خوانش ه در زبان پارسی
چرا خوانش ه واکه در واژه نه با واژه های دیگر مانند نامه، خانه، دانه، پایه، کاشانه، استفاده، تئوریزه و ... یکی نیست. مگر نه این است که در همه این واژه ها ه واکه است؟
٥ پاسخ
در گذشته ه واکه در زبان پارسی به صورت فتحه خوانده میشد. اما به مرور زمان تبدیل به کسره شد. طبیعی است که مردم در برابر تغییر خوانش واژه هایی که کاربرد روزمره بیشتری دارند، مقاومت بیشتری نشان میدهند. یکی از این واژه ها، واژه نه است که نسبت به واژه های گفته شده دیگر، کاربرد بیشتری داشته و دارد.
درود
الفبای فارسی که عربها می گویند ما آنرا از آنان وام گرفتیم، برای واژه های پارسی بسنده نیست.
فارسی، زبان مسلمان ایرانی است که او خود با برداشت (کُپی) از دبیره اَوستایی ۳۲ وات - واچ - بند واژه - بندواژه - سخن - واج (حرف) ساخت
امروز دبیره پارسی ۴۶ وات دارد که بجای « کسره و فتحه و و »برای هرکدام یک وات (حرف) هست.
سالها پیش در نوشته ای خواندم که این دبیره نزدیک به ۶۰۰ وات داشته که گزشته از این ۴۶ وات برای نوشتن نامه و روزنامه و نسک و نبیگ ( کتاب) بکار برده می شد ( که هنوز هم برخی از هم میهنان زرتشتی و برخی از استادان زبان می توانند بخوانند و بنویسند) دیگر وات ها برای سداها و آواهای در سپهر (طبیعت) بکار برده می شد. ینی سدای باران و سدای آبشار و سدای آرام باد(نسیم) و تند باد و پر زدن بال پرنده و سایش و برخورد دو سنگ را می نوشتن بجای آنکه بنویسند باد آمد. درست مانند نوشتن آوای یک ساز (نت موسیقی) بیک بگونه ی واتی (حرفی یا حروفی).
خشت آغاز را که مِهراز (معمار) کژ نهاد، تا کهکشان هم می رود دیوار کژ (کج)
و برای همین کژ بنیادین است که نوشتن در فارسی با خواندن همخوانی ندارد و بدتر آنکه یا نادرست نویسند و یا نادرست خوانند.
نمونه: واژه ی تو (شما) و تو (درون) که واژه ی توِ شما را باید تُ بنویسند و یا همانند تو (درون) خوانده شود.
در زبان کاستِیانو (اسپانیایی) تُ را گویند تو و در زبان سویدی (سوئدی) و آلمانی هم گویند دو (دُ نه). یا باز در فارسی همین شماره ۲ را هم نادرست نویسند که باید «دُ» نوشته شود.
ستمگر، زورگو = دیکتاتور ( دیکتاتُر درست است)
امروز فارسی به جایی رسیده که بجای گفتن شگفتیدن، شگفتیده شدم، گویند پشمام ریخت. این ینی بی فرهنگ. باز گفتن برگام (برگهایم) ریخت بسی بهتر و هتا زیبا هم است چرا که همانند یک درخت در پاییز برگریزان شدم است.
«پشمام ریخت» پشم های کجای تو ریخت؟ یا اینکه مگر تو جانوری (حیوانی) که پشمهایت بریزد از ترس یا شگفتی؟
در هر روی زبانی که ۸۵٪ واژه هایش وام گرفته از زبانهای دیگر است که آنهم به زور و یا فریب در فارسی رخنه کرده اند نه تنها این زبان را ناهنجار کرده و میکند، بدتر آنکه این زبان دیگر نمی تواند پیرو فرهنگ بنیادین ایرانی باشد.
اگر از فارسی سعدی و حافظ و تنی چند از ادبسرایان فارسی گو را جدا کنیم، آنچه که می ماند؛ تعارف، رودرواسی، چاپلوسی و یا همه ناسزاگویی و دشنام و زور است.
در زبانهای دیگر هم تعارف و رودرواسی و چاپلوسی و ناسزاگویی و دشنام و زور گویی هم هست، بیک اینگونه زشت زبانی در میان دیگر زبانها فرهنگ نیست.
در فارسی، تعارف، رودرواسی و چاپلوسی را فرهنگ دانند و بدتر آنکه این بی فرهنگی را بشمار فرهنگ ایرانی گذارند.
یا اینجا و آنجا تا از کسی یا جایی سدایی آمد، به ناگاه تنی چند بیخرد گویند: من از ایرانی بودنم شرم دارم. ما ایرانیا اینجوریم، ما ایرانیا حسودیم و این دوستان نادان، ایرانی را پست و فرومایه نشان دهند.اینگونه کسان ناکس نه نامشان ایرانیست، نه زبانشان و نه فرهنگ و نه منش ایرانی دارند و تنها در ایران زاده شده اند و یا از پدر و مادری اَستند که آنها هم تنها در ایران زاده شده بودند.
فردوسی هرگز نگفت فارسی، که سخن از پارسی بوده و هست و همیشه خواهد بود
با پوزش از زیاده نویسی!
به امید زبان و فرهنگ بنیادین ایرانی
درود؛ هم اکنون نیز در تاجیکستان و بعضا در افغانستان چنین واژههایی با فتحه تلفظ میشوند. ضمن اینکه واژه «نه» هم در برخی اشعار فارسی به اقتضاء، «نِه» آمده است.
درکلمه ی (نه )ه صامت است .ولی در نامه وکاشانه و ....
ه. مصوت کوتاه محسوب می شود
ما در زبان فارسی ۶ واکه یا حرف صدا دار داریم که با علامت های زیر نوشته می شود.
- ــَــ
- ــِــ
- ــُــ
- آ
- ایـ
- او
هـ - ه در اصل یک حرف بی صدا یا صامِت است اما گاهی ه علامت واکه ـِـ است. مانند : نامه ، دانه، پایه و...
اما گاهی هم ه همان حرف بی صدا است و واکه نمیباشد مثل آنچه شما گفتید: نُه، نِه
پس در اینجا ه واکه نیست بلکه صامت است.