پرسش خود را بپرسید

تفسیر غزل شماره 470 آن پیر خردمند

تاریخ
٤ ماه پیش
بازدید
٢٣٨

درود
دوستان کمی ناخوش ام از سختی های زندگی به تنگ آمده ام
و از این میترسم و باید هم ترسید

آنکه من  سختی های زندگی نام میدهم  هنوز  ذره ای هم به سختی زندگی که میگویند شبیه نیست ! 

و اگر این اینقدر دردآور است ، آن دگر چه دیوی خواهد بود ؟؟

با  معنی و تفسیر کردن غزل شماره 470 حضرت حافظ بسیار سپاسگزار شما خواهم بود.
 سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

 

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی

١ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

سلام، معنی و تفسیر غزل شماره 470 حافظ :

غزل به ابراز درد و تنهایی شاعر اشاره دارد. در اینجا به بررسی هر بیت می‌پردازیم:

1. سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی / دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
  - معنی: شاعر می‌گوید سینه‌ام پر از درد است و ای کاش مرهمی برای آن داشتم. من از تنهایی به شدت رنج می‌برم و از خداوند درخواست همدمی می‌کنم.
  - تفسیر: این بیت عاطفی و متاثرکننده به احساس عمیق تنهایی و کمبود یک همدم اشاره دارد.

2. چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو / ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
  - معنی: کیست که بتواند در زیر آسمان پرشتاب راحتی بیابد؟ ای ساقی، جامی به من بده تا لحظه‌ای آسایش بیابم.
  - تفسیر: شعری در باب گریز از سختی‌های زندگی و جستجو برای آرامش از طریق شراب و لذت‌های زودگذر.

3. زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت / صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
  - معنی: به زیرکی گفتم وضعیت مرا ببین و او خندید و گفت: روزگار دشوار است و کارها پیچیده‌اند.
  - تفسیر: به نظر می‌رسد پوچی و بی‌فایده بودن تلاش‌های انسانی در برابر مشکلات زندگی را زیرکی با خنده بیان می‌کند.

4. سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل / شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
  - معنی: من در چاه صبر سوختم به خاطر آن شمع زیبا (عشق)، و شاه ترکان (عاشق) از حال ما بی‌خبر است.
  - تفسیر: در اینجا به عشق و آرزوی وصال پرداخته شده و احساس فراموشی و ناامیدی را به تصویر می‌کشد.

5. در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست / ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
  - معنی: در راه عشق، هیچ‌گاه آرامش نیست و آنکه بخواهد با درد تو مرهمی بیابد، به شدت در خطر است.
  - تفسیر: اینجا یادآوری می‌شود که عشق همواره با چالش‌ها و رنج‌ها همراه است.

6. اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست / رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی
  - معنی: افرادی که تنها به لذت و ناز فکر می‌کنند، جایی در دنیای رندی ندارند؛ کسی باید بتواند سختی‌ها را تحمل کند.
  - تفسیر: این بیت به یادآوری صبر در برابر سختی‌ها و عدم اکتفا به زندگی سطحی اشاره دارد.

7. آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست / عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
  - معنی: انسان در این دنیا به دستان خود نمی‌رسد و باید جهانی دیگر بسازد و انسانی نوین خلق کند.
  - تفسیر: این جملات به جستجو برای معنای زندگی و ضرورت تحول و دگرگونی در وجود بشر اشاره دارد.

8. خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم / کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
  - معنی: برخیز تا به یاد آن ترک سمرقندی خاطر خود را شاد کنیم، زیرا نسیم او بوی جوی مولیان را می‌آورد.
  - تفسیر: اشاره به یاد عشق و زیبایی‌های طبیعت و فرصتی برای لذت‌بردن از زندگی دارد.

9. گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق / کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
  - معنی: گریه حافظ چه ارزشی دارد در مقابل غنای عشق، زیرا در این دریا، حتی هفت دریا نیز به نظر می‌رسد تنها به اندازه شبنمی است.
  - تفسیر: بیانگر این است که عشق حقیقی بسیار بزرگتر از رنج‌های فردی است و در مقایسه با آن، مشکلات و غم‌های شخصی ناچیزند.

نتیجه‌گیری:
غزل حافظ به زیبایی و عمق احساسات انسانی در عشق، تنهایی و جستجو برای معنا اشاره دارد. شاعر با تصاویری جالب و زبان نرم، ما را به درون دنیای فکری و عاطفی خود می‌برد. 

٥,٥٥٩
طلایی
٧
نقره‌ای
٢١٩
برنزی
١٢١
تاریخ
٣ ماه پیش

پاسخ شما