پاسخهای سادات خاتمی (٦٦٤)
باغ داری به ترک باغ مگوی مرغ با تست شیر مرغ مجوی ✏ «نظامی»
با سلام آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم --- بیرون زِ تو نیست هرچه در عالم هست در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی --- عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم --- ضرب المثل مرغ همسایه غازه؟
سلام to tease to Pull someone 's leg to kid مثالها: Are you sure this story is true, or are you pulling my leg? مطمئنی این داستان حقیقت داره یا داری سر به سرم میگذاری؟ Relax, I was just kidding with you! آروم باش، فقط داشتم سر به سرت میگذاشتم! He likes to tease his friends by hiding their keys. با قایم کردن کلیدهای رفقایش دوست دارد سر به سر آنها بگذارد.
سلام برای مقابله با هر کس و از پس کسی برآمدن باید در شجاعت و قدرت، همسنگ او و هماورد لایقی باشیم. از جنس خود او باشیم. خرگوش هرمزد را سگ هرمزد میگیرد شغال بیشه مازندرانی را نگیرد جز سگ مازندرانی سنگ را سن میشکند آهن را آهن از کوره میکشد.
کدام اثر بر وزن شاهنامه است ؟ الف)بوستان ب) خسرو و شیرین ج)منطق الطیر د) مخزن الاسرار
با سلام گزینه الف درست است.
کدام اثر بر وزن شاهنامه است ؟ الف)بوستان ب) خسرو و شیرین ج)منطق الطیر د) مخزن الاسرار
سلام و عرض ادب گزینه الف
کدام شاعر رباعی پرداز است ؟ الف)بهار ب) باباطاهر ج) خیام د) فایز
گزینه ج: رباعیسرای نامی عمر خیام✔️ از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامدهست فریاد مکن بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن 🔹خیام🔹 بابا طاهر و فایز در دوبیتی شهرت دارند و اشعار ملک الشعرا بهار، بیشتر در قالب قصیده و قطعه است.
کدوم ترجمه CBT (Cognitive Behavioral Therapy) درست تره؟ درمان شناختی رفتاری رفتار درمانی شناختی و اگه تفاوتی دارند هم ممنون میشم ذکر کنید
سلام درمانِ شناختی رفتاری درستتره. یعنی درمانی که بر پایه هر دو مؤلّفه شناخت و رفتار، بهطور برابره. در متون علمی و آکادمیک هم این ترجمه بیشتر به چشم میخوره. دومی تمرکز روی «رفتاردرمانی» هست که واژه شناختی به عنوان صفتش بهکار رفته. هم اینکه از نظر ترتیب و تقدّم کلمات انگلیسی، ترجمه اوّل صحیحتره.
الف) قافیه در این نوع شعر اختیاری است و هر کجا که ضرورت معنایی وجود داشته باشد شاعر از آن بهره می برد . ب) شعری است که نه تنها در آن تساوی مصرع ها لازم نیست . و قافیه اختیاری است . بلکه وزن هم ندارد. ج) در شعر نو طول مصرع ها و تکرار قافیه کاملا در اختیار شاعر است . د) نام دیگر شعر نو آزاد یا نیمایی است .
با سلام گزینه دوم درست نیست . شعر نو هم میتواند وزن داشته باشد ؛ شعر آزاد وزن دارد، ولی برابری طول هجاها در مصراعها ضروری نیست و در اختیار شاعر است. مثال: ...دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند کـه به یک شعله، به یک خواب لطیف...
« گفت شما لذت یافت و حلاوت وجدان را نیافته اید معذورید » الف) کار درویش مستمند برآر که تورا نیز کارها باشد ب) پیشه آموز ای پسر که تو را پیشه باشد امان زدرویشی ج) گم شده گرچه حقیر است مگوی که عنان از طلبش یافته به د) لئیم گر به شتر بخشدت عطا مستان که این ز عادت اهل کرم برون باشد.
سلام پاسخ درست، گزینه سوم است: «گم شده گرچه حقیر است مگوی که عنان از طلبش یافته به هست در قاعده خرده شناس لذّت یافتن از یافته به» یعنی لذّت و شیرینی پیدا کردن، از خود آن شیء که در جستوجوی آن هستیم و پیدایش میکنیم، بیشتر است.
معنی عبارت زیر کدام است ؟ « در این جمله این کار دراز است و تو نادان وار بر مرکب تمنی سوار شده ای و در عرصه تصلف می خرامی » الف) خلاصه این ماجرا طولانی است و تو همچون آدمی نادان سوار بر مرکب ...
با سلام گزینه الف✔️ تصلّف یعنی لاف زدن، در گزینه ب و ج نیست آمده: نادان وار، در گزینه چهارم اصلا به این معنی اشاره نشده همچنین در گزینه سوم به جای همچون فردی نادان یا عبارتی از این دست، گفته نادانی هستی...
بین تصور و توهم چه تفاوت هایی وجود دارد ؟ اصلا مرزی وجود دارد که بتوان گفت این یک توهم است یا یک تصور ؟
با سلام توهّم ارادی نیست، ممکنه اختلال عصبی-روانی باشه یا به خاطر یه محرّک بیرونی مثل ضربه یا مصرف مواد تصوّر ارادیه و با خیالپردازی آگاهانه ما همراهه و توش خلّاقیته ، پس میتونه خوشایند باشه. شروعش و پایانش به خواست خودمونه. ولی توهّم خطرناکه و آزاردهنده. حتّی توقّفش هم دست ما نیست. حتّی فکر میکنیم واقعیه.
آنچنان گورخان به کوه و به راغ گور که داغ دید رست ز داغ ✏ «نظامی»
سلام گزینه اول گورخری که داغ شد (نشان داشت) از شکار شدن (مردن) نجات یافت.
در چنین گورخانه موری نیست که برو داغ دست زوری نیست ✏ «نظامی»
با سلام گزینه دوم در این دنیا که مانند خانه گورخران است هیچ موری نمی یابی که دست ظلم و ستم بر او داغ نگذاشته باشد.
خوان بزرگان اگر چه لذیذ است خرده انبان خود به لذت تر. الف)قناعت ب) ترک لذات ج) پرهیز از حرام د) بی اعتنایی به مادیات
با سلام با توجّه به توضیح جنابعالی گزینه دوم درست است گویی فرموده: در فقرت زندگی کن که لذّتش بیشتر است! باید از این لذّت ذلّتبار نفسانی گذشت تا به لذّتی از جنس دیگر دست یافت. چرا گزینه یک نیست؟ چون قناعت هدف نیست؛ اگر قانع باشیم عزّت، آرامش و ... صفات حسنه دیگر در وجودمان رشد میکند و به آن گنج دیگر و لذّت دیگر میرسیم.
کدامیک از دو جمله زیر صحیح نیست ، فتجاوزت بما جری علیّ بعض حدودک، فتجاوزت بما جری علیّ من ذلک بعض حدودک. لطفاً ترجمه هر دو جمله را هم زحمت بکشید سپاسگزارم
سلام هر دو جمله درسته من ذلک یعنی از آن (موضوع) در دعای کمیل با «من ذلک» آمده 🔹 پس به سبب آنچه از آن [قضایا] بر من گذشت، از بعضی حدود تو تجاوز کردم، (آن موضوعی که باعث شده حوادثی رقم بخورد، در جملات قبل آمده.) 🔹 پس به سبب آنچه بر من گذشت، از بعضی حدود تو تجاوز کردم. جری علیّ: بر من جاری شد ، برایم رقم خورد
رنجبُردِ تو ره به گنج بَرَد ببَرَد گنج هر که رنج بَرَد ✏ «نظامی»
سلام نابرده رنج، گنج میسّر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد تا نگرید ابر کی خندد چمن تا نگرید طفل کی نوشد لبن؟ گنج، بیرنج بهدست آرد کسی؟ خار بی گل به چمن روید کسی؟ ه ...
چون شهپر جبریل بر افلاک کند سیر بر صفحه ی هر دل که کلام تو نویسند
سلام مرتّب کنیم تا دریافت معنی آسونتر بشه: بر صفحه هر دل که کلام تو (را) نویسند، چون شهپر جبریل، بر افلاک سیر کند کلام تو بر دل هر کسی بنشیند و حک شود (هر دل که کلام تو را فهم کند)، آن دل دیگر مثل جبرئیل (یا ملائکه) پر میگیرد و آسمانی میشود.
سلام s اینجا نه مالکیته نه is توی این طور اصطلاحات برای حالت وصفی به کار میره دختر دخترا، دختر دختردوست
آیا kleptomania همان he has got sticky fingers یا معنی دیگه ای داره ؟
سلام kleptomania دزدی وسواسگونه است که طرف دست خودش نیست، یک اختلاله، ممکنه به اجبار درونی دست به سرقت چیزایی بزنه که اصلا نیاز نداره. اونی که sticky fingers داره دزدی عادتش شده، حواسش هست چکار میکنه...
معنی جمله زیر چیست ؟ The harder They fall البته خدمت آن دسته از عزیزانی که زحمت کشیده و وقت میگذارند و کل گوگل را سرچ میکنند که پیدا کنند این جمله از کجا پیدا شده ، عرض کنم که اسم یک فیلم وسترنه که سال ۲۰۲۲ اساخته شده ، ترجمه ای از فیلم شده یه جمله طویل و دراز ه که به نظر مناسب نیست ، شما چه ترجمه ای میکنید ؟
سلام ...سقوط دردناک سقوط وحشتناک (ِ بالا نشینها!) تاوان سخت غرور (The bigger they are, the harder they fall معادل: لاجرم هر کس که بالاتر نشست استخوانش سختتر خواهد شکست)
« به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید / که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها » الف) شیخ را بردند تا دیر مغان / آمدند آنجا مریدان در فغان ب) چو نهاد آن شیخ بر زنار دست /جمله را زنار می بایست بست ج) ما باده زیر خرقه نه امروز می خوریم/صد بار پیر میکده این ماجرا شنید د) این راه را نهایت صورت کجا توان بست/ کش صد سال منزل بیش است در بدایت
با سلام گزینه ب درست است. چون نهاد آن شیخ بر زنار دست جمله را زنار میبایست بست یعنی هرچه مرشد میگوید باید گوش داد و هرچه میکند باید همان کرد، خلاصه باید پیرو شیخ بود. این بیت از شعر جناب حافظ هم متضمّن چنین معنایی است: پند و اوامر رئیس و پیر مغان را گوش کن که به سرمنزل برسی، او سالک و بلدِ راه است.
این بیت را معنی کنید، متشکرم: ((ازین دست کو برگ رز میخورد عجب دارم ار شب به پایان برد))
با سلام برگ رَز یعنی برگ انگور شبی کردی از درد پهلو نخفت طبیبی در آن ناحیت بود و گفت: «از آن است کو برگ رز میخورد عجب دارم ار شب به پایان برد» (این بیماری او) برای این است که برگ انگور میخورد و تعجّب میکنم اگر تا صبح زنده بماند. (بعید است تا صبح زنده بماند .)
⛔ تو ادبیات فارسی کلمه ی " دمن " یه معنی خیلی عمیق و عاشقانه داره....⛔ کسی میتونه توضیح بده؟ اینم راهنمایی بود برای کسانی که می دونن ولی شک دارن.تو جمله ی اول یه کد دادم بین دوتا تابلو ⛔
با سلام به جز معنی دامن و دامنه و دشت ، نام معشوقه نل است در داستان نل و دمن از منظومه شاعر فارسی زبان هندی ، ابوالفیض فیضی .
با کوه کسی که راز گوید کوه آنچه شنید باز گوید ✏ «نظامی»
با سلام اضافه بر توضیحات عالی دوست گرامی ، کوه خاصیت برگشت صداها را دارد. به کوه که دیگر نگو! تو که میدانی هرچه بگویی فورا فاش میکند. چرا به کسی که افشای رازش ثابت شده راز دلت را میگویی؟
در سوره شمس در دو آیه کلمه سوٌی آمده است ، و نفسٍ و ما سوّئها ، و در آیه دیگر ، فدمدم علیهم ربهّم بذنبهم فسوئها، اولاً مفهوم سوّئها در دو آیه چیست ؟ ثانیاً در آیه دوم ضمیر مؤنث مفرد غایب به کدام اسم اشاره میکند ؟
با سلام ارجاع سومی هم برای ضمیر «ها» منظور کردهاند و آن مرجع، عمل دمدمه یعنی با خاک یکسان کردن است؛ آن دمدمه، تسویه و تسطیح ایجاد کرد... البته همان دو مورد قبل درستتر بهنظر میرسند.
در همه ی گزینه ها، متناقض نما (پارادوکس) به کار رفته است، به جز گزینه؟ الف) دولت فقر خدایا به من ارزانی دار. ب) از تهی سرشار، جویبار لحظه ها جاری است. پ) سحر از سپیده ی چشمان تو می شکوفد /و شب در سیاهی ان به نماز می ایستد. ت) برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن
با سلام گزینه سوم درست است. دولت فقر، سرشار از تهی و برگ بیبرگی متناقضنما هستند.
در عبارت «نایب السلطنه در مجلس خنده کرده بود به وضع عرض و لهجه ی آن» مقصود از «عرض» چیست؟ الف) حالت ایستادن ب) سر و وضع پ) حرکات دست ت) شکایت
با سلام گزینه چهارم درست است. ایشان عرضی داشتند و شکایتی بیان کرده بودند، نایب السلطنه که شنیده به لهجه ی آنها خندیده.
از مثنوی معنوی مولانا روزها گرفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست هرکه جز ماهی ز آتش سیر شد هر که بی روزیست روزش دیر شد درنیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والسلام در بیت دوم منظور چیست ؟ شاید نسخه ای که من دارم اشتباه چاپی دارد ؟ لطفاً دوستان کمک میکنید ؟ سپاسگزارم
با احترام هر که جز ماهی، ز آبش سیر شد... همه به جز ماهی، از آب سیر میشوند، فقط ماهی ( عاشق) حقیقی همیشه طالب و قدرشناس آب حیات است و بقیه (که مدّعیانند) از آن سیراب و ملول میشوند.
دوستان گرامی از کلیات دیوان مثنوی مولانا گر خدا خواهد نگفتند از بطر پس خدا بنمودشان عجز بشر این بیت اشکال دارد یا ندارد و اگر صحیح است مفهوم آن چیست ؟
با سلام بله صحیح است. بَطَر یعنی تکبّر، غرور و سرمستی (چون) آنها از روی تکبّر «ان شاءالله» نگفتند، خدا هم عجز بشری را به آنها نشان داد. در مورد خودبینی طبیبهایی است که برای درمان کنیز پیش شاه رفته بودند و از حاذق بودن خود مطمئن بودند.
با سلام bleed به معنی: خونریزی کردن، خون ریختن، خون گرفتن (از)، خون آمدن ( از)، اخّاذی کردن
با سلام دم به تله ندادن یعنی: گیر نیفتادن از روی احتیاط و زیرکی و نیز تن ندادن به مسئولیت و کاری از روی زرنگی. رو سفیدم کن یعنی: باعث افتخار و سربلندی من شو.
حداقل این نامها برای شیردرنده(أسد) در زبان عربی هزاران سال: أَبُو لِبْدَة أَخْنَس أَیهم أَلْیَس بَبِر بَیْهَس جَسَّاس حَطَّام حَیْدَر خَبُور خُنَافِس دِرْوَاس دَوْکَس رَاهِب رَهِیْص سَارِی سَبَنْتَى ...
با سلام
بسیار عالی
قسورة از ریشه قَسر است یعنی قهر و غلبه.
با سلام قیاس: ۱.تخمین و اندازه گیری ۲.جمع قوس (کمان) ۳.نام دهی در شهرستان ماکو وند: این پسوند بر چگونگی و مانندگی و گاهی دارندگی دلالت دارد، مانند: شهروند، پیشوند، پسوند، میانوند. در دوران ...
Don't allow tolay on itself when wet
با سلام وقتی خیس است نگذارید روی خودش بیفتد (تا شود).
قصاوت به معنی کلمه چیست و به چه کاری می گویند قصاوت؟
با سلام قساوة(قساوت) یعنی سخت و درشت شدن، سختدلی مصدر: قَسَاءَةً، قَسْو، قَسْوَة از فعل قَسا (قَسَوَ) مصدر قَصْو از فعل قصا (قَصَوَ) یعنی دور شدن. قصاوت نداریم.
I'm going to finish reading this great book ....... today — it's really captivating. ///////// ....... 2004, I'm getting a raise so we'll be able to afford more things like tropical vacations. On /In
با سلام قبل از today چیزی نمیآید امّا بعد از book اگر بخواهیم بگوییم درباره یا در مورد، on یا about میگوییم. در جمله دوم، قبل از تاریخ سال، in میآوریم.
با سلام خیر ، مرگ با برگ همقافیه است، درنگ با رنگ، زنگ، زرنگ، قشنگ... همقافیه است.
برای چی برای simple present که سوالی میشه do does میاریم چه معنی میده ؟ بعدمثلا It doesn' rain It isn't raining چه فرقی میکنه؟ I eat breakfast every day I am eating breakfast every day ازلحاظ معنی و کاربرد چه فرقی میکنه کدومش رو کی میاریم؟
با سلام اولی حال ساده و دومی حال استمراری است. 1.هر روز به مدرسه میروم: I go to school every day. 2.الان دارم میروم مدرسه ( در حال رفتن به مدرسه هستم): I am going to school now. ای ...
با سلام کلمه مکانیک هم به معنی دانش و فنّ ساخت ماشینها و هم به معنی مطالعه حرکت و نیروها در فیزیک است. در لغتنامهها این واژه را برگرفته از منجنیق عربی و منجنیک ( براندازنده، پرتاب کننده) فارسی دانستهاند. منجانیقون یونانی هم دستگاهی جنگی بود که میخنیق تحریف شده آن است.
من بامدادم سرانجام خسته بی آن که جز با خویشتن به جنگ برخاستهباشم. هرچند جنگی از این فرسایندهتر نیست، که پیش از آن که باره برانگیزی آگاهی که سایهیِ عظیمِ کرکسی گشودهبال بر سراسرِ میدان گذشتهاست: تقدیر از تو گُدازی خونآلوده در خاک کردهاست و تو را از شکست و مرگ گزیر نیست.
با سلام این شعر ایشان در مورد زندگی و احوالات خود شاعر است و تخلّصشان بامداد است. شعر را با معرّفی خود شروع کرده اند. ضمناً خود را (کلّا هر انسانی را) بامداد اوّلین و آخرین نامیده: من بامدادِ نخستین و آخرینام هابیلام من...