ابزار

/~abzAr/

مترادف ابزار: آلت، اثاث، ادات، ادوات، اسباب، افزار، دستگاه، سامان، ماشین، مایه، وسایل، وسیله

معنی انگلیسی:
tool, control, engine, fitting, implement, organ, outfit, paraphernalia, simple machine, instrument, spices, seasoning, hickey, apparatus, device, gear, layout, ment _, fool(s), seasoing

لغت نامه دهخدا

ابزار. [ اَ ] ( اِ ) افزار. اوزار. ادات. آلت. وسیله. مایه. || آنچه در دیگ کنند پختن را. دیگ افزار. || آنچه بدان طعام خوشبو کنند. و فرق ابزار با توابل آن است که ابزار از ترینه باشد و توابل از ادویه یابسه. و بجای یکدیگر نیز استعمال شوند. بهارات. و اینکه لغویین عرب این کلمه را جمع بزر گویند غلط است ، چه این کلمه فارسی است و اسم جنس است نه جمع،چنانکه افزار و اوزار صورت دیگر آنست. ج ِ عربی آن ابازیر است. || در اصطلاح بنایان ، کشو که زیر سقف از گچ بر گیلوئی کنند. || در کلمات مرکبه همیشه به معنی آلت و وسیلت و مایه باشد، چون دست افزار و پاافزار و دیگ افزار و بوی افزار و جز آن.

ابزار. [ اَ ] ( اِخ ) نام قریه ای به دوفرسنگی نیشابور، و جماعتی از اهل علم منسوب بدین قریه اند.

ابزار. [ اُ ] ( اِ ) گیاهی است ساقش نازک و شکننده و در انتهای ساق برگ ها بهم پیچیده به جای گل و در بهار دربلاد بارده و جاهای سایه و مکانی که نمناک باشد و مواضعی که آب مدتی در او ایستاده باشد روید و در بغداد و موصل او را در شیر پخته میخورند. با اندک تلخی و تندی است و در صورت شبیه بهلیون. در دوم گرم و مشهی ودیرهضم و عصاره اش جهت اورام رخوه و مرکبه نافع و چون در آب نمک بخیسانند تا تلخی و تندی او زائل شود بغایت محرک باه و مصلحش به جهت رفع ثقل او نعناع و شونیز و کرویا است. ( تحفه ). و صاحب تحفه این کلمه را باردیگر ضبط کرده و گوید بلغت شام گیاه سورنجان است.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - افزار اوزار ادات آلت وسیله مایه . ۲ - آنچه برای پختن در دیگ کنند ( بجز ادوی. خشک که آنرا توابل گویند ). یادیگ ابزار . آنچه بدان طعام خوشبو کنند . ۳ - کشو که زیر سقف از گچ بر گیلوئی کنند . یا ابزارهای دستی . ابزارها و آلت هایی که در کارهای دستی بکار میرود .
ادات آلت دیگ افزار

فرهنگ معین

( اَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - افزار، آلت ، وسیله ، مایه . ۲ - آن چه از ادویه که برای خوشبو کردن در غذا ریزند مانند: فلفل ، زردچوبه و دارچین . ۳ - نوار باریک گچ بری در قسمت بالای دیوار و نزدیک سقف یا در هر جای سطح آن . ۴ - نقش تزیینی برجسته یا فرورفته روی چ

فرهنگ عمید

۱. هرچه به وسیلۀ آن کاری انجام شود، آلت.
۲. نوار باریک برجسته یا گود زینتی حاشیۀ چیزهایی از قبیل گچ بری، چوب، و مانند آن.
۳. واسطه برای دستیابی به هدف.
۴. دستگاه یا وسیله ای که برای کارهای صنعتی به کار می رود.
۵. [قدیمی] = ادویه

فرهنگستان زبان و ادب

{tool} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم مهندسی] [رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از گزینه های تصویری که به کمک آن می توان به امکانات اختصاصی یک نرم افزار دست یافت [علوم مهندسی] وسیلۀ انجام کاری که معمولاً با دست انجام شود
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم مهندسی، مهندسی مخابرات] ← افزاره

واژه نامه بختیاریکا

اوجار

دانشنامه عمومی

اَبزار وسیله ای است کاربردی که از آن برای تعمیرات یا تولید محصول استفاده می شود اما در طی فرایند تولید، مصرف نمی شود. به طور ساده یک ابزار وسیله ای است برای رسیدن به یک هدف خاص. ابزارهایی که در زمینه های خاصی استفاده شده اند ممکن است نام های مختلفی هم داشته باشند از قبیل آلت، ظرف، افزار، دستگاه، اهرم. در تعریف دیگر ابزار شیئی است که می تواند توانایی فرد را برای اصلاح ویژگی های محیط اطراف یا کمک به انجام یک کار خاص گسترش دهد. اگرچه بسیاری از حیوانات از ابزار ساده استفاده می کنند، اما تنها انسانها از ابزارهایی برای ساخت ابزارهای دیگر استفاده می کنند. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
ابزارهای اولیه بشر که از موادی مانند سنگ، استخوان و چوب ساخته شده بودند، برای تهیه غذا، شکار، ساخت سلاح، تولید پوشاک و مصنوعات مفید و صنایع دستی مانند سفال استفاده می شد. [ ۴] [ ۵] [ ۶] [ ۷] [ ۸] [ ۹] [ ۱۰]
انقلاب صنعتی نقطه عطف استفاده از ابزارها است. خودکارسازی گسترده در قرن های ۱۹ و ۲۰ به ابزارها اجازه داد تا با حداقل نظارت انسانی کار کنند و بهره وری نیروی کار انسانی را افزایش دهند. طرفداران نانوتکنولوژی انتظار دارند که با تبدیل شدن ابزارها به اندازه میکروسکوپی تعداد و تنوع ابزار افزایش مشابه دوران انقلاب صنعتی داشته باشد. [ ۱۱] [ ۱۲] [ ۱۳] [ ۱۴]
عکس ابزارعکس ابزار

ابزار (فیلم ۱۹۹۸). ابزار یا ساز ( به انگلیسی: Saaz ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۹۸ و به کارگردانی سای پارانجپی است. در این فیلم بازیگرانی همچون شبانه اعظمی، آریونا ایرانی، ذاکر حسین، راغوبیر یاداو و پاریکشیت سهنی ایفای نقش کرده اند.
عکس ابزار (فیلم ۱۹۹۸)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

implement (اسم)
انجام، اسباب، الت، ابزار، اجراء، افزار

tool (اسم)
ساز، اسباب، الت، الت دست، برگ، ابزار، افزار

gadget (اسم)
اسباب، جزء، ابزار، مکانیکی، الت کوچک

doodad (اسم)
اسباب، ابزار

instrumentation (اسم)
ابزار، ترتیب اهنگ، تنظیم اهنگ، استعمال الت

gizmo (اسم)
اسباب، جزء، ابزار، مکانیکی، الت کوچک

فارسی به عربی

ادات ، إداة

پیشنهاد کاربران

به زبان سنگسری
وِسیله . wesyleh
آونگ. . . . چال chal
آونگ سنگی . . . . سنگ چالو seneg chalo
ترازو. . . تِرازو terazo
کلنگ. . . گِلنگ keleneg
تبر . . . تِبور tebor
داس. . . . آندرا andera
...
[مشاهده متن کامل]

تیشه هیزم کنی . . . . مّخور mekhor
دیگ بزرگ. . . . لیوی livyh
تشت مسی. . . . لّگن legend
سینه مسی. . . دوری dory
پوست گاو که با آن روغن از ماست . . . . تِلم tem
چوب بلند برای تلم . . . . . پّره تِلم pere telem
چوب دستی. . . . دّستگیر چو dasetegyr cho
چوب بلند برای میوه چینی بالا هلال. . . . آلن گّس alen ges
ریسمان. . . . رسن Rasen
بیل . . . . . باله baleh
بیل پهن. . . لپ باله lap baleh
بیل تیز. . . . تیز باله tyz baleh
گاو آهن. . . . اِذالezal
چوقا. . . . . لّم چقا lam chogha
چادر سیاه. . . . گوت got
خانه کوچک در ییلاق. . . . میرد که myred keh
کاسه مسی . . . . کاسهkaseh
سینه مسی دور کنگره . . . . . . دوری dory
بالای خونه . . . . پشت کّل peshet kel
جلو خونه . . . . پست کّل peset kel
قیچی پشم زنی. . . . چارا chara
سنگ قلاب. . . . کلاسنگ kelaseneg

ابزار در اوستایی اپیزاوره: apizAvare به معنی با آن زورمند شدن می باشد؛ در سغدی: ابچر abcar؛ در پارتی ابژار abjhAr؛ در مانوی: آبزار AbzAr ؛ و در پهلوی ابزار abzAr شده است با همان معنی اوستایی.
دم و دستگاه
افزار یا ابزار یا اپزار از دو تکواژ ساخته شده اند:
1 - پیشوندِاف یا اپ
2 - زار ( همان چَر در زبانِ اوستایی و چار در زبانِ پهلوی ) می باشد.
دگرگونیِ آواییِ ( چ/ز ) در واژگانی همچون ( ویچیدن/گُزیدن ) و ( ویچاردن/گُزاردن ) نیز دیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

پس می توان واژه ( افچار ) را نیز بکار برد. واژه ( آچار ) نیز با همین واژه از یک ریشه می باشد. ریشه این واژگان همگی به زبان اوستایی بازمی گردد.

آوِرَه
اصل کلمه آوره است و در فارسی به ریخت ابزار شده است
و آوره به معنی آسان کننده کار است.
هر گونه وسیله مخصوص هر کاری را ابزار میگویند.
وسایل مورد نیاز جهت هر کاری را ابزار مخصوص آن کار میگویند.
ابزار : تحریف کلمه افسار یا وسیله محار کردن چهارپا در اصل به معنای یراق آلات بوده.
ابزار ، وسائل ( Gear ) [اصطلاح دریانوردی]:واژه کلی برای تجهیزات ، ابزار ، وسائل ، مواد و . . .
واژه ابزار علیرغم ظاهر آن که جمع مکسر واژه بزر بنظر می رسد، مفرد بوده و اسم جنس است.
* شکل جمع آن در فارسی ابزارها و در عربی ابازیر می باشد.
از واژه های مترادف آن می توان به وسیله، افزار، آلت، اسباب اشاره کرد.
Instrument
واژه ابزار که شکل اوستایی آن اپی - زاور aipi - zāw ( v ) ar ( افزون نیرو=یاریگر ) است از ریشه زاور به معنای نیرو ساخته شده که پیشوند اپی به معنای افزون، همراه با، درکنار بدان افزوده شده است.

الت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس