پرسش خود را بپرسید

چرا شاعر زلف معشوق را به "کافر" و مخاطب را به "اهل ایمان" تشبیه کرده است؟

تاریخ
٨ ماه پیش
بازدید
١٥٤

در بیت 

"آن دو زلف کافر خود را بگو / کای یگانه اهل ایمان را مکش"

 چرا شاعر زلف معشوق را به "کافر" و مخاطب را به "اهل ایمان" تشبیه کرده است؟
 

٣,٨٧٨
طلایی
١
نقره‌ای
٨
برنزی
١٥٤

٢ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

دو زلف کافر خود را بگو / کای یگانه اهل ایمان را مکش

یعنی آن دو زلف تو ، اهل ایمان رو کافر میکنه . 

آنک جانش داده‌ای آن را مکش

ور ندادی نقش بی‌جان را مکش

آن دو زلف کافر خود را بگو

کای یگانه اهل ایمان را مکش

آفتابا روی خود جلوه مکن

چند روزی ماه تابان را مکش

صحبت از جان و آفتاب که جانا هست ، شده .

بیت اول : کی جان داده ؟ در بیت سوم فرمودن ؛ جانا . 

خب اول باید درک درست از کد واژه ها داشت . 

جانان : منبع جان / خورشید / شمس الحق یا خدا . نوری ورای نورها .

جانا : آفتاب و پرتوهای جانان .

جان : نور جانا که در دل متجلی می شود . 

آفتاب جانا به قمر/ بت / مه / صنم / ماه   و ... در دل   می تابد و مه یا قمر آنرا بازتاب می کند و بر پرده می اندازد تا بدن و احساس و ادراک و عاملهای روان به حیات بیایند .  خدا ، جان بخش هست   و از رگ گردن نزدیکتر .  پس الله نور اسماوات و الارض ، همین نور جان هست .

سالک با انجام فن  مراقبه و مشاهده ،   به رویت قمر می رسد و سپس جذب آن می شود و وارد جانا می شود . جانا همچو رودی ، مشاهده گری را ادامه می دهد تا به اقیانوس یا جانان برسد . 

زلف در اینجا منظور پرتوهای نور جانا هست که  مشاهده گر رو در دل بغل می کنه و جذب ش می کنه و سوار بر رود جانا می کنه .

زمانی که وارد جانا شد ، دل صاف میشه و از باورها و سنتها و عقاید رها میشه . 

پس کسی که وارد جانا شده و به اشراق رسیده هست و انسان روشن ضمیر شده ، دیگه خدا رو مثل عوام نمیبینه . در واقع دیگه خدا براش یک مفهوم و کلمه و واژه نیست . بلکه یک حقیقت هست . حالا این شخص نسبت به عوام ، کافر به حساب میاد . چون عوام خدا رو یک مفهوم و توهم می دونن ولی اون یک حقیقت . مثل منصور حلاج . 

پس می فرماید : زمانی که با پرتوهای زلف مانندت من رو جذب کنی ، دیگه من از باور و فکر و عقل و عقیده خداپرستی بیرون میام و کافر میشم .  

در جانا بودن با قطع تنفس هست ، بخاطر همین یه جور مردن هست و بخاطر همین فرموده اهل ایمان رو مکش   وهمچنین یعنی آن ایمان فکری که به خدا داشتم ، از بین میره.

حالا در ادامه می فرماید : آفتابا/ جانا    ، چند روزی خودت رو نشون نده ، تا قمر پایدار بمونه . 

این یعنی چی ؟ سالک زمانی که به قمر در دل می رسد باید به مشاهده آن ادامه دهد ، تا جذب آن شود و وارد جانا شود . هر چقدر زمان این خیره شدن به قمر / مه در دل بیشتر طول بکشد ، در نتیجه زمان ماندن در جانا بیشتر می شود و هر چقدر در جانا زمان بیشتری باشد به شمس الحق / جانان نزدیکتر می شود . 

پس اینجا حضرت میخواهند که جانا دو زلف خود را بر مشاهده گر نیندازد و جذبش نکند تا حضرت زمان بیشتری به مشاهده قمر ادامه دهند تا زمان بیشتری در جانا باشند . 

البته حداکثر ۷ روز میشه در جانا بود ، وگرنه بدن می میره . 

شاد باشید  

٤,٩٤٩
طلایی
٢
نقره‌ای
٤٣
برنزی
٣٨
تاریخ
١ هفته پیش

کافر یعنی کافر به مذهب و آیین عشق، یعنی مراعات عاشقان رو نمی‌کنی و هیچ آداب و ترتیبی برای تو مهم نیست و بی‌محابا دل می‌بری، چرا؟ چون نسبت به آیین عشق کافری، اگر به عشق ایمان داشتی مردمی و دلداری می‌کردی دلهای عاشقان رو. 

عاشقان هم طبعا اهل ایمانند، اگر به عشق کافر بودند که اصلا عاشق نمی‌شدند…

٢٨٥
طلایی
٠
نقره‌ای
٦
برنزی
٢
تاریخ
٨ ماه پیش

پاسخ شما