برج دل کجای دل است و مه چیست؟و چرا شاعر دائما گفته ' بیست اینجا ' ؟
منظور از برج دل ، مه ،و بایست این جا چیست ؟مولانا دارد چه چیزی را ، به چه کسی آموزش می دهد ؟
به برج دل رسیدی بیست این جا
چو آن مه را بدیدی بیست این جا
بسی این رخت خود را هر نواحی
ز نادانی کشیدی بیست این جا
بشد عمری و از خوبی آن مه
به هر نوعی شنیدی بیست این جا
ببین آن حسن را کز دیدن او
بدید و نابدیدی بیست این جا
به سینه تو که آن پستان شیرست
که از شیرش چشیدی بیست این جا
٢ پاسخ
حقیقت شعر :
برج دل ، محل ر ویت و درخشش نور جان هست .
مه ، بت ، نگار ، قمر و .... تمام اینها اشاره به نور جان دارد .
سالک پس از روزها و ماه ها و حتی شاید سالها به مشاهده و مراقبه نشستن ، و همچنین خلوت گزینی و سکوت کردن و دنبال نمودن اصول اخلاقی ،
دل او و آیینه های دل درخشان شده و قابلیت کانونی شدن نور را فراهم می سازد .
این نور ، ناپایدار است . یعنی اگر سالک دچار پچ پچ درونی ، فکر یا خواستن و خواهشی در دل بشود ، بلافاصله نور ناپدید می شود .
حضرت در این شعر در حال آموزش به سالکانی است که به نور رسیده اند و حالا می بایست با صبوری، به خیره شدن و مشاهده نور ادامه دهند تا جذب نور شوند.
بخاطر همین دائما دارد به سالکان گوشزد می کند که هر چه قبلا در مورد نور شنیدی را فراموش کن ، سعی نکن و خواستن در دل ایجاد نکن تا جذب نور بشی .
تنها در همان جلوی نور بایست و آنرا نظاره کن تا زمانِ جذب شدن ، خود به خود اتفاق بیفتد .
بیست یعنی توقف کن یا کرنش کن
برج دل اضافه ملکی است یعنی خانه و سرای دلبر
ماه منظور معشوق است و اضافه استعاری است
ممنون . اینها که شما فرمودید ، قسمت ادبی شعر هست که بنده سوادش رو ندارم .
منظور بنده این بود که حضرت دارن به یکی میگن که به برج دل رسیدی . . . خب ، این برج دل کجا هست ؟
مه چی هست ؟ کی هست ؟ چرا دائم فرمودن بیست این جا ؟ و اینها رو دارن به کی میگن؟