پیشنهادهای هریکان دارنیک وند (٣١٤)
لری بختیاری پَری آژِچ ( اوستایی ) ، ای یا ویس ( هتمتیایی ) ، چیها گِرِهدِن ( پهلوی ) :استنتاج
لری بختیاری یَکایَک، وا پِیپا:به ترتیب، با تظم
لری بختیاری ایزِژ:درخواست، مطالبه ایزِژَل:مطالبات، درخواست ها
لری بختیاری پَسبُر، پَرژَو:خائن
ورزشها در لری بختیاری توپَ:توپ توو وازی:فوتبال لِی لَغَّد:تکواندو کَلاگُمبَلی:ژیمنستیک دَس وُر زَمبیل:بسکتبال توپَ وُر آستِمُو:والیبال مُست وَنی:بکس
در جواب به ظاهر ایرانی بچه من به اندازه ی سنت کتاب تاریخی خوندم و هنوز که هنوز مشغول یادگیری ان هستم و هیچگاه تحصیل در این رشته را ترک نخواهم کرد من ...
طایفه ی ساسانی آلجمالی ( جوانشیر وَنَت، جائلشِهر پور، آل جمال ) از باب بختیاروند ( بهداروند ) هفت لنگ و از ایل بختیاری متشکل از ۴ تش گندلیوند، شیت، ج ...
نام اصلی این تیره در قدیم سَی ون بوده که همان سکوند است از شاخه های قوم لر
ایلی از ایلات لر که در لرستان پشت کوه ( ایلام امروزی ) مسکن دارند
لری بختیاری تاک:کرگدن
لری بختیاری تَپرُه:هشدار
لری بختیاری لِشک، شیل:شاخه
لری بختیاری سی:برای مثال سی مو غَلُوَ اِلخا نِن:برای من خیلی احترام قائل هستند
لری بختیاری تاتَزا:پسر. دختر عمو خُرزِّمار:پسر. دختر خاله هالوزا:پسر. دختر دایی کُر. دُر کیچی:پسر. دختر عمه
لری بختیاری پِرُپا:نظم
لری بختیاری لاتکُتَ:سکوت دُنگِ، دُنگ مَدِ:ساکت شو خفه شو
لری بختیاری آمُختَ:عادت
لری بختیاری کیچپَر، آستُو:کشور
لری بختیاری پُخار، هَف، هَفارِش:بخار
لری بختیاری زیوُوی، سُهد، ژیوُراپ:زیان، ضرر
لری بختیاری هِگونا، گَو باز:شارلاتان
لری بختیاری کَنهیل، هَپِرُو، هَلپیلَ:یورش، هجوم
لری بختیاری وَرنا:عامل سقوط
لری بختیاری اِستَرم:غلیظ
لری بختیاری اِلال:استراحت
لری بختیاری باس، چِپچِپ، رَم:شایعه
لری بختیاری رَه وُر زُوم نِبَرِ
لری بختیاری واوُر، اَروپاگ:عهده واوُر وَن:عهده دار واوُر وَندن:عهده دار شدن
لری بختیاری پَرت، پَتار، پَرتُپَتاریژاگ:استحکام پَتارَل، واژاپ:استحکامات
لری بختیاری اَو رِشوُو، رِشوُو، مَلَ کِردِن:استحمام، حمام کردن
لری بختیاری اَستُهُلُنگ:استخوان
لری بختیاری کِتِنا، پُدکاژ:چکش
لری بختیاری اِستیل، گُنج اَو:استخر مَلَ:شنا مَلَهُن:شناگر
لری بختیاری دَسوایَکی، یَکین، گِئوو گِری، یَگِهری ( با فتحه و کسره ی کشیده ) :اتحاد
لری بختیاری دول دُو:انبار
لری بختیاری فالَ، دُرد:ذره
لری بختیاری تِویس، تُک:قطره تِویسَل، تُکُو:قطرات
لری بختیاری بِدِزِّ:طبیعی
لری بختیاری گِر:انتخاب
لری بختیاری گُر:طبیعت
لری بختیاری به نُم:الگو
لری بختیاری وِرگُ، دیار، جِزنِشُو:اظهار وِرگُهدِن:اظهار کردن
لری بختیاری شُتوور:اغراق
لری بختیاری کُچکُویر، تَئمِرِ:استهزا، تمسخر
لری بختیاری شِنَهد دادِن، یَشنَهدِن، ویشوستاپیا:معارفه، شناختن
لری بختیاری دوخدار، پاپِی:محقق
لری بختیاری لیشی، نا خُو، اَو وُر چالَ رِز:نا متناسب، عدم تناسب، بی لیاقت، بی عرضه
لری بختیاری رَگدار:اصیل
لری بختیاری نوت:اسکناس
لری بختیاری چول:افتضاح
لری بختیاری رِچیلَ، بَردُبُچَک:اصل و نسب
لری بختیاری کَش، بال، بارت، تَرَپای:طرف غِّّراغِّّر:اطراف
لری بختیاری پُرتَخال:پرتقال
لری بختیاری کَرَنژیر، لیفَ، کَرَّ:انجیر
لری بختیاری روها:اشغال بوگَه:زباله دانی، اشغالگاه
لری بختیاری چال نال، هَیدُت، وا جَستَ، بِ دَو، وادَو:سریع، فوری
لری بختباری هُوال:نامحرم
لری بختیاری اِلخا:احترام الخا دار، سِتین، اِشکاردَ:محترم
لری بختیاری سَرواز، اُوِنگَراوُروژ:انقلاب
لری بختیاری هُمبینی، بینائِش:ملاقات، دیدار
لری بختیاری دَگَل:انبوه
لری بختیاری مُفَک:انفولانزا چامُ:سرماخوردگی کُهمیر:طاعون اَوُلِ سُکَک:ابله مرغون
لری بختیاری چُغا ( ایلامی ) ، مُلَّ ( پهلوی ) ، گُموت ( اوستایی ) ، گوت، تَکالَ:تپه
لری بختیاری چُغا ( ایلامی ) ، وابند، گل نره:بلندی، تپه
لری بختیاری بُدوف، اَو رِز:ابشار
پسوند وند پسوندی است در میان ایلات و شاخه های لر و در واقع پسوندی لریست که نشعت گرفته از وندن به معنای انداختن و وَنَت اوستایی به معنای فرزند میباشد ...
شهر فارسان به لری بختیاری پارسُو شهری تماما بختیاری نشین که سکونت انها در این شهر قدمتی دیرینه دارد هنری لایارد در کتاب خود مینویسد:پیشتر که به نواحی ...
در پاسخ به ارشام علاوه بر این حکومت هایی که گفتی حکومت هایی دیگری نیز هستند که والیان و فرمانروایان ان بختیاری بودند برای مثال منجزیان که حدود ۵۰ سا ...
لری بختیاری رَول ( ایلامی ) ، نَشخ ( پهلوی ) ، کَرشا ( اوستایی ) :نقش
لری بختیاری کَپ، هَنَ، هک:نفس
لری بختیاری زَمَند، هَنه سهده، سِزِ، مَندی، تُلُند:خسته، درمانده
لری بختیاری اَوُکی:حرومزاده
لری بختیاری مَژگِتا، سَژتِ گَه، مالگهِ بَهنُو واری:مسجد
لری بختباری کیش محمدی، دین محمدی:اسلام
لری بختیاری بَنگ محمدی:اذان
لری بختیاری اَشِم وَهوو ( اوستایی ) ، نِژا ( ایلامیت ) ، اهورَه سُخُژ، بَنگ خدایی:دعا، نیایش
لری بختیاری نَئیژ، تُف، تُفُ نَعلت:لعنت
لری بختیاری بیامُرزی، بَهنُو زَیده، ویرین، ویرایُژ:مرحوم
لری بختیاری تَریپا:محروم
لری بختیاری مُلزُم، بِلاجُو، تَل بَهنُو کوو:مظلوم
لری بختیاری گُشا، واژاگ:فاتح
لری بختیاری سِتین ویر وا کار:ارباب رجوع
لری بختیاری واگُدار، وارژایگ:واگذاری، استرجاع
لری بختیاری هُملَوگِشت:متفق القول
لری بختیاری پَسیند خُوگِری
لری بختیاری پَسیند، پِنداژی:تایید
لری بختیاری دَپیرا پِروِنا، چاشنا. معلم، اموزگار
لری بختیاری پِروِنا، چاشنا، دَپیرا:معلم، اموزگار
لری بختیاری چارنا ( اوستایی ) ، دِوُندِر ( ایلامیت ) :مدیر چارنا گِری، دِوُندِری:مدیریت دِوُندِریِ تَیار:مدیر کل
لری بختیاری دِندُو:دندان
لری بختیاری دُوا، ژُواماتیر:داماد
لری بختیاری دا، دایَ:مادر بِئو:پدر بَوِ. بابا گِئوو، گَگِ. برادر دِئوو، دَدِ. خواهر باوا. پدربزرگ داوا، نِنَ، دا، دایَ. مادربزرگ تاتَ. عمو. پیرمرد دا ...
لری بختیاری لوور، مَغّّار ( ایلامی ) :دره
لری بختیاری باوِرِ:ناپدری
لری بختیاری باوِرِ. پدر ناحق
لری بختیاری داوِرِ. مادر نا حق
لری بختیاری دَس، وُناژ:دست اَنگُست، کِلِک:انگشت
با مردمی که رقصشان با چوب است و خشن شوخی نکنید i am lor and proud of it انا لور و فخور بذلک
زبان عربی زبانی است که اکثر قواعد و لغات ان وام واژه ها هستند که به این زبان داخل شدند و پس از تغییر شکل کلمه ای جدید ساخته شد مانند پردیس پارسی. فر ...
واژه شراب کاملا ایرانی است و به عربی رفته معادل ان در ایلامی و اوستایی چیراَو ( chir av ) میباشد که همچنان در لری همین گونه تلفظ میشود در پهلوی چَرا ...
در لری بختیاری ماه ها را بر اساس مشاهدات طبیعی و با توجه به افسانه ها و باور های این فرهنگ نام گذاری میکردند این تقویم با تقویم فیلی از یک ریشه اند و ...
ماه ها در تقویم لری بختیاری نُو روو ما. فروردین گُلبار ما. اردیبهشت جُورَش ما. خرداد ما میوَ رَسُو. تیر ما گَرمَ. مرداد شِنیارُو ما. شهریور مالکَنُو ...
بهمن اسمی لریست از دو ترکیب به ( بهتر، بهترین ) و مَن ( فکر ، اندیشه ) میباشد که هر دو واژه لری اند
در تقویم لری بختیاری ما لَر کُشُو، بَرف امبار:بهمن ماه
در تقویم لری بختیاری ما جُل کَنُو:اسفندماه
در تقویم لری بختیاری ما چِلَma chela:دی ماه
در تقویم لری بختیاری اَپُو، اَو سرد کُنُو ما apov, av sard konov ma:آبان ماه
در تقویم لری بختیاری اَو رِچِکناav rechekna:آذر ماه
در تقویم لری بختیاری مال کَنُو ماmal kanov ma:مهر ماه
در تقویم لری بختیاری شِنیارُو ماsheniarov ma:ماه شهریور
در تقویم لری بختیاری اَمِردادیا، ما گَرمَ:مرداد ماه
در تقویم لری بختیاری میوَ رَسُو ما ( miva rasov ma ) :تیر ماه
در تقویم لری بختیاری جُورَش ما ( jov rash ma ) :ماه خرداد
در تقویم لری بختیاری گُلبار ما:ماه اردیبهشت
در تقویم لری بختیاری نُو روو ما ( nov rou ma ) :ماه فروردین
لری بختیاری لَو، واتیگ، چِژیوَر:علت
لری بختیاری رِی، اُوِندِریکا:برکت طبق نظریه ای واژه اندیکا شاید از کلمه ایلامی اُوِندِریکا به معنای برکت گرفته شده باشد
لری بختیاری وُرشُو، جیلا، جُمُجیلا، بِر:حرکت
لری بختیاری دارِدِشنُو، دِشنُو، کَترَ:ناسزا، فحش
لری بختیاری پاسِخ، جَواو، بوپاژ:جواب، پاسخ
لری بختیاری دُرُ:دروغ
لری بختیاری چُن، جاگه، مُناتیژ:مکان، جا
لری بختیاری اُور ( ovr ) :ابر اُورِلا:ابر بارانی، ابر باران زا اُور مَبار:ابر ی که باران ندارد
لری بختیاری بُرگ:ابرو بُرگَک:چشمک
لری بختیاری آسِمُو، آستِمُو ( asemov, astemov )
لری بختیاری باه اَوشِن، ریشَ وُر گِل، دار:درخت
لری بختیاری بَرد. راک:سنگ بَردین:سنگی
لری بختیاری بُک، پیارَو، شُوارتیر:پهلوان
لری بختیاری پیارَو، شُوارتیر، چِگیف دار، خیژویتاگ، گَوتینِدُز، اِلاساژ، کُهرومُو:قهرمان
لری بختیاری تُلِ، باها، گاینید:قیمت، بها
لری بختیاری منت بارُم، سَپایوِساگ، وِچیل:ممنون، تشکر
لری بختیاری هَوش:حیاط
لری بختیاری شاب، گاریژ، وُنِیدُگ، رَوُندِرَو:طویله
هزار اسپیان سلسله ای بزرگ و قدرتمند که شاهان ان لرتبار بودند سرزمین فرمانروایی انان در سرزمین بختیاری بود و شاهان این سلسله همه و همه لر بودند و فقط ...
لری بختیاری کِتِن، سِقِّر، بَند، واژیگ، تُواماس، نُوِیراخ:اتصال کُمِ:محل اتصال
لری بختیاری ژَویگ، وِلی:اما، ولی
لری بختیاری پِسین، دیندا:بعد، بعدا
در پاسخ به بهنام شما مردم ترک همه تون یه عادت گندی که دارین اینه که همه ی تاریخ و میخواین به نام خودتون بزنین لرای بویراحمد از همون اول حتی قبل از هخ ...
لری بختیاری تَوگَ، ویشلای، تونُگ:قانع ویشلایستن:قانع شدن ویشلاینیدن:قانع کردن ویشلای:قانع ویشلا:قانع کننده برگرفته شده از ویشنیدون ایلامی
لری بختیاری دلبجا، وارزیگ، تَوگَ:راضی
لری بختیاری سردیار، اشنهده، انگس کش، به نم، زِویژاگ:مشهور
قندهار ایینه ایست که دلاوری لر هارا نشان میدهد
لری بختیاری سِهو هاکی:سیب زمینی
لری بختیاری سَردِ، شُمی، کمبو:هندونه
بهادر یک اسم کاملا مغولیست ان را پارسی سازی نکنید
در زبان لری بختیاری هِریک به معنای خنده و هِریکُو به معنای خندان، کسی که لبخند دارد و در لهجه ی فارسی به هریکان تبدیل شده دارنیک نیز یعنی درخت پاک کن ...
لری بختیاری تَونا، هیر، خوورشیت:خورشید مه، ماگ:ماه
لری بختیاری واگَ، بوستُو:باغ واگ تیلَ، بوستُوَک:باغ کوچک گَپ واگ، بوستُو گَپُو:باغ بزرگ
لری بختیاری هِرُو گری، سال چلیت، گَشن، ایدای:عید هرو گریل، سال چیلتُو، گَشنَل، ایدایل:اعیاد گشنت هِرُو:عیدت مبارک گشن نو، نوو روو ، رَواژبِه:عید نورو ...
لری بختیارب کاید، شهپیا، گپ:خان
لری بختیاری تِلا:طلا ریژنا:الماس
لری بختیاری شووا، چُمنا:محرک انتریک:تحریک
لری بختیاری جیفَ:ثروت جیف دار:ثروتمند
لری بختیاری شَوگار، شَو:شب
لری بختیاری چاست:ظهر
لری بختیاری لوو، درفس یا درفش، منتال، زدرال، نمچپ، وخات:پرچم درامل شه:پرچم سیاه برای عزاداری منتال سلاهی:پرچم سفید برای صلح
لری بختیاری پِرَوپا، پلغار، دالتیژ، گاوُت، مالت، چپاپ، درای، زدوک:قانون
لری بختیاری چَو، هَوَر، پَواژ، چیتار:خبر چَوَل، هَوَرا، پَواژَل، چیتارَل:اخبار
لری بختیاری خُوناگ، آرُنگ:موسیقی
لری بختیاری پشت و پِش، چپ ری، چواسه:برعکس
در لری بختیاری سهدی:نامه سهدی ور:نامه رسان، پیامبر
لری بختیاری چکامَ، لُواشِری، چوپال:شعر چگامَ گو، لواشرا، چوپالَو:شاعر
لری بختیاری گُرُشت، بِر، سوزنا، گُرِ:شعله تَش، دیلَغ ( با غ مخصوص این زبان ) :آتش دی:دود آتش در میان بختیاری ها بسیار پاک و با ارزش است و برای اینکه ...
لری بختیاری چار رَهُو، ژپیل، چَو دِهُو:تقاطع دَوگه:میدان
لری بختیاری دردار، دردین:مریض مُفَک:آنفولانزا چامو:سرماخوردگی
لری بختیاری دست چپ:طحال
لری بختیاری زووی:زانو مِرک:آرنج
لری بختیاری گیویپیا، زیویا:انسان آیوم، آژَوی:آدم آیمیَل:انسانها، ادمها زایار:مردم
لری بختیاری لرهاسپ
لری بختیاری ژیلام، تیختَو سهدی:شجره نامه
فرزند خسرو پرویز و پدر طایفه ی آل جمالی یا جائل شهر پور از باب بختیاروند ای بختیاری میباشد از فرزندان وی لرهاسپ معروف به جمال میباشد
لری بختیاری چیراَو:شراب، می، باده وُراسا:نوشیدنی
لری بختیاری شَوخی، پَوَوگاری، پوژِر چیوَو:شبیخون خَوالیدی:شبیخون با افراد کم پژاکی:شبیخون با افراد زیاد
همس بو، هماژ:دائم، همواره
لری بختیاری چاشنیدن، :یاددادن، آموزش دادن چاشستن:یاد گرفتن چاش:آموزش چاشنا:آموزگار چاشا:دانش اموز
لری بختیاری کار دار، کار وردار، کار ره ون:مسئول لغات قدیمی تر که فراموش شده اند:تزیکای، آتیژیگ، مینتوژ، گچال، فیلتاس، مشوخیف، زرا، خنج، غّلیو:مسئول
لری بختیاری گُروس، تیچ:فرار
لری بختیاری کَژ کاری، رَه خَل، خُوای هَو:خطا کژ کار، ره خل رَو، خوای هَوُو:خطاکار
لری بختیاری جِلا، دیار، جِزنِشُو:معلوم، مشخص
لری بختیاری پرونا، چاشنا:معلم
لری بختیاری گیس، پَل:مو های زنان، موی زنانه تُرنَ:موهای جلوی پیشانی زنان می، مِلِگِن، ژیریتی:مو های مردان مِل، گَوَخی:مو های بدن
لری بختیاری اَوَریگوخُو، خُو، زیوَسم، فَر دار:عالی، فوق العاده
لری بختیاری کَوگ:کبک قدیمیتر:کاوییَر:کبک
در زبان لری بختیاری ۴ واژه وجود دارد که حروف مخصوص این زبان هستند غّ ( غ زِوِرد ) همان غ ولی بسیار محکم و چیزی بین غ و خ است مانند غّورکستن:ضعف کردن ...
لری بختیاری سُر، بور، چیگا، هین گُچ، کَژلَو:قرمز شَه، شایه، مُوژیل، چُماسی:سیاه اِسپِهد، اِسپی، اسپید، اسپه:سفید کِئوو، کاو اوو، چُوام:آبی کال:قهوه ا ...
لری بختیاری مُنَند، وا برچُو، گُژین:مهم، با ارزش
لری بختیاری ری، پوز، ژُوَر، گارژِی:صورت
لری بختیاری زَهنا با فتحه کشیده، ژایوَی، چیژواز:هدف آها ریژ:هدف کوتاه مدت گِرَزِی چَخُو:هدف بلند مدت
لری بختیاری پَلغار ( با غ مخصوص این زبان ) ، پنگال، پَنگَ ( معرب آن پنجه ) :کف دستان
یک اسم بسیر زیبا و لری است به معنای به یاد ماندنی همچنین برخی از اسم های دیگر به زبان لری بختیاری شیک و با معنی: دارنیک:درخت پاک، کسی که دارای اصل و ...
لری بختیاری آسِن، آژِنُو، چیلُو، آهن پیلاد، ژارواری:فولاد
لری بختیاری مزگ:مغز، مخ
در لری بختیاری ملگن، می:مو، مو ی مردان پَل، تُرنه، گیس:مو ی زنان مِل:موی بدن رمپ:موی شرمگاه
لری بختیاری شُو، چارنا، پَشُو پارژا، از لغات اصیل ایلامی:چوپان
در لری بختیاری ویر:یاد، هوش، حافظه چاشستن:یاد گرفتن، از لغات اصیل ایلامی چاشنیدن:یاد دادن، از لغات اصیل ایلامی مثال نمت ز ویرم رهد اسمت را فراموش کرد ...
لری بختیاری بالنده سلیمووی، بالنده چو ، مرغ سلیمو:هدهد
لری بختیاری خدا وا دیارت بو، خدا وا رو سرت بو، بهنو موادارت، وادروت، وادروگ:حداحافظ
لری بختیاری یا الله، جاخالی، دروت، دروگ، داوورچ، منت دارُم:سلام
لری بختیاری هونو:انها، ایشان
لری بختیاری ایما:ما ایسا:شما
در لری بختیاری مو:من تو:تو هو:او ایما:ما ایسا:شما هونو:انها
لری بختیاری اَوژار:ابزار
فصول در لری بختیاری باهار، بهار تَوِستُو، تابستان پائیز یا پائیزه، پاییز زمستو یا سردواری یا برف واشه گه، زمستان
لری بختیاری ترال، رشتال:زیبا ، خوشگل
در لری بختیاری ایتاج ( کلمه ای پارسی و معرب آن احتیاج ) :نیاز، حاجت
در لری بختیاری جو جم، زور زیپ، تلواسَ، پا دَونی، هل و پل:تلاش کوشش
لری بختیاری سهدی:پیام
لری بختیاری وِرَ:شعور، فهم
لری بختیاری زِنَ ( با فتحه و کسره کشیده ) ، زینه، دُنا:زن وِنُو:بانو کَیوِنُو:کدبانو
لری بختیاری جووه:پیراهن شولار، پاکش:شلوار
لری بختیاری پوز:قیافه، صورت
لری بختیاری تی:چشم مرزنگ:مژه
لری بختیاری زُو:زبان در دهان بُرچ:زبان تکلم
لری بختیاری نمنها:تاریخ نمنها بئوباوامو :تاریخ اجدادمان
لری بختیاری تیس نادن، گروسستن، جستن، تیچستن، فیچستن، رم کردن، زی رهدن، چال نال دونیدن:فرار کردن، گریختن
لری بختیاری وازستن:رقصیدن وازنیدن:رقصاندن هم پیا ک هنی چوپی وازه گو پوی ریم تیس وایک بوازیم
لری بختیاری سووَ:فردا پسووَ:پس فردا اَمروو:امروز دوش:دیروز پَرِر:پریروز
لری بختیاری بی، بلا:بدون
لری بختیاری بهنُو:صاحب، خداوند
مر در لری بختیاری به معنای مگر و پنجاه سال است
در لری بختیاری اسپی، اسپه، اسپهد، زال، سمند، اَلَوس، گَچک، نیلَ:سفید
لری بختیاری اَو:آب
لری بختیاری تَش، دیلغّ ( با غ مخصوص در این زبان ) :آتش
در لری بختیاری لِوار:کنار، مانند مثال زی تر بیو وا لوارم خه تاپرم مو ی شه سردیارُ بی لوارم زوتر به کنار من بیا که تنهایم من یک پادشاه معروف بی مانند ...
در لری بختیاری اَراز:بغض ( از اسامی لری ) اَرس:اشک چشم
لری بختیاری جغله جوار:توجوان
ساسانیان اجداد ما بختیاری ها هستن من خودم شجره نامه دارم که به دار نیک بزرگ ( ۳۴۵_۴۳۹ه. ق ) از وی به جمال بزرگ ( ۱۲۰_۲۱۷ ) و از جمال به جوانشیر فرزند ...
کاش هر چند سال یکبار در ایران یک شیر بچه ی لر چون کریمخان بر مسند حکومت مینشست تا مردم مزه ی عدالت را میچشیدند امیر کبیر
کلمات دخیل در زبان کردی از عربی و مخصوصا ترکی زیاد هست. طبق جدید ترین امار از زبانهای اسرانی و کلمات دخیل در انها زبان لری هست که خیلی کم واژه ی دخیل ...
در لری بختیاری تیتَک ( تیتَی ) ، گِلارَ:مردمک تی:چشم مرزنگ:مژه
لری بختیاری کا:آقا ونو:خانم
در لری بختیاری زم، زمام:ایل دودمُو:ایل زمدار، زمامدار:رییس ایل
لری بختیاری دّوو، او دوو:دوغ
لری بختیاری تیگ:پیشانی تیگ نمشت:سرنوشت واتیگ زیدن:به رخ کشیدن
لری بختیاری کُر:پسر کُر کَو:پسرک دُر، دُوَر:دختر دُر کَو:دخترک دا:مادر بئو، بَوه:پدر گئو:برادر دئو:خواهر مثال: هم کر ک اوو ور مو گهد دات هنی بنگت کنه ...
لری بختیاری دل:قلب پف:شش گده:معده رین:روده گردال:کلیه دست چپ:طحال نا:گردن
لری بختیاری بروک:اندام، بدن
لری بختیاری ایوار، کچَ، چکَ:فک، چانه
لری بختیاری چابو، جودار، جک و جوور:حیوان
لری بختیاری آیوم:انسان آیمیل:انسانها
لری بختیاری پشَو، گُلُو:گربه
لری بختیاری مُشک:موش گرزَ:موش بزرگ
لری بختیاری بنگشت زنو، افتو زنو، روز پای، دم سو زی:صبح
لری بختیاری هِرُو، با کسره کشیده:مبارک هرو بوئه، مبارک باشد هرو واکا، مبارک بادا
لری بختیاری جِنیوَ:جریمه جریمه ی عربی از کلمه ی خوزی جنیو گرفته شده که در لری است
مردم آذری اصالتا ایرانی اند و نام قومشان نیز این را مشخص میکنند ولی انان در حفظ جهان اجتماعی خود ضعیف نشان دادند و فرهنگ و زبان و ادبیات انان متحول ش ...
لری بختیاری مَن:فکر، اندیشه دیا:حدس، گمان
نزدیک ترین زبان ها به پارسی لری است و لری بختیاری شباهت بیشتری به پارسی باستان و ایلامی دارد
لری بختیاری وار: سرزمین آوار:قلمرو
لری بختیاری دیار، جزنشو:معلوم مثال دیار نهد کی یای؟معلوم هست کی میای؟ جزنشو نکنه بهدارس کردوم:انرا مخفی کردم مشخص نیست
زبان لری یک زبان اصیل و بومی ایران است من لر بختیاریم و اکثر کلمه هایی که داریم همریشه با پارسی باستان و ایلامیت نه پهلوی مانند کهرستن لری، کاهلستن ا ...
فینگنیدن ( فیژمگنایدن ایلامی ) =دزدیدن فینگهستن ( فاینگاهستن ایلامی ) =دزدیده شدن زایار ( زایار ایلامی ) =مردم، ملت، جامعه اشک، کلوگری ( اشک پهلوی، ک ...
لری یک زبان اصیل است بومی ایران نه لهجه اس و نه گویش و از پارسی پهلوی هم نیس بلکه همریشه با پارسی باستان و ایلامی است هر کلمه میخواید از من بپرسید تا ...
لری بختیاری چندیک، سرچین، تاوینا:مساوی، برابر
در لری بختیاری به معنای چشم
کال در بختیاری یعنی قهوه ای و تیه کال میشه چشم قهوه ای استعاره از چشم رنگی میباشد
لری بختیاری سر:اضافه دو سر پنج ابو هفت ۲ به اضافه ۵ مساوی با هفت است
لری بختیاری تک:فقط تک خوت بیو فقط خودت بیا
لری بختیاری تمات:گوجه
لری بختیاری کلا:عقاب
در لری بختیاری شیتوک:عنکبوت پتل:سوسک پرپروک:پروانه
کلمه اردی ترکی و از اردو گرفته شده معدل ان در لری سپه میباشد
لری بختیاری هنگامه:حماسه، کولاک مثال هم پیا ک اوو منه جنگه هنگامه کرد دشمنیل گروسستن ز کشس ان مرد امد در میدان جنگ حماسه افرید و دشمنان از وی فرار کر ...
در لری بختیاری سِوات ( با کسره کشیده ) :تصویر
قشقایی ها نژاد خلصی نیستند انان ترکیبی از لر، عرب و ترک اند. اولین بار انان میش قراولان ارتش مغول بودند که به ایران امدند و به دشت مغان رفتن و بعد در ...
لری بختیاری، رازدار، جابه دار:محرم
لری بختیاری گرد:جمع گردواری:جمع اوری
لری بختیاری پِرچَل:کثیف
لری بختیاری کُل، لِوَ ( ( فتحه و ضمه کشیده ) ) ، کَلُو:دیوانه، کله شق بورچال، وِر، هات:کودن، گیج، خرنفهم
لری بختیاری جِنگ: شدت، اوج جَی، جنگ ( ( با فتحه کشیده ) ) :جنگ جنگه:میدان جنگ
ایذه یعنی تاریخ چند هزارساله لر ایذه یعنی اتابکان ایذه یعنی شکوه و جلال ایذج معرب شده ی ایذگ است در لری به ان گاهی نیز ایذَی میگویند ( ک و گ اگر در ...
در لری بختیاری هالو:دایی کیچی:عمه بته، بتی، دائیزه:خاله تاته:عمو
لری بختیاری کیچی:عمه تاته:عمو
لری بختیاری پچک، نتار:دنیا، جهان، هستی
لری بختیاری انکمی، انکه:یعنی مثال: دوی بختیاری انکه چن؟انکمی بردشیر میدانی بختیاری یعنی چه؟یعنی شیرسنگی
لری بختیاری ری، پوز، پک و پوز:صورت، قیافه منگال:چهره، رخسار
لری بختیاری نُفت، پِت:بینی مر و مف، مف چرچر:اب بینی
در لری بختیاری پز:تکبر پزین:متکبر
در لری بختیاری لَول:دوست لَولَل:دوستان
بهداروند یا بختیاروند بزرگترین باب ایل بختیاری با جمعیتی حدود یک میلیون نفر است. این باب از مردمان اصیل لر هستند و قدمتی تاریخی دارند و چون در جنگ ها ...
گئویل بختیاری! میخوام یک اعتراف تلخ بکنم که ما بختیاری نیستیم!لر نیستیم و به لر خیانت کردیم! بختیاری واقعی اجدادمون بودند که مثل بردشیر سفت و محکم بو ...
لری بختیاری کَلُو گِری، اَشک:عشق ( ( اشک پارسی است و معرب شده ان عشق است ) )
لری بختیاری بِئوو:پدر بَوه:بابا دا، دایَ:مادر گئوو، گگه، برار:برادر دئوو، دده، خوور:خواهر
لری بختیاری دائیزه، بتی، بته:خاله کیچی:عمه تاته:عمو هالو:دایی
در لری بختیاری خاله میشود دائیزه
لری بختیاری پرونا:مربی
دِوُندِر یک کلمه ی قدیمی ایلامیست
لری بختیاری گین، جُو:جان
لری بختیاری شَوپَر، شوگرد:خفاش شاپیلیش:پرنده ای چون خفاش
در لری بختیاری کِتَو، سَی:سگ سِگوو:توله سگ
در لری بختیاری بِئیگ بَرُو:عروسی اَو بیگ:غذای عروسی
لری بختیاری بِئیگ:عروس دُوا:داماد
در لری بختیاری گی، ات:گوه، مدفوع مسته:ادرار
در لری بختیاری وخت، دم، دمُو:هنگام، وقت
در لری بختیاری سَکو، تا، سَ، هیمسَ:اکنون مثال تا یام تیت:الان می ایم نزدت سکو ایم وایک ریم:الان باهم میرویم هیمس ملقنیدیس:الان خوردیش
در لری بختیاری لیش، بد:بد، گند لیشی:بدی
لری بختیاری چار نَرِ:مربع سه نر:مثلث گردلی:دایره
لری بختیاری پیا:مرد
در لری بختیاری جغله، جائل، تیله تر:جوان جغله جَوار:نوجوان تاته:پیرمرد دالوو:پیرزن
در لری بختیاری مَن:فکر، اندیشه این لغت از لغات اصیل پارسی است برای نمونه بهمن ( ( به مَن ) ) بهترین اندیشه
لری بختیاری ویر:یاد، هوش
لری بختیاری وُلات، داوار:وطن، میهن، زادگاه آستُو:کشور
در لری بختیاری شَولار، پاکَش:شلوار گُرده پا:شرت جووه:پیراهن
لری بختیاری پوشِن:لباس
لری بختیاری لاهار، بُروک:پیکر، اندام، تن، بدن
در لری بختیاری گاشَه، بلاکم، بساکم:شاید، احتمالا
در لری بختیاری هووه، مالگه:خانه توو:اتاق چالَه دُو:اشپزخانه
بختیاری ها نژاد خالص پارسی نیستند برخی به اشتباه میگویند که لر ها پارس اند ولی اگر تاریخ را کمی بخونید متوجه میشید لرها از نوادگان ایلامیان هستند و ب ...
در لری بختیاری گَده:معده گُردالَ:کلیه
در لری بختیاری هین:خون خین:قتل خینی:قاتل برخی به اشتباه هین را خین میگویند که جمله را تغییر میدهد
در لری بختیاری پیَل، پیایل، زایار:مردم، ملت، جامعه مِن زایاری:بین المللی
در لری بختیاری نشسته گه:مجلس بنشین:محل اجلاس مثال: منه بنشین نشستگه پیایل ی گل جا ورم دادن معنی:در محل لرگزاری مجلس مردم به من یک جای کوچک دادند
در لری بختیاری به دنیا، هرگژ، هرجک:اصلا، ابدا
در لری بختیاری الا سهتی:البته