میشه لطفا این شعر رو معنی کنید
تمام حفره های شب را می کاوم
بر فطرت خره ها دست می سایم
که به انتشار عطر تو
بر سنگها پهن شده اند
یک وهم با رؤیاهای سبز
در مزرعه می خواند
من فکر می کنم آنجا
عطرتو
دگرگون کننده تر به گوش می رسد.
١ پاسخ
بنظر میرسد جان کلام سلمان هراتی در این شعرش، پیوند معشوق و یا یکی شدن وی با طبیعت است و عاشقانهی وی چیزی نیست مگر حضور معشوق در تمام حواس شش گانهی عاشق. وی سفری را شروع میکند که اگر چه در آغاز مشکل به نظر میرسد و وی مجبور به کاویدن تمامی مَنْفَذهای (حفرههای) شب میشود تا به ماهیت و خصلت خزهها دسترسی پیدا کند اما عطر معشوق که توسط خزهها بر روی سنگها پهن و گسترده شدهاند، راهنمای این سرگشتگی و جستجو میشود. اینجاست که شاعر از هر سه حس بینایی، لامسه (در حفرههای شب به دنبال معشوق گشتن) و بویایی (رسیدن بوی عطر معشوق به مشامش) استفاده میکند. سپس شاعر با استفاده از «صنعت تشخیص» (personification) به خیال و وهم خود جان بخشیده و به رؤیای سبزِ خود صدای آواز خیال و وهم و رؤیای سبزش را در مزرعهی عشق میشنود. در این لحظه حس شنواییِ شاعر نیز درگیر این سفر عاشقانه در دل طبیعت میشود. شاعر بعد از آن تا جایی پیش میرود که قدرت عشق، ترکیبی از حواس او (بویایی و شنوایی) را برایش ممکن میسازد و بر این باور است که عطر معشوق (که مربوط به حس بویایی است) در مزرعه عشق دگرگون کنندهتر شنیده میشود (حس شنوایی). و با زیبایی این قطعه از شعرش را با دو بیت زیر که در سؤال شما نیامده است به اوج میرساند:
«عزیز» راست میگفت
شبها آسمان در مزرعه راه میرود
* قابل ذکر است که این تفسیر از شعر، برداشت شخصی من است.