پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٠٨)

بازدید
٢,٧٤٤
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable - AmE : مقدار حقوق دریافتی هر شخص Pay packet

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - uncountable - AmE : بیمه بیکاری ( حقوق ماهیانه ای که دولت به افراد بیکار، تا زمانی که شغلی پیدا کنند، پرداخت می کند. ) Unemployment benefit ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable - informal : کلید پیانو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Verb : راندن ( به سمتِ ) سوق دادن ( به سمتِ ) به عنوان مثال : They push animals closer to extinction

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Captive breeding : پرورش دادن در اسارت ( کاری که انسان جهت حفظ بقای حیوانات و گیاهان در خطر انقراض انجام می دهد و با پرورش و نگهداری آنها در باغ وحش، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Captive breeding : پرورش دادن در اسارت ( کاری که انسان جهت حفظ بقای حیوانات و گیاهان در خطر انقراض انجام می دهد و با پرورش و نگهداری آنها در باغ وحش، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

( قانون، سیاست، ساختار اداری و . . . ) را در جایی اعمال کردن برقرار نمودن قانون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Adverb : ریزبینانه با نگاه نافذ و دقیق با نکته بینی و نکته سنجی با دقت بسیار زیاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Something strikes someone that : به فکر فرو بردن ( درباره ی چیزی به طوری که وقتی فرد به آن چیز فکر میکند متوجه شود که آن چیز، مهم و جذاب و درست و . . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : مُدِل ( کسی که در برابر عکاس یا نقاش می ایستد تا وی عکسش را گرفته یا نقاشی او را بکشد. ) Model

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : غیرانتفاعی ( موسسه یا سازمانی که درآمد خود را به جای صرف کردن برای خودش، در راه کمک به مردم هزینه میکند. ) Non - profit Non - profitmaki ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : عضوی از بالاترین طبقات اجتماعی که معمولا با القابی مانند : Duke , Countess و . . . از آنها نام برده می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrasal verb : رفتن به مکانی نامعلوم ( به دلیل اینکه فرد میخواهد برای مدتی تنها باشد و هیچکس نتواند او را در طی این مدت پیدا کند. ) مخفی کردن چیزی د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : کُلمَن ( ظرف پلاستیکی نسبتا بزرگ که با قرار دادن یخ در آن خوراکی ها و مواد غذایی را در طی یک پیک نیک، سرد و تازه نگه می دارند. ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Adjective : خوش تیپ خوش چهره زیبارو good looking handsome cordial

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : شغل نظافتی شغل خدماتی کاری که وظیفه فرد در آن، تمیز کردن خانه ها، دفاتر کار و . . . می باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : کار منظم ( کاری که به طور دائم و در طول ساعات نرمال کاری روزانه انجام می شود. ) a job that you do during normal working hours

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : کلبه ساحلی خانه ای کوچک و چوبی در کنار سواحل که عموما با رنگهای شاد رنگ آمیزی می شوند و از آنها برای حفاظت کردن شناگران از آفتاب و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Adjective - adverb : ساعت کار روزانه معمولی در اکثر کشورها بین ساعت ۹ صبح تا ۵ عصر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Idiom : دَمِ دست نزدیک نزدیک و به راحتی قابل دسترس Nearby and easily available به عنوان مثال : I like to have my dictionary to hand when i'm study ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Idiom : دست به دست شدن فروخته شدن Be sold به عنوان مثال: This antique book changed hands several times before i bought it.

پیشنهاد
١

Expression : مرتب و منظم کردن چیزها have everything organised به عنوان مثال : She won't start the business until she has all her ducks in a row

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Phrase - Informal - North American : حرف اول و آخر را زدن فردِ غالب و برتر بودن در یک رابطه نفر اصلی بودن همه کاره بودن be the dominant partner in a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Turn someone's back on somebody/something : فراموش کردن کسی/چیزی ترک کردن کسی/چیزی رد کردن و نپذیرفتن کسی/چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پسرفت کردن سیر قهقرایی و نزولی کردن زمان را به عقب برگرداندن ( به منظور جبران خطاهای گذشته )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Phrasal verb : نادرست بودن چیزی را ثابت کردن ( به کمک بحث درباره ی آن یا با ارائه شواهد و دلایل ) اثبات کردن غلط بودن چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Undergo a revolution : دست به انقلاب زدن انقلاب کردن دستخوش انقلاب شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Undergo a revolution : دست به انقلاب زدن انقلاب کردن دستخوش انقلاب شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable : موجِ سرما بازه ای از زمان که در طی آن دمای هوا خیلی سردتر از حد معمول همیشگی است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Adjective : زندانی زندانی شده گرفتار در بند کشیده شده محبوس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Adjective : ( چیزِ ) استفاده شده یا پوشیده شده بر اساس قوانین رسمی منطبق بر مقررات مطابق اصول بر طبق قوانین Used or worn because of official rules ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترک کردن بدون اجازه کِشتی توسط ملوانان آن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Sb/sth is to blame for sth : used to say that someone or something is responsible for something bad کسی یا چیزی را مقصر یک اتفاق بد دانستن مقصر شنا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Phrasal verb : Regain Retrieve

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - uncountable : ساده سازی ( موضوعی پیچیده، برای افرادی که دانش خاصی درباره ی آن ندارند. ) شفاف سازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Shut down Close Wind up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Noun - countable : اتاق فکر اندیشکده پژوهشکده گروهی از افراد متخصص و با تجربه که دور هم جمع شده تا با خلق ایده های جدید و دادن مشاوره های فنی و تخصصی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نیازمندی ها ( صفحه نیازمندی ها در روزنامه ها که آگهی های تبلیغاتی در آن چاپ می شود. ) آگهی نامه صفحه تبلیغات در روزنامه ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Eat away at someone : خُوره به جان کسی انداختن ( شخصی را دراز مدت افسرده و نگران نمودن و ذهن و فکر او را با نگرانی ها درگیر کردن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : شکست، نومیدی و یا فقدان جدی و بزرگ ضربه ای شدید به ناحیه بین گردن و کمر که در طی مسابقات رزمی وارد می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Noun - uncountable : درآمد مالیاتی دولت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Phrasal verb : خشک کردن ظروف شسته شده با پارچه خشک شدن آب رودخانه، دریاچه و . . . . . به پایان رسیدن منابع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - uncountable : اتاق اورژانس در بیمارستان ها Emergency room به عنوان مثال : He ended up in casualty last night

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به ناگاه عصبانی شدن یک دفعه ای ناراحت شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : شبکه های تلویزیونی ۲۴ ساعته پخش اخبار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

انتقال مالکیت دادن Change the possession of something from one person to another

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : اخراج موقت کارگران از کار ( به دلیل عدم وجود کار کافی برای آنها ) دوران نقاهت پس از بیماری ( برای ورزشکاران یا افراد عادی، که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

be at death’s door : در آستانه مرگ بودن ( به دلیل شدت بیماری ) to be very ill and likely to die

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable ( especially American English ) : گوینده خبر در تلویزیون مجری اخبار در تلویزیون someone who reads the news on TV and introduces n ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : وسایل بازی شطرنج ( شامل صفحه شطرنج و مهره های آن ) A chessboard and a set of chessmen به عنوان مثال : After serious consider ...