ترجمه ی این حدیث و منبعش و همین طور تفسیرش چیه ؟
ترجمه ی این حدیث و منبعش و همین طور تفسیرش چیه ؟
النّاسُ مَعادِنُ كمَعادِنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ ؛ فَمَن كانَ لَهُ فِي الجاهِلِيَّةِ أصلٌ فَلَهُ فِي الإِسلامِ أصلٌ .
١٠ پاسخ
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : النّاسُ مَعادِنُ كمَعادِنِ الذَّهَبِ و الفِضَّةِ ؛ فمَن كانَ لَهُ في الجاهِلِيَّةِ أصلٌ فلَهُ في الإسلامِ أصلٌ .
امام صادق عليه السلام : مردم معدن هايى چون معدن هاى طلا و نقره هستند. پس هر كه در جاهليت اصالت داشته است در اسلام نيز اصيل و ريشه دار است. .[الكافي: 8/177/197.]
در دانشنامه قرآن و حدیث آمده.امام صادق عليه السلام :مردم ، معدن هايی به سانِ معدن هاى طلا و نقره اند . آن كه در دوران جاهليت ريشه دارد ، در اسلام نيز داراى ريشه است .
اشکال: شقاوت و سعادت که ذاتی است، چطور میشود آن را قبول کرد. در بطن ام کسی کار خلافی انجام نداده تا شقی شود و کار درستی هم انجام نداده تا سعید شود.
جواب: سعادت و شقاوت در بطن ام به عنوان مقتضی است و طفل در بطن مادر اقتضای سعادت و شقاوت را دارد که در اثر وارثت و لقمه حرام و تربیت شکل میگیرد.
در جواب از شبههی جبر، شیخ صدرا فرموده هشت نوع فاعل داریم؛ از جمله فاعل بالتسخیر و انسان فاعل بالتسخیر است، پس نه جبر است و نه تفویض.
منبع : کنز العمال، ج1، 149: که تفسیر نسبتا متفاوت و عمیق تری دارد:
در روايتي که اهل سنت آن را از پيامبر نقل نمودهاند و در کنز العمال آمده است ودر منابع شيعی نيز اين روايت از امام صادق ( علیه السلام) در اصول کافي است[1] و بسيار نقل شده است که «الناس معادن کمعادن الذهب والفضة» مردم همانند معدنهاي طلا و نقرهاند در کنز العمال آمده: «خيارهم في الجاهليه خيارهم في الاسلام» آنکه جوهرهاش در جاهليت خوب بوده، نسل و جوهره او در اسلام خوب است.
اين روايت نکات بليغي دارد. اولاً معدن از عدن است، عدن جايي است که کسي در آن اقامت داشته باشد مثل جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَار(طه76) معدن هم از آن جهت ميگويند که طلا يا نقره و یا سنگهاي قيمتي در آنجا اقامت کردهاند. حال مقصود پيامبر از اينکه مردم همانند معدن هستند، چيست؟ احتمالات گوناگوني وجود دارد: يک احتمال اين است که هر يک از آحاد و افراد مردم داراي
يک واقعيت دروني است که با ديگري متفاوت است. مثل معادني که در دل زمين است که هر زميني معدن خاص به خود را دارد که در ديگري نميباشد جوهره برخي مردم جوهره خوبي است و براي به فعليت رساندن آن زحمت زيادي لازم نيست. مثل اينکه يک معدن خوب طلا پيدا شود که ناخالصي و شوائب در آن نباشد. اصلاح چنين طلايي نياز به زحمت و تلاش زيادي ندارد. اما برخي معادن جوهره مطلوبي ندارند و براي استخراج نياز به کار فراوان دارد مردم هم همينگونهاند گاهي با يک تذکر، متوجه رفتار خود ميشوند و از اعمالشان مراقبت ميکنند و گاه نياز به مراحل ديگر دارند.
عرض بنده اين است که انسان بايد جوهرهي خود را شناسايي کند و بداند براي به فعليت رساندن آن چه بايد انجام دهد. گاه بايد در ترک محرمات، تلاش فراوان نمود. اگر در يک بعد موفق شديم در ابعاد ديگر هم توفيق مييابيم. اين مسأله در طلبهها به وفور يافت ميشود برخي از شدت توغّل و پرداختن به درس،جوهرههاي ديگرشان را از دست ميدهند. جوهره عبادت و معنويتشان کم رنگ ميشود انسان بايد جوهره خود را بشناسد و بداند با هر نوري که خداوند در دل او قرار داده، ميتواند ظلمتهايي را بشکافد و به پيش برود. ما طلبهها بايد به اين نکته توجه داشته باشيم.
بسياري از مردم به اين دنيا ميآيند و از آن ميروند و نه از اصل نفس خود و نه جوهره و معادن آن هيچ خبري ندارند .اما ما چرا غافل باشيم؟ چرا امروز فردا کنيم و اصلاح خود را به آينده واگذاريم چرا به دنبال ابعاد نفس و قدرتهاي نفساني خود نميرويم؟ چرا خود را به يکي دو بحث و درس قانع ميشويم و گمانمان اين است که جوهرهي موجودي خودمان را به فعليت رساندهايم؟ چرا به اندرون خودمان نظاره نميکنيم؟
«اتزعم انك جرم صغير وفيك الظوي العالم الاکبر»[2].
اينکه امير مؤمنان ميفرمايد در درون تو عالم بزرگي است، يعني همين جوهرههايي که در انسان است و ريشههايي که در او وجود دارد و بايد آنها را به فعليت برساند و راهي جز اين نيست که در خود تأمل کند و در شناخت آن، به خالق اين نفس توکل کند و از او بخواهد که «اللهم عرفني نفسک». نفس خودم را به خودم بشناسان. ما طلبهها که مقدماتي را تحصيل کردهايم و قدمهايي برداشتهايم، نبايد مثل مردم کوچه و بازار قانع باشيم. بايد ابعاد وجودي خودمان را تقويت کنيم اگر سراغ بررسي جوهرههاي خود رفتيم آنگاه درهايي بر ايمان باز ميشود و حقايقي بر ايمان شکوفا ميگردد و بر اسراري اطلاع خواهيم یافت . کليد اينها تفکر در خود خداوند است. اگر انسان به خود و خدا نينديشد ؛خود را به يک دروغ يا غيبت نفروشد؛ خود را به مسائل مادي نفروشد،صلاحيت کشف ابعاد خود را ندارد.
الناس معادن به اين معناست که هر انساني داراي معادن متعدد است. گاه اين معدنها موجب هلاکت ميشوند، نه اينکه هميشه معدنها مفيد و نوراني باشند. گاه معدن درون انسان معدن حسد وحب رياست است .استخراج اين معادن باعث هلاکت انسان ميشود .هنر اين است که معدن اصلي و نوراني کشف و استخراج شود و اين در سايه تهذيب به دست ميآيد.
[1]ـ سهل عن بکر بن صالح رفعه عن ابي عبد الله قال: الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة فمن کان له في الجاهلية اصل فله في الاسلام اصل، کافي، 8 / 177.در برخی نقل های کنز العمال امده است الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه خيارهم فی الجاهليه خيارهم فی الاسلام اذا فقهوا والارواح جنود مجنده فما تعارف منها ائتلف وما تناکر منها اختلف .کنز العمال 1/149
[2]ـ ديوان مرتضوي، ص145.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مردم را [چون ]معدن ها مى يابيد. پس، كسانى كه در جاهليت بهترين مردم بوده اند در اسلام نيز بهترين آنها هستند، اگر دانا و فهميده باشند. و از شمار بهترين مردم در اين امر (اسلام) كسى را مى يابيد كه پيش از درآمدن به آن، از همه مردم آن را نا خوشتر مى داشته است . و دو رويان را از جمله بدترين مردم می يابيد .
در جامع الاحادیث:سَهْلٌ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلنَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ فَمَنْ كَانَ لَهُ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ أَصْلٌ فَلَهُ فِي اَلْإِسْلاَمِ أَصْلٌ .
تسجيل الدخول لإيجاد كَشَّاف موضوعي
احادیث و قصص مثنوی،فروزانفر،ص ۲۱۰
...> عَنْ أَبي عَبْد اللَّه( عليه السلام) قَالَ النَّاسُ مَعَادنُ كَمَعَادن الذَّهَب وَ الْفضَّة فَمَنْ كَانَ لَهُ في الْجَاهليَّة أَصْلٌ فَلَهُ في الْإسْلَام أَصْلٌ
كافى ج ص و مشكاة الأنوار ص
امام صادق( عل...
...ص
و از طريق خاصه اين روايت چنين آمده است الناس معادن كمعادن الذهب و الفضة فمن كان له فى الجاهلية اصل فله فى الاسلام اصل.(روضه كافى)
صفحه() ان الله خلق الارواح قبل ا...
...حديث.
أو عن الصادق عليه السّلام أنّه قال الناس معادن كمعادن الذهب و الفضّة فمن كان له في الجاهليّة أصل فله في الاسلام أصل.
و غير ذلك من أخبار الطينة محمول على ما لا ين...
... صالح رفعه عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال النّاس معادن كمعادن الذّهب و الفضّة فمن كان له في الجاهليّة أصل فله في الإسلام أصل.
سهل بن زياد عن بكر بن صالح عن محمّد بن سنان ...
...رخواهى نكند.
. الإمام الصادق عليه السلام النّاسُ مَعادِنُ كمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ؛ فَمَن كانَ لَهُ فِي الجاهِلِيَّةِ أصلٌ فَلَهُ فِي الإِسلامِ أصلٌ.
. الكافي عن إسماعيل بن عبد الخالق سَمِعتُ أ...
...قط از يكى از تفاسير او، در توحيد و شرح حديث «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضة فمن كان له فى الجاهلية أصل فله فى الإسلام أصل».
آغاز و اعلم أن الأعيان و المهيات متنوعة.
...ن كمعادن الذهب والفضة فمن كان له فى الجاهلية أصل فله فى الاسلام أصل. الشرح قوله( الناس
الناس معادن ص،
أصل فله فى الاسلام أصل. الشرح قوله( الناس معادن كمعادن الذهب والفضة) قيل إنما جعلوا كالمعادن لمافيهم من الاستعدادات
المتفاوتة، فمنهم قابل
شرح الأخبار ج القاض...ادن ص،
الشيطان( ). عنه( عليه السلام) قال الناس معادن كمعادن الذهب والفضة، ما كان له فى الجاهلية أصل فإنه له فى الإسلام أصل( ). عنه
بحار الأنوار ج العلامة المجلسى
ال...
...صالح رفعه، عن أبى عبد الله( عليه السلام) قال الناس معادن كمعادن
الذهب والفضة فمن كان له فى الجاهلية أصل فله فى الاسلام( ) أصل.
سهل بن زياد،
الناس معادن ص،
هذا الخب...
...
الوجهين( ). الإمام الصادق( عليه السلام) الناس معادن كمعادن الذهب والفضة، فمن كان له فى الجاهلية أصل فله فى الإسلام أصل( ).
كتاب المسند الامام الشافعي
ترجمه:
"مردم مانند معادن طلا و نقره هستند؛ بنابراین هر کس در جاهلیت (دوران قبل از اسلام) اصالت و ارزش داشت، در اسلام نیز اصالت و ارزش خواهد داشت."
منبع:
این حدیث از پیامبر اسلام (ص) است و در منابع مختلف حدیثی، از جمله کتابهای "صحیح بخاری" و "صحیح مسلم" نقل شده است.
تفسیر:
این حدیث بیانگر این است که انسانها مانند معادن هستند، یعنی دارای استعدادها و ویژگیهای مختلف و ارزشمند هستند. همانطور که معادن طلا و نقره نیاز به استخراج و تصفیه دارند تا ارزش واقعیشان آشکار شود، انسانها نیز دارای اصالتها و ویژگیهایی هستند که باید شناخته و شکوفا شوند.در دوران جاهلیت، برخی از افراد به دلیل خصوصیات نیکو، مانند شجاعت، سخاوت، و خردمندی، مورد احترام بودند. پیامبر اسلام (ص) در این حدیث اشاره میکنند که این خصوصیات مثبت و اصالتها با پذیرش اسلام نه تنها از بین نمیروند، بلکه میتوانند در سایه اسلام به کمال برسند و ارزش بیشتری پیدا کنند.
این حدیث همچنین به اهمیت اصالت و ریشههای فردی اشاره دارد و نشان میدهد که اسلام به آنها احترام میگذارد و زمینهساز شکوفایی بیشتر آنهاست. از این رو، انسانها باید به اصالتهای نیکوی خود پایبند باشند و در مسیر رشد و تعالی معنوی گام بردارند.
این حدیث از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده است و به این صورت ترجمه میشود:
**ترجمه:**
"مردم مانند معادن هستند، همچون معادن طلا و نقره؛ بنابراین، هر کس در دوران جاهلیت (قبل از اسلام) دارای ریشهای بوده است، در اسلام نیز ریشهای خواهد داشت."
**منبع:**
این حدیث در منابع مختلف اسلامی نقل شده است. یکی از منابع معتبر آن، کتاب "صحیح مسلم" است.
**تفسیر:**
این حدیث به ویژگیهای ذاتی و اصیل انسانها اشاره دارد. همانطور که معادن طلا و نقره دارای ارزش و اهمیت هستند، انسانها نیز دارای اصالت و ارزش درونیاند. پیامبر (ص) با این قیاس نشان میدهند که انسانها دارای استعدادها و ظرفیتهای متفاوتی هستند که این ظرفیتها در دورههای مختلف، از جمله قبل و بعد از اسلام، همچنان پابرجاست. کسی که در دوران جاهلیت (قبل از اسلام) دارای شخصیت و اصالتی بوده، با ورود به اسلام نیز این اصالت و شرافت او حفظ میشود و میتواند در مسیر ایمان و تقوا نیز برجسته باشد.
این حدیث به اهمیت اصالت و ریشههای اخلاقی و شخصیتی انسانها اشاره دارد و تأکید میکند که پذیرش اسلام و ایمان به خداوند، نه تنها ویژگیهای اصیل فرد را از بین نمیبرد، بلکه آنها را تقویت و جهتدهی میکند.
اولا باید بگم که این حدیث، از امام جعفر صادق هست و منبعش هم الکافی هست:
https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/29020890و نباید اون رو با احادیث مشابه دیگر با موضوع "مردم معادن هستند"، اشتباه گرفت:
https://www.hadithlib.com/rolls/view/2900177ترجمه فارسی:"مردم مانند معادن طلا و نقره هستند؛ پس هر کس در دوران جاهلیت، ریشه ای داشته است، در اسلام نیز ریشه ای خواهد داشت."
معنای کلی حدیث:این حدیث به این معناست که انسانها مانند فلزات گرانبهایی همچون طلا و نقره دارای ویژگیهای ذاتی و سرشتی هستند. همانطور که طلا و نقره دارای خلوص و درخشندگی ذاتی هستند، انسانها نیز دارای استعدادها، تواناییها و ویژگیهای شخصیتی ذاتی هستند.
تفسیر مفاهیم:- معادن طلا و نقره: نماد استعدادها، تواناییها و ویژگیهای ذاتی انسانهاست.
- جاهلیت: دوران پیش از اسلام و جهل به دین و معرفت را نشان میدهد.
- اسلام: دین اسلام و دوران پس از اسلام را نمایان میکند.
اصل حدیث بدین ترتیب است :
از ابوهريره روایت است که رسول خدا فرمودند: «النَّاسُ معَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ، خِيَارُهُمْ في الجَاهِلِيَّةِ خِيارُهُمْ في الإِسْلامِ إِذَا فَقهُوا. وَالأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجنَّدَةٌ، فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ، وَمَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ»: «خلق همچو معادن طلا و نقره اند ؛ آنان كه در جاهليت بهترين مردمان بودند، در اسلام نيز بهترين مردمان اند،اگر که شناخت و دانش دينی داشته باشند. و ارواح (مردم) مانند سپاهيان و دسته های گوناگون يک سپاه هستند؛ آنها که يکديگر را بشناسند (و ويژگی های يکسانی داشته باشند)، با هم الفت می گيرند و آنها که يکديگر را نشناسند، از هم دور می شوند و با هم اُنس نمی گيرند». [ الراوي : أبو هريرة | المحدث : الألباني | المصدر : صحيح الجامع | الصفحة أو الرقم : 6797 | خلاصة حكم المحدث : صحيح | التخريج : أخرجه البزار (9374) واللفظ له، وأخرجه البخاري (3496) بنحوه دون قوله: "والأرْواحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ ...".]
و از ابوهریره روایت است که رسول خدا فرمودند: «تَجِدُونَ النَّاسَ مَعادِنَ: خِيَارُهُم في الجَاهِلِيَّةِ خِيَارُهُمْ فِي الإسْلاَمِ إِذَا فَقِهُوا، وتَجِدُونَ خِيَارَ النَّاسِ في هَذَا الشَّأنِ أَشَدَّهُمْ كَرَاهِيَةً لَهُ، وَتَجِدُونَ شَرَّ النَّاسِ ذَا الوَجْهَينِ، الَّذِي يَأتِي هؤُلاءِ بِوَجْهٍ، وَهَؤُلاءِ بِوَجْهٍ»: «مردم را مانند معادنِ (طلا و نقره) می يابيد؛ آنان كه در جاهليت بهترين مردم بودند، در اسلام نيز بهترين مردم هستند، البته بدان شرط که شناخت و دانش دينی پيدا کنند. و بهترين مردم را در امر خلافت کسانی می يابيد که پذيرش آن را ناگوار می شمارند و بدترين مردم را افراد دورويی می بينيد که نزد عده ای يک رو و نزد عده ای رويی ديگر دارند)). [صحيح مسلم : 4 / 1958 / 199 .]
حدیث نزد اهل تشیع:سهل، عن بكر بن صالح رفعه، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: الناس معادن كمعادن الذهب والفضة فمن كان له في الجاهلية أصل فله في الاسلام أصل : (( امام صادق عليه السلام : مردم معدن هايى چون معدن هاى طلا و نقره هستند. پس هر كه در جاهليت اصالت داشته است در اسلام نيز اصيل و ريشه دار است)) . [ .الكافي : ج ۸ ص ۱۷۷ ح ۱۹۷ ، مشكاة الأنوار : ص ۴۵۵ ح ۱۵۲۲ ، بحار الأنوار : ج ۶۷ ص ۱۲۱ نحوه . ]
تفاسیر:
تفسیر اول:اینکه رسول خدا مردم را به معادن تشبیه می کند، به چند نکته اشاره دارد از جمله: اختلاف طبیعت و سرشت انسان ها و صفات و ویژگی های اخلاقی آنها؛ و این مساله از تفاوت کانی های مستخرج از معادن فهمیده می شود.
تفاوت مردم در پذیرش اصلاح؛ چنانکه عده ای به آسانی آن را می پذیرند و برخی از آنها نیاز به صبر و بردباری دارند و برخی از آنها ظرفیت پذیرش آن را ندارند؛ چنانکه فلزات استخراج شده از معادن نیز به این صورت می باشند.
تفاوت مردم در جایگاه و مقام؛ و این مساله از تفاوت ارزش و بهای فلزات معادن برآورد می گردد؛ مثلا معادن طلا و نقره ارزشمند هستند و ارزش معادنی مانند معدن آهن و قلع کمتر است.
در واقع مراد از معادن ، اصول و انساب آنها (مردم) می باشد. و اینکه می فرماید: «خِيَارُهُمْ في الجَاهِلِيَّةِ خِيارُهُمْ في الإِسْلامِ إِذَا فَقهُوا» یعنی گرامی ترین مردم از نگاه اصل و نسب، همان کسانی هستند که در جاهلیت بهترین بوده اند، اما به شرطی که شناخت و دانش دينی داشته باشند؛ به عنوان مثال بنی هاشم از حیث اصل و نسب بهترین مردم در میان قریش بودند؛ چنانکه در نص حدیث صحیح وارد شده است. و در اسلام نیز چنین هستند اما به شرطی که نسبت به دین الله شناخت داشته باشند و آن را فراگیرند؛ اما اگر این علم و دانش دینی را فرانگیرند، هرچند از نگاه اصل و نسب بهترین اعراب باشند، اما گرامی ترین مردم نزد الله نیستند و به دنبال آن بهترین مردم نخواهند بود. این مساله گویای این مهم است که انسان به خاطر نسبش شرافت دارد به شرطی که فهم دینی داشته باشد؛ تردیدی نیست که اصل و نسب تاثیر خود را دارد و به همین دلیل بنی هاشم پاک ترین مردم و شریف ترین مردم از نگاه نسب بودند و به دنبال آن رسول الله صلی الله علیه وسلم اشرف مخلوقات می باشد. «الله بهتر می داند که رسالت خود را کجا قرار دهد». و اگر در بین فرزندان آدم، این اصل و نسب شریف ترین آنها نبود، رسول الله صلی الله علیه وسلم در میان آن نبود؛ و رسول الله صلی الله علیه وسلم از بهترین اصل و نسب ها مبعوث شد. این جمله از حدیث، در دو حدیث آمده است. حدیث اول به این ترتیب به پایان می رسد: «والأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَة، فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائتَلَفَ، وَمَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ»: «و ارواح مانند سپاهيان و دسته های گوناگون يک سپاه هستند؛ آنها که يکديگر را بشناسند (و ويژگی های يکسانی داشته باشند)، با هم الفت می گيرند و آنها که يکديگر را نشناسند، از هم دور می شوند و با هم اُنس نمی گيرند». احتمال دارد این مساله به همانندی ارواح در خیر و شر اشاره داشته باشد؛ چنانکه خیر و خوب به مانند آن گرایش می یابد و شر و بد به نظیر آن؛ و به این ترتیب ارواح بر حسب خیر و شری که بر آن سرشته شده اند، یکدیگر را می شناسند؛ و چون در این زمینه اشتراک داشته باشند، یکدیگر را شناسایی کرده و با هم خو می گیرند و اگر اشتراکی نداشته باشد، یکدیگر را نمی شناسند و ارتباط برقرار نمی کنند. و احتمال دارد مراد از آن خبر دادن از آغاز خلقت باشد با این توضیح که: ارواح قبل از اجسام خلق شده و با هم ملاقات و برخورد داشته اند؛ زمانی که در اجسام دمیده شدند، یکدیگر را بر اساس همان سرشت اولیه می شناسند و به این ترتیب شناخت و عدم شناخت آنها به اصل سرشت آنها بازمی گردد و افراد خوب به خوبان و افراد بد به بدان تمایل می یابند. ابن عبدالسلام می گوید: مراد از شناخت و عدم شناخت، نزدیکی در صفات و تفاوت در آنها می باشد. چون وقتی کسی صفاتی مخالف تو داشته باشد او را نمی شناسی. حدیث دوم به این ترتیب به پایان می رسد: «وتَجِدُونَ خِيَارَ النَّاسِ في هَذَا الشَّأنِ أَشَدَّهُمْ كَرَاهِيَةً لَهُ، وَتَجِدُونَ شَرَّ النَّاسِ ذَا الوَجْهَينِ، الَّذِي يَأتِي هؤُلاءِ بِوَجْهٍ، وَهَؤُلاءِ بِوَجْهٍ»: «و بهترين مردم را در امر خلافت کسانی می يابيد که پذيرش آن را ناگوار می شمارند و بدترين مردم را افراد دورويی می بينيد که نزد عده ای يک رو و نزد عده ای رويی ديگر دارند». یعنی بهترین مردم را در امر خلافت و امارت و اجرای احکام کسانی می یابید که بر امارت و خلافت حریص و مشتاق نیستند؛ چنین کسانی وقتی عهده دار مسئولیت می شوند، توفیق یافته و موفق شده و استوار پیش می روند، بر خلاف کسانی که نسبت به آن حریص و مشتاق هستند. اما بدترین مردم انسان های دو رو هستند؛ کسی که نزد عده ای یک رو و نزد عده ای دیگر رویی دیگر دارد.
تفسیر دوم:
شرح کتاب "دلیل الفالحین لطریق ریاض الصالحین" اثر ابن علان صدیقی درباره این حدیث چنین میگوید: «از ابوهریره روایت شده است که پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم فرمود: "مردم (از حیث فردی) همچون فلزاتی اند (از نظر خوبی یا بدی ذاتی که خداوند در وجودشان نهاده) همچون طلا و نقره (تشابه آنها بدین دلیل است که فلزات دارای ویژگی های متفاوتی هستند؛ برخی ارزشمندند و برخی کمارزش. ویژگیهایی که هر فلز از خود نشان میدهد، مطابق با سرشت اولیه آن است. به همین ترتیب، هر انسان ویژگیهایی را نشان میدهد که با سرشت او مطابقت دارد)؛ بهترین آنها در دوران جاهلیت (کسانی که در دوران جاهلیت دارای سرشت شریف بودند، دورانی که به علت نمودهای فراوان نادانی به "عصر جاهلیت" مشهور است) پس از اسلام آوردن و درک کامل اسلام نیز بهترین هستند ... (به این معنا که وقتی درک کامل اسلام با سرشت آنها آمیخته میشود؛ این افراد از طریق شرف پذیرش اسلام و درک کامل آن به همان مقامی میرسند که در دوران جاهلیت از نظر نجابت، سخاوت، بردباری و امثال آن داشتند). و نفْسها همچون لشکریانند (این جمله از نظر دستوری با جمله اول "مردم همچون فلزاتاند" همزمان است و به این معناست که نفْسها در گروههایی با سرشت های مختلف قرار دارند)؛ کسانی که با هم توافق دارند، با یکدیگر دوست میشوند و کسانی که با هم اختلاف دارند، از یکدیگر بیزار میشوند." سیوطی میگوید: "از خطابی نقل شده است: «منظور پیامبر از ‘نفسها همچو لشکریانند’ ممکن است اشاره به تشابه در تمایل به خوبی یا بدی باشد. شخص نیکو به طور طبیعی به کسانی که نیکو هستند، متمایل است و به همین ترتیب، شخص بد به نظایر (افراد نظیر خود) خود متمایل است.
ابن الجوزی گفته است: «از این حدیث استنباط میشود که اگر فردی در خود از کسی که خوب و صالح است، بیزاری حس کند، باید دلیل این بیزاری را بررسی کند تا در جهت از بین بردن آن تلاش کرده و از این ویژگی مذموم خلاص شود و برعکس.» ابن عبدالسلام بیان می دارد: «آنچه در اینجا منظور از توافق و اختلاف است، همگرایی و واگرایی در صفات است، زیرا فرد با کسانی که صفات متضاد دارند، مخالفت میکند و با چیزی که برای او ناشناخته است به دلیل ناآگاهی از آن مخالفت میورزد.
این حدیث از پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) نقل شده است و به این صورت ترجمه میشود:
"مردم همانند معادن طلا و نقره هستند؛ هر که در دوران جاهلیت ریشه و اصالت داشت، در اسلام نیز همان ریشه و اصالت را دارد."
### منبع حدیث:
این حدیث در منابع مختلفی از جمله **صحیح بخاری** و **صحیح مسلم** نقل شده است. همچنین در کتابهای حدیثی و تفسیری دیگر نیز آمده است.
### تفسیر حدیث:
این حدیث به این موضوع اشاره دارد که انسانها از نظر استعدادها و قابلیتها تفاوت دارند، همانگونه که معادن طلا و نقره در طبیعت دارای ارزشها و کیفیتهای متفاوتی هستند. در اینجا، "جاهلیت" به دوره قبل از اسلام اشاره دارد و "اسلام" به دوره پس از آن. پیامبر (ص) میفرماید که کسانی که در دوران جاهلیت دارای اصالت و شرافت بودهاند، در اسلام نیز همان ویژگیها را حفظ خواهند کرد.
این حدیث بر اهمیت اصالت و نیکخویی تأکید دارد و نشان میدهد که اسلام، این ویژگیهای مثبت را نه تنها از بین نمیبرد، بلکه آنها را تقویت میکند. پیام اصلی این حدیث میتواند به تقویت جایگاه اخلاقی و اجتماعی افراد نیکسرشت و اصیل در هر دورهای از تاریخ و در هر جامعهای اشاره داشته باشد.
به زبان ساده یعنی مردم باید ارزش خودشان را درک کنند هرچه علم و ادب و تحصیل و تهذیب بیشتر ارزشش بیشتر میشود.
این حدیث از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است و به این معناست: "مردم مانند معادن طلا و نقره هستند؛ بهترینهای آنان در دوران جاهلیت، بهترینهای آنان در اسلام هستند، اگر فقیه شوند."
### منبع حدیث
این حدیث توسط ابو هریره روایت شده و در منابع معتبر مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است
### تفسیر حدیث
این حدیث به چند نکته اشاره دارد:
1. تنوع و تفاوت انسانها: همانطور که معادن طلا و نقره از نظر ارزش و کیفیت متفاوت هستند، انسانها نیز از نظر اخلاق، شخصیت و تواناییها متفاوت هستند.
2. ارزش و اصالت: افرادی که در دوران جاهلیت دارای اصالت و شرافت بودند، اگر در اسلام فقیه شوند، همچنان دارای ارزش و اصالت خواهند بود.
3. تعارف و تناکر ارواح: ارواح انسانها مانند لشکریانی هستند که برخی با یکدیگر آشنا و همدل میشوند و برخی دیگر از هم دوری میکنند. این به معنای تشابه و تفاوت در اخلاق و صفات است که باعث میشود برخی افراد با یکدیگر همدل و برخی دیگر ناسازگار باشند
منبع حدیث: ( از امام صادق (علیه السلام))
الكافي : ج ۸ ص ۱۷۷ ح ۱۹۷ ، مشكاة الأنوار : ص ۴۵۵ ح ۱۵۲۲ ، بحار الأنوار : ج ۶۷ ص ۱۲۱ نحوه .
ترجمه:
ترجمه رسولی محلاتی: بكر بن صالح در حديث مرفوعی از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمود: مردم معدنهائی هستند چون معدنهاى طلا و نقره، پس هر كه در دوران جاهليت ريشه و اصلی داشته (و عنصر پاكی بوده يا از اهل شرف بوده) در اسلام نيز همان ريشه و اصل را دارا است.
ترجمه کمرهای: از بكر بن صالح سند را رسانيده تا امام صادق(عليه السّلام)فرمود:مردم معدنها باشند به مانند معدنهاى طلا و نقره پس هر كه را در دوران جاهليت عنصر پاكی بوده است در اسلام هم عنصر پاكی داشته.
ترجمه سوم: امام صادق عليه السلام : مردم معدن هايی چون معدن هاى طلا و نقره هستند. پس هر كه در جاهليت اصالت داشته است در اسلام نيز اصيل و ريشه دار است.
اين حديث دو احتمال دارد:
اول: اينكه منظور اين باشد كه مردم از نظر استعدادها، قابليتها، اخلاق و عقلهایشان با هم متفاوتند، مانند تفاوت معادن؛ زيرا بعضى از آنها طلا و بعضى نقرهاند. پس كسى كه در جاهليت، نيكوخلق، عاقل و فهميده بوده، در اسلام نيز به سرعت حق را میپذيرد و به اخلاق والا متصف و از اعمال زشت، پس از آگاهى از آنها، دورى میكند.
دوم: اينكه منظور اين باشد كه مردم از نظر شرافت نسب و حسب، مانند معادن با هم متفاوتند. پس كسى كه در جاهليت از خانوادهاى شريف و بلندمرتبه بوده، در اسلام نيز با پيروى از دين، پذيرش حق و آراستگی به مكارم اخلاق، شريف میشود. پس پيامبر (صلی الله علیه و آله) آنها را در زمان جاهليت به آنچه در معدن قبل از استخراج است و هنگام ورودشان به اسلام به آنچه از كمال و نقصان معدن پس از استخراج آن آشكار میشود، تشبيه كرده است.
مردم معدن هايی چون معدن هاى طلا و نقره هستند. پس هر كه در جاهليت اصالت داشته است در اسلام نيز اصيل و ريشه دار است.
https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/29020890