پرسش خود را بپرسید

مراد از "یکی مه را ز غبغب طوق بسته" در مصرع دوم این بیت چیست

تاریخ
٣ هفته پیش
بازدید
١,٦٦١

یکی از طوق خود مه را شکسته
یکی مه را ز غبغب طوق بسته

✏ «نظامی»
 

١٥,٤٤٦
طلایی
٣
نقره‌ای
٣٠٥
برنزی
٨٢٨

از دکتر درخواست دارم لطف کنن ، توضیحی برای مه یادداشت بزارن .
در ادبیات عرفانی نخستین مصرع ، با شکستن مه از طریقت جدا شده ولی طوق بندگی رو هنوز برگردن داره .
دومین مصرع ، یعنی مه رو در اختیار داره . یعنی یک نفر که به اشراق رسیده .
نظر شما برای ما ارزشمند هست .
با سپاس

-
٢ هفته پیش

درود دوست عزیز
بنظر میرسد شاعر در مصرع دوم صورت شیرین را به ماه تشبیه کرده که غبغب آنرا مانند طوقی در بر بر گرفته است.

تا نظر سایر بزرگواران چه باشد

٦ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

یکی از طوق خود مه را شکسته
یکی مه را ز غبغب طوق بسته

اولی از  طوق یا گردنبد خودش ، مه را شکسته یا جدا کرده .

یا یعنی  دیگر ،غلام یا در خدمت مه نیست .  

دومی مه رو از غبغب ، بهش طوق یا گردبند زده . یعنی مه رو اسیر و غلام خودش کرده.

٢,٣٤٣
طلایی
٠
نقره‌ای
٣٩
برنزی
٢٣
تاریخ
٢ هفته پیش

درود ، برای دریافت معنی می شود حرف اضافه( از) رو ( با) معنی کنیم و  غبغب طوق رو مقلوب   ترکیب اضافی (طوق غبغب)  بشماریم هم  میتوان      حرف اضافه( از) رو (از )معنی کنیم و غبغب رو جدای از طوق و متعلق به ماه بدونیم  .

٢٩,٩٧٧
طلایی
٢١
نقره‌ای
٥٦٣
برنزی
٢٩٢
تاریخ
٢ هفته پیش

سلام استاد

میشه اسارت معنی کرد چون مصرع اول آزادگی هست
البته از معنی بیت اول به بیت دوم میرسیم
یک نفر که از زنجیره‌ها و محدودیت‌های خود رها شده، مانند این است که ماه را از طوق یا محدوده‌ای که دارد آزاد کرده است. در مقابل، یعنی بر عکسش..  دیگری خود را به شرایط و قید و بندها بگونه ای وابسته کرده  و هم چنان تحت تأثیر آن‌ها خودشو اسیر کرده.
چون در پایان میگه
 نظر بر یکدگر چندان نهادند
که آب از چشم یکدیگر گشادند
در اسکندرنامه هم میگه
گر او را یکی طوق بر مرکب است
مرا بین که ده طوق بر غبغب است
و یا
 ز مه طوق خواهی ببین غبغبم
ز قند ار نمک باید اینک لبم

جسارت نباشه استاد ما در محضر شما درس پس میدیم. سپاس از شما🙏🙏🙏

١٤,٥٠٢
طلایی
٤
نقره‌ای
١٤٧
برنزی
٢٢٨
تاریخ
٢ هفته پیش

درود دوست عزیز
من فقط یک فرد علاقمند به شعر و ادب غنی پارسی هستم و باید سالها و سالها از محضر دوستان بیاموزم.
خواهش می کنم مرا استاد خطاب نکنید. متشکرم

زیبایی معشوق، بندهایی نامرئی(طوق) بر گردن عاشقان می‌زند.
٤,٥٠٢
طلایی
٢
نقره‌ای
٦٣
برنزی
١٥
تاریخ
٣ هفته پیش

با سلام 

معنی بیت :

شیرین از گردنبندی که برگردن خود دارد بازار ماه را کساد کرده 
و خسرو هم دل به غبغب ماه ( شیرین ) بسته است 


طوق مصراع اول به معنی گردنبند و در مصراع دوم به معنی ریسمان و بند و افسار است

با تشکر و احترام 

تاریخ
٣ هفته پیش

در اینجا هم می توان  گنجاندن تجربیات مشاهده گری را در  روایت این داستان دید . 

مانند شکارگاه . 

سالک با حضور و مشاهده گری ، دامی برای شکار کردن نور جان پهن می کند ولی در آخر خودش صیدِ مه می شود . 

یا  یکی را دست  شاهی تاج داده 

میتوان به نور جان نسبت داد که رسیدن به آن و جذب آن شدن ، موجب می شود تا نفس به مقام پادشاهی وجود خویش برسد . 

یکی را صد تاج تاراج داده . 

میتوان به نفسی نسبت داد که فرصتها را از داده . 

یکی مه را ز غبغب طوق بسته

این مصرع ، بنده را یاد مولانا می اندازد : 

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو 

ولی در اینجا فکر کنم کلمه ' مه ' بمعنی بزرگتر بودن هست . 

یعنی نشانی از بزرگی بر گردن داشت . 

٢,٣٤٣
طلایی
٠
نقره‌ای
٣٩
برنزی
٢٣
تاریخ
٣ هفته پیش

پاسخ شما