم و  توهم   و تخیل ، تفکر  نیست و حقیقت وجودی آدمی است .

بزرگان در اشعار از آن با بت ، صنم ، یار ، گل ، مه ، ماه ، قمر،لب شکر و ..... یاد کرده اند .

اکثر اشعار بزرگانی چون حافظ ، عراقی ، سعدی و سایر شعرای عرفان عملی ، از  عدم جذب شدن به نور و هجران و فراق دوری از آن شعر سروده اند . 

مراحل واضح شدنِ نور و رنگِ نور در افراد کمی متفاوت هست . اما یک نورِ جان کامل و پخته که یک سالک دل پاک به آن می رسد بشکل یک ماه سفید کامل است . 

حالا حضرت در حال توصیف نورِ جان در درون دل خود هستند . یعنی بعد از مراقبه و مشاهده که تمام شده ، حالا دارند از آن شعر می سرایند .

بتی دارم ... : آن نوری که در دل دارم همچون یک گوی گرد است که خط حاشیه بیرونی دایره آن به رنگ سنبل ( آبی و بنفش ) است و رنگ مرکزی آن به رنگ قرمز و بنفش است . 

👈  حالا نور جلوتر می آید و واضح تر می شود . یعنی عامل روان حضور و تمرکز دارند پرقدرت تر می شوند . 

غبار خط ... : حالا ان حاشیه کبود ناپدید شد و یک گوی کامل با رنگ   قرمز تیره  ، ماند .

خدایا ، این نور رو برام پایدار و ثابت حفظ کن تا از دستش ندم .

👈   این نور بسیار ناپایدار هست . یعنی اگر سالک دچار گفتگوی درونی و کوچکترین خواست و خواهش در دل بشود ، بلافاصله ناپدید می شود .در اکثر اشعار می بینیم که سالک برای لحظاتی نور را رویت کرده و سپس آنرا از دست داده است . 

چو عاشق می ... : همینطور که نور جلوتر می اومد و من داشتم بهش خیره تر میشدم و پیش خودم گفتم که این بار دیگه حتما جذبش می شم و گوهر مقصود رو بدست آوردم 

یهو ناپدید شد . دلم خون شد . در دریای اوهام غرق شدم . 

👈 زمان رویت نور ، مشاهده گر در برج دل قرار دارد و دریای اوهام و رویا در زیر پایش هست . اگر کوچکترین لغزشی بکند و لحظه ای از حضور و توجه کامل غافل شود ، در دریای اوهام دل غرق می شود و کل فرآیند بهم می ریزد . حالا دوباره باید از اول به مشاهده بنشیند تا بعد از یک مراقبه حدود ۳ ساعته ، نور پدیدار شود و در اغلب اوقات شاید این اتفاق نیفتد . 

شاد باشید  

٢,٤٢٠
طلایی
٠
نقره‌ای
٤٠
برنزی
٢٦
تاریخ
١ ماه پیش

بتی دارم که گِرد گل ز سُنبل سایه‌بان دارد

بهارِ عارضش خطّی به خونِ ارغوان دارد

حافظ داره تصویری از صورت فردی خاص می‌سازه.

می‌گه: شخصی را می‌شناسم که آن‌چنان موهای خوش‌حالت و بلندی دارد (سُنبل = موی پیچ‌خورده)، که مثل سایه‌بان، دور صورتش (که همچون گل است) را گرفته‌اند.

"بهارِ عارضش": اشاره به طراوت، سرخی و زیبایی گونه‌های او دارد، که با "خَط" (خط ریش‌گونه‌ یا مویی نرم بر گونه) تزئین شده.

اون خط، چنان پررنگ و گرم است که حافظ می‌گوید: انگار با خون ارغوان نوشته شده — ارغوان هم‌زمان هم رنگ است (قرمز پررنگ)، هم گیاه، پس تصویری بسیار زنده و شاعرانه می‌سازد.

خلاصه: حافظ چهره فردی را توصیف می‌کند که موهای پرپشت و فرخورده‌اش به‌سان سایه‌بان گرداگرد صورت گل‌مانندش افتاده و گونه‌هایی سرخ‌وشاداب با خطی تیره‌رنگ دارد که مانند نوشته‌ای با خون گیاه ارغوان است.

---

بیت دوم:

غبارِ خط بپوشانید خورشیدِ رُخَش یا رب

بقایِ جاودانش ده، که حُسنِ جاودان دارد

حافظ رو به دعا و آرزو می‌آورد.

می‌گه: ای خدا، آن خطِ نرم و تیره‌ای که بر صورتش هست، همانند غباری روی خورشیدِ چهره‌اش افتاده. این چهره آن‌قدر درخشان و روشنه که حتی این «خط» هم نمی‌تونه اونو پنهان کنه.

در ادامه دعا می‌کنه: به او عمر جاودانه بده، چون زیبایی‌اش سزاوار جاودانگیه.

خلاصه: حافظ می‌گوید این چهره درخشان چنان زیباست که حتی آن موی ظریف (خط) نیز مانند غباری، نتوانسته از درخشندگی آن بکاهد، و از خدا می‌خواهد که برای چنین چهره‌ای عمر و درخشش همیشگی عطا کند.

---

بیت سوم:

چو عاشق می‌شدم گفتم که بُردم گوهرِ مقصود

ندانستم که این دریا چه موجِ خون‌فشان دارد

در این بیت حافظ از یک «تجربه درونی» می‌گوید، باز هم بدون نیاز به مفهوم عمومی عشق.

می‌گه: وقتی وارد این مسیر شدم، گمان کردم که گنج ارزشمند رو به‌دست آورده‌ام (یعنی به هدفم رسیده‌ام).

اما حالا می‌فهمد که این مسیر شبیه دریایی است که امواج خون‌ریز دارد؛ یعنی خطرناک، عمیق، غیرقابل پیش‌بینی و همراه با رنج.

خلاصه: حافظ با زبانی استعاری می‌گوید که در ابتدا ورود به مسیر این زیبایی را نوعی کامیابی و پیروزی تصور کرده، اما حالا می‌بیند که با چیزی بسیار سهمگین، پررنج و خون‌فشان مواجه شده، شبیه دریایی خروشان.

---

جمع‌بندی:

در این ابیات، حافظ:

1. تصویری کاملاً فیزیکی و عینی از صورت یک فرد ترسیم می‌کند (مو، گونه، خط، رنگ، ترکیب رنگ و نور).

2. به جای توصیف صرف زیبایی، کیفیت نوری چهره و تأثیر آن را می‌سنجد (خورشید و غبار).

3. از حالت روانی خودش در مواجهه با این چهره می‌گوید: گمان برده بود که به گنج رسیده، اما وارد دریایی پر از رنج و خون شده.

٢,٧١٣
طلایی
٢
نقره‌ای
٣٦٥
برنزی
٥٥
تاریخ
١ ماه پیش

پاسخ شما