پرسش خود را بپرسید

پیش نیاز های نو واژه پیش نهادن در پارسی

تاریخ
٥ روز پیش
بازدید
١٨٢

از نگاه شما اگر کسی بخواهد نو واژه ای را پیشنهاد دهد باید چه پیش نیاز هایی داشته باشد؟

١٢,٥٩٧
طلایی
٣
نقره‌ای
٨٩
برنزی
٨٢

٨ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

سپاس از شما خانمِ سما.

همه اینها بر می گردد به دورانِ بچگی و کودکی و نوجوانی ما که با چه واژگانی آشنا شده ایم.بزرگتر ها به ما چه گفته اند،که ایرانی ها یک جور آمیخته(=ترکیب) ای از واژگان عربی و پارسی را در بچگی می شنوند و کمی هم اروپایی.
هرچه بزرگتر می شویم،از واژگان نو دوری می کنیم و به گوشمان آشنا نیست.ویژگی بزرگ شدن،همین است.

اگرچه ما به جایِ {مصدر}،{ستاک} را هم داریم که گمان کنم با آن همراهی بیشتری دارید(و همگان دارند)
چرا؟ چون که مردم نمی دانند این {ستاک} برابر چیست،نمی توانند آن را همچون {بن واژه} بخش بخش کنند.برای همین،از آن آسان تر بکار می برند.
زبان پاره ای فرهنگِ ما نیز هست،اینکه بگوییم با عرب ها یکی نیستیم،اینکه بگوییم با اروپایی ها یکی نیستیم.
همچون {پرچم}،نمی توان گفت که نیمی از پرچم را همچون عربستان می سازیم و یک سوم آن را اروپایی و بخشی اندکی که مانده است را پرچم پارسی می گوییم!

گرچه تنها یک پیشنهاد برای هر واژه نیست،آیا تا به کنون {کارواز} به گوشتان به جای {فعل} خورده است؟ این را از  {کارواژه} بیشتر می پسندید؟

بیشتر مردم،واژگانی که با {ه} پایان می یابند را {بلند} می خوانند و از آن پرهیز می کنند،یا واژگانی که {ز} دارند را بیشتر می پسندند. اینها بر می گردد به روانشاسی(من در روانشناسی چیزی نمیدانم!  تنها همین!)

سپاس از شما

بِدرود!

١٢,٥٩٧
طلایی
٣
نقره‌ای
٨٩
برنزی
٨٢
تاریخ
٤ روز پیش

"همچون {پرچم}، نمی توان گفت . . . " فقط یه نکته ظریف هست و اون اینکه عربی تنها زبان مردم عربستان نیست بلکه بخش قابل توجهی از مردم جنوب و جنوب غرب کشور یا عربند یا عرب زبان. به نظر شما اینکه زبان رسمی مردم یک پرچم ترکیبی از زبان اقوام اون کشور باشه بده؟ ( شاید باعث درک بهتر افراد از هم بشه، شاید یکپارچگی رو که عامل اصلیِ پیشرفت هر سرزمینیه بیشتر کنه، . . . )

-
٣ روز پیش

زبانِ {پارسی} که نامش رویش است، {پارس - ی}. ( پارس )

اگر بخواهید {پارسی} سخن بگویید باید تاجایی که می توان پارسی باشد، می توان افزون بر واژگان پارسی واژگان دیگر نژاد های ایرانی را هم در کنار پارسی یاد بگیرید، ولی {پارسی} جدا است، {عربی} جدا است، {ترکی} جدا است. . . . . .

بِدرود!

-
٣ روز پیش

اگه اینگونه بود که تو گمان میکنی که واژه سازی تنها چسباندن ساده ی چند ونده خب چه نیازی به واژه ی سزاواری هست؟ تو که تهی کردی این واژه رو از مانند داشتن. خب مگه هر کس با چند مداد رنگی توان شاهکاری نقش زدن داره؟ اگه اینجوری بود چه نیازی بود به واژه ی هنر؟اینجوری که تو میگی مینویی نمیمونه که هنر بنامیمش که.

مگه من گفتم شاهنامه پژوهی بسندس برای نوواژگان سزاوار ساختن. از نیاز پرسیدی منم نیازی رو گفتم، نگفتم بسنده س که. نیازهای دیگه هم هست.  در این سهچهار  دهه که بر ما گذشته چندان ندیدم کسی نوواژه شایستهُ سزاواری بگه که بشه که بررسی اماری کنم ببینم شاهنامه خونده یا نه تا که گواهی بر درستی گفته تو که نیازی به شاهنامه نیست یافته باشم. از اونجایی که میدونم شمار شاهنامه خوان ها بسیار اندکه میتونم اندریابم چرا بیشتر نوواژگان پیشنهادی، اگر نه همشون،  چنین ناسزاوارن و این خود گواهی بر اینکه پژوهیدن سخن پارسیِ پیشینیان پیشنیاز نوواژگان سزاوار ساختنه. اگه شاهنامه پژوهیده بودی نمیگفتی 'مگر کاری جز! این میکنند' چرا که درمیافتی که واژه ی مگر تو رو بینیاز میکنه از گفتنِ واژه ی جز و میدانستی تنها اندکی پیرایش سخن نیازه و باید گفته میشد 'کاری مگر این میکنند' یا 'مگر نه انکه تنها کاری که میکنند'، بماند که پیرایشهای بیشتری نیازه. تو شیوه سخن گفتن به پارسی رو تنها با پژوهیدن سخنان پیشینیان انگونه که بایسته است خواهی اموخت.  کدام نبشته ای به پارسی امروز میشناسی برتر از شاهنامه؟ هیچ نبشته ای به زبان  پارسی امروزی به گرت پای شاهنامه نمیرسه. اگر یافتی نبشته ای که میرسه، آگاهم کن که بدونم.

نبیگ؟ بس کن از واژگانِ، چه دانم، اوستایی و پهلوی در پارسی فرو کردن که اگر پارسی پذیرندشون بود نشونی از چنین واژه ی پرکاربردی در سخن پیشینیان پارسیگو میموند. 

از بدبختی های ماست که باید با کسی سروکار داشته باشیم که چنان در گذرگه  بینیازی به شاهنمامه کمین کرده تو گویی از بس شاهنامه خواندهُ هیچ درش نیافته بوده است که اینچنین میکنه. ای پسر، این که امروز به عربی سخن نمیگیم رو به شاهنامه بدهکاریم. پس چنین ناسپاس نباش به شاهنامهُ دریاب جایگاهش رو در این که فراموش نشدهُ اندکی میدونی چه کسی نیستی. شاهنامه اگه تنها یک داستان هم باشه، داستانیه که باید نشست به تماشاشُ این نیز بماند که به پارسی نوشته شده. اگه شاهنامه نبود، هیچ نشانی از پارسی و پس از اون فرهنگ نیاکانی در وژدان امروز منو تو نمانده بود ای نمک نشناس. رُ... رُ آن که داستان نامیدیش را خوبِ خوب بخون که  خودش به تنهایی نیازت رو براورده میکنه تا بینیاز باشی از ان چه که 'چهار نبیگ!!! ریشه واژگان' نامیدی.شاهنامه خودش بهترین واژه نامه به پارسیه.

گفتی هر چی پیشنهاد بیشتر باشه بهتر؟ مگه کم گویُ گزیده گوی چون دُر تا ز اندک تو جهان شود پر نشنیدی. منُ تو جهانبینیهامون یکسان نیست برای همین چیزهای بسیاری هست  که تو درست میدونیُ من، نه نادرست که، دروغ.  امیدوارم توان دریافت اینکه چگونه دروغی میتونه درست باشه رو داشته باشی.  من بنیادگرامُ تو چپولی محسن شماره یکُ هیچ هزارم؛ با سه دَهینه گزارشت کردم که بگم  درستتر شناختمت گلپسر... خخ

ی چیزی دیگه هم بگمو سخن به پایان برسونم. اگه روزی افسون شدیُ به راه راستِ شناختِ افسانه ها کژ شدیُ خواستی که برترین نامه جهان رو بگونه ای بخونی که راستی رو دریابی از درونش، دل بده که اونی که از اون شاهنامه به منو تو رسیده امروز  دستکاری شده و درست همونی نیست که سراینده سروده. پژوهنده باش تا نیفتی در دام دروغهایی که توش کار گزاشتن. در اغاز دشواره دریافتنشون. کم کم خواهی دید که برخی گزارش ها چنان ناهمگونن که نمیتونن کار یک کس بوده باشن. این همون بینشیه که باهاش میبینم این نوواژگان همشون، یا برای اینکه دلت نشکنه بگم بیشترشون، نوواژگان پرتُ پلایی هستن و نمیشه پارسی نامیدشون به جان توُ جهان من.

٤٢٦
طلایی
٠
نقره‌ای
٦
برنزی
٥
تاریخ
٤ روز پیش

{هرچه پیشنهاد ها بیشتر بهتر} این نیست که هر کاربرد ده تا پیشنهاد دهد. این است که شمار کاربران بیشتری را داشته باشیم که پیشنهاد دهنده هستند، ولی هر کدام از کاربر ها پیشنهاد های سزاواری بدهند.
بدرود، من هم می روم دو تا نارنگی بردارم بزنم تو سرم.

بِدرود!

-
٣ روز پیش

ای بابا. . . خب پس باید میگفتی هر چی کاربرا بیشتر بهتر؛ نه اینکه هر چی پیشنهاد ها بیشتر بهتر. خب این گزاره هم دروغه هرچند که شاید درست هم از اب در بیاد.

در گزاره ی 'نارنگی بر سر بکوب تا که نرنجی' بیابید پرتقالفروشِ واژه پرداز را. من که میگم منمُ تو باور نکن محسنِ جانم : )

-
٣ روز پیش

میخواهی بدانی پیش نیاز واژه پیشنهادن چیست؟ یک آزمون بشکن زدن از هر کدام بگیریم ببینیم کدامشان انگشتان بهتری دارند. هرکه خوب بشکن زد چون بهتر میتونه بنویسه میاد روی کار. همچنین، یک نارنگی پرت میکنم به سرش ببینم مخش پوچه یا یه چیزی توش هست.
خوبه دیگه؟

بِدرود!

-
٣ روز پیش

سپاس از کاربر {سما}
به هر روی تا جایی که میشود برای ساختنِ هماهنگی میان واژگان زبانی،وام واژگان را کم می کنیم.
هنگامی که به شما می گویند {فوقانی} بهتر است یا {بالایی}؟ کدام یک را بهتر دریافت می کنید؟(=می فهمید)
زبان مادری ما پارسی است و از همین روی برای گفتگو کردن هم آسان تر هستیم(چون در نوزادی و کودکی واژگان پارسی بیشتر به گوشمان خورده.گرچه واژگان عربی نیز به گوشمان خورده ولی واژگان پارسی گویش آسان تری از عربی دارند و از همین روی بهتر در مُخ ما می روند)

تا جایی که میتوان برای درست کردن هماهنگی و آسان کردن گفتگو بهتر است واژگان بیگانه را کم کنیم.(به ویژه واژگانِ عربی و برخی اروپایی و انگلیسی که از هر وَر نگاه کنیم برابر پارسی اش بهتر است!)

بِدرود!

١٢,٥٩٧
طلایی
٣
نقره‌ای
٨٩
برنزی
٨٢
تاریخ
٤ روز پیش

می تونید به من بگین خانمِ سما به جای کاربر سما 😊 . چون من جنسیتم از روی اسم و عکسم مشخصه. مسئله اینه که زبانِ مادری من چیزی شبیه زبان حافظ و سعدیه نه فردوسی. پر از واژه های عربی و بیگانه با فارسی سره. اینه که وقتی کسی فارسیِ سره می نویسه یا حرف میزنه نه تنها برای من جذابیت نداره که دافعه هم ایجاد می کنه و حس غربت بهم میده.

-
٤ روز پیش

بله "بالایی" برای من آشناتره تا "فوقانی" ولی "فعل" هم آشناتره تا "کارواژه"، "مصدر" آشناتره تا "بن واژه" ، "معنی" آشناتره تا "چم" و . . . . به هر حال شاید بتدریج و با کار بنیادی بشه واژه های بیگانه رو کم و کمتر کرد. موفق باشید.

-
٤ روز پیش

من با {باید برای نوواژه پیش نهادن شاهنامه خواند} کنار نمیایم نه با {شاهنامه خواندن}.(با این {باید} )

آنهایی که شاهنامه رو هزار بار خوندند و دستور آن را نیز می دانند،مگر کاری جز این می کنند که از چند پیشوند/پسوند/میاوند/تکواژ.... بکار می برند و آنها را به هم می چسبانند؟ مگر پارسی و خویشاوندانش چنین ساختاری ندارند؟ نکند کسی که شاهنامه خوانده است  جادو می کند و واژه پیشنهاد می دهد؟!

اگر شاهنامه برای تو گرامی است برای ما هم هست،ولی باور کن  که تنها راهِ اینکه بگوییم {من پارسی و فرهنگ ایران را دوست دارم} شاهنامه خوانی  نیست! من شاهنامه را تا تَه نخواندم،بخش هایی از آن بُریده بُریده خوانده ام چندین سالِ پیش که کاری به پارسی و فرهنگش نداشتم!

هرکسی هم که شاهنامه بخواند(لزوما)  پارسی را نمی داند.کسانی هستند که درونمایه و برابر واژگان را بسیار خوب می دانند،ولی هنگامی که می خواهند آن ها را کنار هم بگذارند نمی توانند!

اگر می خواهی بسیار ژرف بین باشی و آدم های شایسته ای را می خواهی که واژه پیشنهاد دهند،افرون بر شاهنامه خوانی نیز باید چهارتا نِبیگ ریشه واژگان را یا بخوانند یا داشته باشند که هر گاه خواستند واژه ای پیشنهاد دهند،ریشه آنها را بدانند.

شاید نگران باشی از این که نکند دشمنانِ فرهنگ پارسی بخواهند فرهنگِ ما را آشفته کنند و باید به یک گونه ای این را برای ما پایسته کنند(پابرجا و ثابت کنند).

این که نگرانی ندارد! تنها ببین که آیا پیشنهادش  درخور است،ساختارِ درستی دارد،سره است..... اگر که بود که چه خوب.اگر که نه که با آن کاری نداشته باش و آن را بینداز دور.

اگرچه آنهایی که می خواهند فرهنگ ما را نابود کنند نمی آیند در {آبادیس} واژگان چرت و پرت پیشنهاد دهند! بیکار که نیستند جایی که شمار کمی از ایرانیان دیدگاه ها را می خوانند،بیایند زمان بگذارند. آنها به گونه ای دیگر،برای نمونه،بکار بردن از واژگان بیگانه و رواج دادن آنها در نوشتار های خودشان،این کار را می کنند(نمونه)

شاهنامه خوانی از این روی می تواند یاری رسان باشد که مردم با واژگان پارسی سره نیز آشنا شوند،ولی اگر کسی هم از روش دیگری یاد گرفت باز هم خوب است.شاهنامه خوانی یا هر نبیگی که از واژگان پارسی سره بسیاری بکار برده باشد میتواند راهگشا باشد.

نگران نباش،اینجا هر کس برای خودش پیشنهادی می دهد،هیچ کس هم به آن نگاه هم نمی اندازد.کاری که باید کرد این است که  آن اندازه نهاد هایی همچون فرهنگستان 

را زور کنیم که واژگانِ درخور را رواگ دهند.

که باز هم هرچه پیشنهاد بیشتر باشد و پیشنهاد دهندگان بیشتر،بهتر.

من دیگر گمان کنم چیزی برای گفتن نداشته باشم.اگر پیشنهادِ نادرستی از من دیده شد میتواند بگویید {ای خر.اینجای پیشنهادت کاستی دارد).

اگر هم که نه که  هیچ.

محسن نقدی شماره 2.25 هرگز راستین(=واقعی) نبود.شاید تنها یک محسن نقدی داشته باشیم،آن هم من باشم که اینجا نشسته ام.شاید هم کسی به نام محسن نقدی در کره خاکی نباشد،و اینهایی که می خوانی،یک کس دیگر پاسخ می دهد،و من،تنها نویسنده هستم.راستش خودم هم نمی دانم دارم چه می کنم. بهتر است کمی چایی را روی سرم بریزم شاید از خواب بیدار شوم.

راستی این پیشنهاد هایی که من میدم رو میخونی دوست داری بهم بگی آفرین یا اینکه اگر  رودر رو بشیم دوست داری یه کتک بهم بزنی؟

بِدرود!

١٢,٥٩٧
طلایی
٣
نقره‌ای
٨٩
برنزی
٨٢
تاریخ
٤ روز پیش

سلام

به نظر من شاید اصلا نیاز نباشه  واژه های جدید رو با استفاده از واژه های فارسی معادل سازی کنیم. همین که مردم بتونن واژه رو  راحت تلفظ کنند و اون واژه با بقیه واژه های فارسی هم آهنگ بشه شاید کافی باشه. گاهی آب در کوزه و ما گرد جهان می‌گردیم. به عنوان مثال به نظر من واژه ی "سماور"  خیلی زیبا تو زبان فارسی نشسته و   خیلی با واژه های فارسی هماهنگه، چه نیازی هست این واژه معادل سازی بشه؟ (البته اگه عده ای نیان بگن این واژه در  n سال پیش فارسی بوده بعد رفته روسیه بعد دور شمسی قمری زده برگشته ایران! که شایدم اینطور باشه که از نظر من اصلا مهم نیست). یا واژه ی "زپرتی" با تغییر معنا اومده و خوب تو فارسی جا افتاده . البته برخی واژه ها مثل "تلویزیون" با این که خیلی وقته وارد زبان فارسی شدن به نظر من هنوز هماهنگ نیستن و هنوز تلفظشون راحت نیست که  اگه قراره معادل سازی ای صورت بگیره شاید بهتر باشه واسه این دسته از واژه ها باشه.

خلاصه اینکه از نگاه من  زبان وسیله ای برای برقراری ارتباطه، جایی که وسیله دستاویزی بشه برای خدشه وارد کردن به هدف ( روابط انسانی) باید برگردیم و درباره ی عملکردمون تجدید نظر بکنیم.

٥,٥٧٦
طلایی
٤
نقره‌ای
٧٨
برنزی
٢٠
تاریخ
٥ روز پیش

منم، دستکم در این دوران، نیازی به پارسی کردن نام ابزارها نمیبینم. گرچه نام پارسی ابزارها خشنودترم میکه، بیشتر نوواژگان، اگه نه همشون، تنها ازردم میکنه از بس که نچسبن.
اگر درگیر پرسشهای هستیشناختی شده باشی، میدونی که زبان، اون چیزی که نامش رو منطق گذاشتن، چه جایگاه ویژه ای در شناخت فرهنگِ راستین داره. برای همینه که اندیشه، اونچه که امروز فلسفه مینامن، گندیده ابی از واژگان دروغینه. مردم با همین واژگان فریبفته میشن. پس ارج زبان رو باید دونست تا بدونیم او که میگه 'رجیم' از چی داره میگه.

-
٤ روز پیش

حتی اگه درگیر چنین پرسش هایی شده باشم به نتیجه ای متفاوت با نتیجه ای که شما بهش رسیدین رسیدم. موفق باشید.

-
٤ روز پیش

اشفتگی پارسی؟ اونی که اشفته و الوده شده  وژدان ماست نه زبان پارسی. تو پارسی رو با این گونه واژگانت اشفته نمیکنی، واژه-دانها رو اشفته تر الوده تر میکنی.  

من از تو میپرسم، ایا تو شاهنامه رو خوندیُ دیدی ارزش خواندن نداشتُ پیشنیاز شناختن پارسی نیست که اینجوری برافروخته شدی از گفته ی من؟ یا اینکه نخونده ایُ اینچنین پیفشاری میکنی به بینیازی از شاهنامه؟ نخوندیش؛ من میدونم که نخوندیش. بر من اینکه تو برترین نامه ی جهان رو هنوز نخوندی از روشنایی روز اشکارتره. 

من از دیگران میپرسم. ایا میشه کسی نتونه با ارزشترین سخن پارسی رو، شاهنامه رو،  بخونهُ  پارسی رو سزاوارانه شناخته باشه؟ نوواژه میسازیُ هنوز پیوندِ واژگانِ سزاوار و ساختن رو نمیدونی؟  با  ارزشترین سخن پارسی رو نخونده باشیمُ از شناختن پارسی دم بزنیم؟ شگفتا! از نشودهای روزگاره بوده تا به امروز  که کسی شاهنامه رو نخوانده باشهُ پارسی رو جوری شناخته باشه که نوواژه ای شایسته بگه. اگه دیدی کسی بی انکه چیزی بدونه در سحرگاهی از خواب پریدُ گفت... "اهان E=mC2" پس شاید شدنی باشه کسی شاهنامه نخونده باشهُ نوواژه ی شایسته ای بگه. شدنی نیست جویای چیستی واژگان پارسی باشیُ پاسخ ها رو یکجا در جایی مگر شاهنامه بیابی. نمیشه پارسی راستین رو، نه اونی که چپولان ازش دم میزنن،  دوست داشته باشیُ دل به شاهنامه نداده باشی. نمیشه... محسن نمیشه. ن م ی ش ه. ی چیزیُ ده جور گفتم که باز نیای چخوان کنی.

در شگفتم از تو که دم از پارسی میزنیُ ارج شاهنامه رو نمیدونیُ میپرسی مگه تنها با شاهنامه خوندن میشه پارسی رو شناخت. شاهنامه نخونی چپولی... راه خودت رو میری اونو درست میدونی، نه اینکه جویای راستیُ رستگاری باشی.   

محسن وابده برو شاهنامه رو بخون؛ ی بار پرسیدی چرا واژه پیشنهاد نمیدم. بابا تو که دم از پارسی میزنی من نمیتونم بت بگم زر نزن چرا که شناختی از پارسی نداریُ میگی زبانم تنده؛ واژه پیشنهاد بدم به کسانی که جویای پارسی نیستنُ نمیدونن بنواژه ی واژه ی زر چیه و پارسی چجوری کار میکنه؟  باید شاهنامه بخونی تا بدونی که زر زدن اونی نیست که همیشه گمان میکردی هست.  رازی میون واژگان پارسیه که تنها جویندگان راستی رو توان اندریافتنش هست.من دیدم برخی از دوستان در اینجا واژگانشون عربی نیست، هرچند که پارسی هم نمیگفتنُ گاهی به سختی میتونستم دریابم چی میگن. این شد که راه شناختن پارسی رو نشون دادمُ گفتم اون راه از شاهنامه خوندن میگذره. 

ابادیس تنها واژه گرداوری میکنه؛ گرچه شاید  یک نیم نگاهی به واژگانِ پارسی هم داشته باشه، پر است از عربیُ چپولان واژه پران خودپارسیدانپنداری به مانند خودت که هیچکدومشون شاهنامه-خون نیست؛ دستکم من ندیدم. تو دم از پارسی میزنیُ از پارسیُ فرهنگِ نیاکانی چیزی نمیدونی. تو ارج شاهنامه رو هم نمیدونی و این کم دردی نیست محسنِ شماره ی دوُ بیستُ پنج سدم.  ی مشت تکواژُ داریُ چنتا بنواژه پراکنده شنیدیُ ی دسته پسوند پیشوند که نشستی همینجوری کشکی میچسبونی به همُ از ازادی پیشنهادن واژه در ابادیس دم میزنی به من میگی خموش باش همینی راهی که دارم میرم درسته. رستگاری فراتر از یافتن راه درسته. باید راستی رو بجویی نه درستی رو. 

شاهنامه پژوهی 

٤٢٦
طلایی
٠
نقره‌ای
٦
برنزی
٥
تاریخ
٥ روز پیش

این تارنما و یا هر سامانه دیگری،هر کسی می تواند واژه پیشنهاد دهد.هر کس می خواهد از آنها بکار ببرد،هر کس هم می خواهد از آن بکار نبرد.

ای تویی که میخواهی به زبانِ پارسی یاری رسانی و نگرانی از آشفتگی زبان پارسی،به جای اینکه آدم ها و پیشنهاد دهنگان را زبانِ تند خویش برهانی،بیا و هر کس که پیشنهادی داد،{همچون آدم}،او را راهنمایی کن که این پیشنهادت این خوبی ها را دارد و این کاستی ها را دارد،تا او هم به این کار گرایش پیدا کند هم پیشرفت کند.

اگر می خواهی زبان پارسی را بشناسی مگر تنها با شاهنامه خوانی می توان به آن رسید که می گویی {شاهنامه بخوانید}؟ هزار راه هست که زبان پارسی و دستور آن را بشناسیم.به جای زور کردنِ اینکه {شاهنامه} بخوانید،بگو بروید دستور زبان پارسی را یاد بگیرید.(نمیخواهیم که برای نوواژه برود داستان بخواند!)

با خود گمان کرده است که هر پیشنهادی که می نویسیم در زبانِ پارسی  {ثبت} می شود و همگان هم از آن بکار می برند! نه دوست من،نامِ آن رویش است،{پیشنهاد}،در پایان،برای هر واژه یِ نویِ بیگانه،هر پیشنهادی بهتر بود را بر می گزینیم.

اگر من برای پیشنهاد دادن واژه برای واژگان بیگانه خودستایی می کنم،تو که برای چندین و چند نفر،میگویی که شما سزاوارِ این کار نیستید و نکنید،خودستایی نمی کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گمان کنم نابینایی داری  که نوشتم 3 نفریم،هف هشت ده نفر؟ این سه نفره هم بیشتر دونفره یا گاهی سه نفره می نویسیم.گرچه بستگی دارد نفر  را چه شناسش کنی،شاید این 3 نفر آیینه،باشند.شاید 3 نفر را 2 نفر بگیری،شاید این 3 نفر یک نفر باشد. هیچ گاه این سخنان را همینجوری درونمایه بُرونی شان را نگیر.

بِِِدرود!

١٢,٥٩٧
طلایی
٣
نقره‌ای
٨٩
برنزی
٨٢
تاریخ
٥ روز پیش

آقای میم،بیا اینور. بیا. بیا اینور ببینم چی میگی

١٢,٥٩٧
طلایی
٣
نقره‌ای
٨٩
برنزی
٨٢
تاریخ
٥ روز پیش

پاسخ شما