عبارت "I was off school" یعنی: مدرسه نمیرفتم یا در تعطیلی مدرسه بودم. پس جمله کامل: "I was listening to music when I was off school" ترجمهاش میشه: وقتی مدرسه نمیرفتم (تعطیل بودم)، داشتم به موسیقی گوش میدادم. این حالت میتونه برای تعطیلات، غیبت یا حتی مرخصی باشه—بستگی به زمینهی جمله داره.
آدم بیحال یا کسی که کار نمیکنه و فقط میچرخه بهکار میره. آدم بیعار، تنبل، کسی که فقط ولمیگرده.
ترجمه خوب برای Was it worth the trouble of visiting?
به دردسرِ (دیدنش/ملاقات کردنش/رفتنش) میارزه؟
در ' ادبیات عرفانی ' ، این بیت به چه اشاره دارد ؟ هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر است عشقبازی دگر و نفس پرستی دگر است
هر کسی که ادعای عشق و معرفت میکند، واقعاً «صاحبنظر» و عاشق حقیقی نیست. بسیاری هستند که «نفسپرستی» را با «عشقبازی» اشتباه میگیرند. در حالیکه عشق عرفانی، گذشتن از نفس و خودخواهی است، نه پیروی از هوا و هوس.
در ' ادبیات عرفانی ' ، این بیت به چه اشاره دارد ؟ نفس اژدهاست او کی خفته است از غم بی آلتی افسرده است
نفس اژدهاست او کی خفته است: این اژدها (نفس آدمی) هیچگاه واقعاً خواب یا خاموش نمیشود؛ اگر ساکت و آرام بهنظر میرسد، در واقع دست آویزی ندارد یا در کمین فرصتی است. از غم بیآلتی اف ...
واژهی «پُقی» یا «پُکی» بیشتر در زبان محاورهای فارسی به صدای ناگهانی (مانند صدای ترکیدن یا باز شدن چیزی) اشاره دارد و کاربردش معمولاً طنزآمیز یا برای توصیف حالتهای اغراقآمیز در خنده است. مثلاً: «ا ...
لاإله الا الله همه خوب میدانند در ته وجودشان کلمه"لله" چی حسّی دارد. اما نمیدانند"الله" چه چیزی نیست !
الله ، نور است . نوری ورای نورها . ماده یا انرژی تاریک ، الله نیست . ماده یا انرژی تاریک ، بر اثر تابش نور ، از حالت بالقوه به حالت بالفعل در می آید . اما چگونه در حالت بالقوه هست ؟ یعنی یکبار در گذشته ، نور به آن تابیده و نور از آن گذر کرده و بعد از گذر نور ، دوباره به حالت خاموشی و بالقوه رفته .
جوانها همیشه سعی میکنند راهای " بن بست "رو دوباره امتحان کنند تا شاید بازبشن یا راه نورو باز کنند. آیا این درسته؟
بله درست هست . چون طبیعت دل اینگونه هست . این یعنی آن جوان ، زنده هست . بیدار هست . اما آن جوانی که از بن بست می ترسد یا بخاطر آموزش دیگران ، وارد بن بست نمی شود ، یعنی مرده ...
فکر کردن (در دین) در أولویت ؛ یا گریه کردن (ترس از جهنم و..) ؟ کلمات "قلب" و"عقل"و"تدبّر" ... مطالعه کنید.
گریه کردن مهم هست . چون دل مهم هست . تفکر و تعقل و تدبر و ... موجب انباشته شدگی و بارگذاری در دل می شود و این راه رسیدن به خدا نیست . اما گریه کردن ( پی بردن به نادانی آدمی و فنا پذیر بودن و ناچیز بودن آدمی در هستی و حتی ترس از قهر خداوند ) موجب پالایش دل می شود و یک دل پاک ، محل تجلی نور خداست .
بهانه وتوجیه و بها دادن به " فساد " تا چی حدّی جلو میره؟
تا جائی که خود شخص فاسد ، در فساد خودش غرق بشه . در اینصورت ، تنها یک تالابی از فساد باقی می مونه .