پرسش خود را بپرسید

"غبار عادت" کنایه از چیه در شعر و ادبیات فارسی

تاریخ
٣ ماه پیش
بازدید
٤١

"غبار عادت" 

کنایه از چیه در شعر و ادبیات فارسی

٤,٦٤٩
طلایی
٠
نقره‌ای
٢٤
برنزی
١٨٥

٢ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

غبار عادت یا هنجار گریزی شامل سه مقولة هنجارگریزی معنایی‌، واژگانی و زمانی است.

مصادیقِ عینی هنجار‌گریزی معنائی مشتمل بر شش مقولة «تشبیه‌، نماد، تشخیص، تصاویر متناقض نما‌، ترکیب‌های تازه‌، تصاویر و معانی تازه‌، حس‌آمیزی» بعنوان مثال سهراب سپهری از بین انواع هنجارگریزی‌ها بیشتر از هنجارگریزی معنایی (تصویری) نظیر تشخیص، نماد‌، متناقض نما‌، تصاویر و ترکیبات تازه‌ استفاده کرده و از انواع دیگر هنجارگریزی کمتر بهره جسته است. دلیل این امر را باید در نظام فکری سهراب جستجو کرد که اندیشه‌ای درون‌گرا دارد‌. از یک سو در پیِ ارایة مفاهیم و آموزه‌های عرفانی در شعر خود است و از سویی هر گونه رویکرد به گذشته را نفی می‌کند و همواره در پی‌تر و تازگی و غبارروبی از هستی است.

البته عادت‌ستیزی از ویژگی‌های برجسته عرفان در همه‌ی اعصار بوده و عارف در دو سطح زبان و معنا همواره شگردهایی اتخاذ کرده است تا با پس زدن غبار عادت‌، چهره حقیقت را بنمایاند و تباین میان این دو را نشان دهد. «عارفان برای به تصویر کشیدن ناهنجاری‌های اجتماعی به شیوه‌ای خاص عمل‌کردند. آنان با ایجاد نهادی متفاوت در اجتماع آن روز به نوعی به مخالفت غیر مستقیم با تفکر حاکم بر جامعه پرداختند. این نظام فکری متفاوت در حقیقت نوعی مبارزة منفی در برابر خلافت عباسی به شمار می‌رفت.» (زرین کوب‌، ۱۳۶۳‌: ۲۸) این نظام فکری در واقع در دو بعد اساسی نمود یافت‌: ۱. سلوک و رفتار عرفانی. ۲. زبان عرفانی‌؛ یعنی هم در رفتار عملی و طرز زندگی‌، شاهد ایجاد نظامی با نشانه‌های متفاوت هستیم و هم در زبان و نوع گفتار. دربارة شیوة زیست با مراجعه به تذکره و مقامات اولیا می‌توان نمونه‌های فراوانی را در تاریخ ایران یافت که عارفان با ایجاد ادب خاص صوفیه و اصول خاص زندگی خانقاهی و فردی در دل نظام تعریف شدة جامعة آن روز‌، نهادی دگرگون بنا نهادند. آنان خواهان پدید آوردن نظامی از اصول اخلاقی متفاوت بودند و به همین سبب‌، «آداب» را که مجموعه رفتارهای فردی و اجتماعی بود از نو تعریف‌ کردند و با آداب مبتنی بر عرف و عادت و تقلید به مخالفت پرداختند و بدین وسیله سلوک متفاوت خود را بنا نهادند. (مشرف، ۱۳۸۵‌: ۱۳۷)

در گسترة زبان نیز‌، عارفان ادبیات خاصی به وجود آوردند که با مجهز بودن به توانایی‌ها و ظرفیت‌های وسیع‌، امکانات بیانی ویژه‌ای به آنان می‌داد. عارفان زبان اشارت را در مقابل زبان عبارت به وجود آوردند. آنان در حوزة زبان‌، هنجارهای معروف و عادت شده را شکستند تا بدین وسیله ادراک خودکار مردم را از جهان و زندگی ضعیف کرده‌، درکی متفاوت در ذهنیت اجتماعی به وجود آوردند‌؛ زیرا بر این عقیده بودند درک مبتنی بر عادت‌، پذیرش و تسلیمی بی‌چون و چرا در برابر بایدها و نبایدهای دیکته شده را به همراه می‌آورد. انواع تناقض‌، پارادوکس‌، منطق شکنی‌، سخنان خلاف عرف و عادت‌، طنز‌، هزل‌، هجو و وارونه‌سازی معنایی از جمله شگردهایی است که برای ضربه‌زدن به مفاهیم جبری مطلق شده در اذهان مردم به کار گرفته می‌شد تا با شکستن عظمت آن‌ها وحشت عمومی نسبت به آن نیز زایل شود و در نتیجه ذهن به نوعی آزادسازی خود از قیدهای اسارت بار توفیق یابد.

عبارت غبار عادت در کاربرد جدیدتر به آشنازدایی تعبیر می‌شود. آشنایی‌زدایی یکی از اساسی ترین مفاهیم مطرح در نظریه فرمالیست‌های روس است. آشنایی‌زدایی در تعریفی گسترده‌، تمامی شگردها و فنونی است که نویسنده یا شاعر از آن‌ها بهره می‌برد تا جهان متن را به چشم مخاطبان خود بیگانه بنمایاند. هدف او‌، روشن‌کردن سریع یک معنی و مفهوم نیست‌، بلکه می‌خواهد در قلب زیباآفرینی‌، مفاهیمی تازه بیافریند. طبق این دیدگاه زبان ادبی زمانی پدید می‌آید که شاعر یا نویسنده با بهره‌گیری از این رویکرد موجب ایجاد حسّ تازه و باعث شگفتی مخاطب می‌شود‌؛ به زبان ساده‌تر‌، آشنایی‌زدایی یعنی بیان متفاوتی از آن چه تا به حال بوده است. خیلی چیزها به سبب عادت در نظر ما معمولی شده است. شاعر به سبب توانایی در بر هم زدن عادت‌ها آن را به شکلی جلوه می‌دهد که برای مخاطب تازگی دارد. آشنایی‌زدایی  اصطلاحی است که نخستین بار شکلوفسکی‌، منتقد روسی آن را در نقد ادبی به کار گرفت و بعدها مورد توجه دیگر منتقدان فرمالیست و ساختارگرا مانند یاکوبسن‌، تینیانوف و... قرار گرفت و یان موکارفسکی‌، اصطلاح برجسته‌سازی را در این معنی به کار برد. به نظر شکلوفسکی‌، هنر‌، ادراک حسی ما را دوباره سازمان می‌دهد و در این مسیر‌، قاعده‌های آشنا و ساختارهای به ظاهر ماندگار‌، واقعیت را دگرگون می‌کند. هنر عادت‌هایمان را تغییر می‌دهد و هر چیز آشنا را به چشم ما بیگانه می‌کند. (احمدی، ۱۳۸۵‌: ۴۷)

آشنایی‌زدایی باید با دو مبنا سنجیده شود‌: یکی نسبت به زبان معیار و دیگری نسبت به خود زبان ادبی‌؛ برای مثال اگر شاعری در دورة ما شعری به زبان و قالب کلاسیک بسراید‌، نسبت به زبان معیار‌، آشنایی‌زدایی دارد‌؛ زیرا هم قاعده افزایی (وزن‌، قافیه و موسیقی سنّتی شعر) در آن صورت گرفته است و هم هنجارگریزی (صور خیال و...) دارد. امّا نسبت به ادبیات فاقد آشنایی‌زدایی است. زیرا تکرار قالب‌، وزن‌، تشبیه‌ها‌، استعاره‌ها و‌... باعث نوعی یکنواختی و عادت در ذهن خوانندگان می‌شود و دیگر در گوش آن‌ها طنینی نمی‌افکند. استعاره‌های قدیمی بر اثر تکرار‌، ارزش زیباشناختی خود را از دست داده‌اند. (خائفی، ۱۳۸۵‌: ۷۵)

باز نشر همراه با کمی جرح و تعدیل از سایت: 👇

https://journals.iau.ir/article_665942.html
٣٧,٦٦٣
طلایی
٤٦
نقره‌ای
٨٧١
برنزی
٢٥٥
تاریخ
٣ ماه پیش

عادت به غبار تشبیه شده 

٢٢,٩٥٩
طلایی
٢٠
نقره‌ای
٥٤٥
برنزی
٢٦٠
تاریخ
٣ ماه پیش

پاسخ شما