در انگلیسی بعضی وقتا برای خداحافظی میگن adios که اسپانیایی خداحافظه.مثل ماها که بعضی وقتا میگیم بای
سلام دوستان وقتی میخوایم با کسی مخالفت کنیم به غیر NO چه چیزایی میشه جایگزین کرد که محاوره ای تر باشه ؟ مثلا NO WAY یا NAH
"And also "negetive
ما یه تولیدی قاشق و چنگال یکبار مصرف هستیم. اسم برندمون لمیس پلاست هست. یک شعار تبلیغاتی و تجاری میخایم که بر روی بسته بندی محصولاتمان درج کنیم. پیشنهادی دارید ممنون میشم بگین بهمون یه توضیحی ...
۱. «لمیس پلاست؛ جایی که یکبار مصرف هم ماندگار میشود.» ۲. «زیبایی در ظرافت، مسئولیت در انتخاب – لمیس پلاست» ۳. «لمیس پلاست؛ قاشق و چنگالی که فرق میکند.»
Bill😁 هم ابزاره هم اسمه😁😁
کدام شاه مغول نامه ای با خط الرسم و زبان پارسی به پاپ اینوسنت چهارم فرستاد؟ ۱.تیمورخان ۲.گیوک خان ۳.منگوقاآن ۴.هلاکو خان
جواب درست گزینه ۲: گیوک خان است. گیوک خان، سومین خاقان بزرگ مغول، یه نامه با خط و زبان فارسی به پاپ اینوسنت چهارم (Innocent IV) فرستاد. توی اون نامه از پاپ خواسته بود که مسیحیان تسلیم مغولها بشن. نامه رسمی و جدی بود و با خط فارسی نوشته شده بود چون اون موقع فارسی زبان رسمی دیوانی مغولا شده بود.
چون غنچه تصویر، دلم جمع ز تنگی است امید گشایش ز نسیم سحرم نیست آیا در مصراع اول آرایه پارادوکس وجود داره؟؟ دلیل بر اثبات حرفتون؟؟
توی مصرع «چون غنچه تصویر، دلم جمع ز تنگی است» آرایهی پارادوکس وجود نداره. چون هم غنچه و هم دل جمعشده، هر دو یه معنی دارن: بسته بودن، فشردگی و تنگی. پارادوکس زمانی اتفاق میافته که بین دو واژه یا مفهوم، ظاهرشون با هم تضاد داشته باشه، ولی در معنا کنار هم معنی بده. اینجا هیچ تضاد ظاهری بین غنچه و دل وجود نداره. بنابراین از نظر آرایههای ادبی، این مصرع پارادوکس نداره.
یکی از طوق خود مه را شکسته یکی مه را ز غبغب طوق بسته ✏ «نظامی»
درود ، برای دریافت معنی می شود حرف اضافه( از) رو ( با) معنی کنیم و غبغب طوق رو مقلوب ترکیب اضافی (طوق غبغب) بشماریم هم میتوان حرف اضافه( از) رو (از )معنی کنیم و غبغب رو جدای از طوق و متعلق به ماه بدونیم .
خنک آن قمار بازی که بباخت آن چه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
منظور آن صوفی/ راهب / خرقه پوشی هست که تمام دارائی خودش رو می بخشه و یه لنگ دور خودش می پیچه و در گوشه ای ، به مراقبه و مشاهده می نشینه . او دارد دنیا و مال دنیا و از همه مهمتر ، عمر خودش ...
آن ز عشق جان دوید و این ز بیم عشق کو و بیم کو فرقی عظیم سیر عارف هر دمی تا تخت شاه سیر زاهد هر مهی یک روزه راه وصف حق کو وصف مشتی خاک کو وصف حادث کو وصف پاک کو از قش خود وز دش خود باز ره که سوی شه یافت آن شهباز ره این قش و دش هست جبر و اختیار از ورای این دو آمد جذب یار ✏ «مولوی»
جان : بازتاب نورِ جانان / خدا در دل . صوفی به مشاهده دل و حضور می نشیند تا دل را پالایش کند و آئینه های دل را جلا دهد و از اندیشه و تعقل دوری می کند و خدا را در دل می جوید ، چراکه دل محل تجلی ا ...
به گفته هنری لایارد کدام قوم ایرانی اصیل ترین سبک خوانش شاهنامه فردوسی را دارند؟
حقیقت اینست که پاسخم به این پرسش تنها از روی تجربه شنیداری یکی از چندین گویش هموطنان گرامیمون مناطق سرزمین ایران بانوست ؛ لرستانات ، زبان/گویش لری/لکی ست. در غیر اینصورت دری میباشد. سپا گزارم 🌹🙏🏼